کد خبر: 3959461
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۴

بهره‌گیری از قوه خیال؛ راهی برای رسیدن به اهداف علمی و غیرعلمی

عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) بیان کرد: آنچه برای دانشجو لازم است، اینکه از قوه تخیل باید استفاده کند و خود را در موقعیت‌های آینده ببیند، چون قرار است نقش‌های مختلفی برای انسان به وجود آید. دانشجو وظیفه دارد در عین اینکه مهارت‌های علمی خود را افزایش می‌دهد، دیگر مهارت‌ها را نیز افزایش دهد.

به گزارش ایکنا؛ رضا اکبری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، 22 اسفندماه، در هفتمین دوره علمی - پژوهشی مشکات که به همت انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

 برخی می‌گویند تمایل داریم در بالاترین قله‌های دانش قرار بگیریم که البته جنبه‌هایی از توهم هم در این هست، اما این تعبیر نیز خیال‌انگیزی خود را دارد. شما خود را چون کوهنوردی در نظر گرفتید که قرار است رنج بکشد و در ارتفاع بالایی قرار بگیرد و بتواند کوهپایه‌ها را ببیند و از یک موضع بالایی به عالم نگاه کند. ممکن است بگویید می‌خواهم فرد مفیدی برای جامعه باشم و طبیعی است که وقتی از خدمت به جامعه صحبت می‌کنید، قوه خیال شما همراهتان شده و شما دارید خود را در چند سال آینده در موقعیتی می‌بینید که افرادی دارند به شما رجوع می‌کنند و این داستان‌هایی که شما برای زندگی خودتان در قالب‌های مختلف که قرار است در قله‌های دانش قرار بگیرم و ... هریک اقتضائاتی دارد و یک سلسله وظایفی را برای انسان ایجاد می‌کند.

وقتی از وظیفه سخن می‌گویم، اینطور نیست که قرار است کسی به دانشجو فشاری بیاورد. بیشتر منظور من این است که بین داستانی که برای خود تعریف کردید و فاصله‌ای که با آن دارید، باید اتفاقاتی بیفتد که به وظیفه تعبیر می‌شود یا می‌شود اسمش را هر چیز دیگری نهاد. بنابراین کلمه وظیفه انسان را در موضعی که بخواهد در مقابل این سخن گارد بگیرد، نباید قرار بدهد. فکر می‌کنم باید یک مقدار کودک درون خود را آزاد بگذاریم که این طرف و آن طرف بپرد و یک مقدار اجازه دهیم که قوه خیال در کنار تعقل و حس به انسان جهت دهد. خداوند انسان را آفریده و به انسان قوه خیال هم در کنار عقل داده است و این یعنی قوه خیال نیز نقش خود را دارد.

اگر دانشجو خودش را به عنوان کسی که قرار است حرکت کند و در قله دانش قرار بگیرد، بداند، اقتضائاتی را نیز به دنبال دارد. وقتی انسان خودش را فردی که بالای قله است، در نظر گرفته، ممکن است فکر کند یک هلی کوپتر او را به بالا می‌برد یا ممکن است فکر کند در عین دشواری بالا می‌رود و هر قدمی که برمی‌دارد به قدم‌های قبلی نگاه می‌کند و به قدم‌های بعدی توجه می‌کند و در ذهن اینطور می‌آید که باید چیزهایی همراه باشد که مشکلات را برطرف کند. هنگامی که به قله می‌رسید، مراقب هستید که نیفتید و وقتی زیبایی‌ها را دیدید، به ذهن شما می‌رسد که به دیگران نیز کمک کنید. این داستانی است که اقتضائات خود را دارد و می‌بینید کسانی که در دوره قدیم به اسم عرفان و ... مطالبی نوشته‌اند نیز گویی تلاش کردند از تخیل خود استفاده کنند و مسیر حرکت به سوی کمال را با بیانی که به افراد انگیزه دهد بیان کنند. آنها نیز از سفر و حرکت کردن صحبت کردند که انسان از خلق به سوی خدا حرکت می‌کند و سپس تلاش می‌کند، دیگران را بالا ببرد. شما این را می‌توانید در بخش‌های دیگر زندگی خود نیز مطرح کنید.

اما به استعاره‌ای که اشاره کردم، بازمی‌گردم که وقتی شما تلاش می‌کنید و می‌گویید می‌خواهید به قله برسید، توجه می‌کنید که هر کسی نمی‌تواند به قله اورست برسد، اما اگر به کمپ‌های آخر هم رسیدند کار ارزشمندی کرده‌اند؛ یعنی شما تفاوت‌های فردی و تفاوت‌های معرفتی خود را در نظر می‌گیرد و اینکه قرار نیست یکسان باشیم و مهم این است که در حد توان خود حرکت کنیم. حال فرض کنید به جای اینکه نگاه شما به آینده خودتان، در قوه تخیل به عنوان فردی که قرار است به قله دانش برسد نباشد، بلکه خود را در قالب اینکه قرار است فرد مفیدی باشید در نظر بگیرید. وقتی از این منظر نگاه می‌کنید به ذهن شما می‌آید که فردی که برای جامعه مفید است، مهارت‌هایی دارد و مهارت خوب سخن گفتن دارد و این مهارت را دارد که استرس دیگران را کاهش دهد یا با کلمات خشنودکننده، دیگران را در موقعیت شاد قرار دهد یا اگر در بین افراد نزاعی درمی‌گیرد، این نزاع را برطرف کند یا دیگران را آرام کند.

لذا وقتی خود را در آن موقعیت قرار می‌دهید، یک اقتضائاتی برای شما شکل می‌گیرد و یک بخش‌های اولی از کتاب شما شکل می‌گیرد که باید اینها را بنویسید. یک کتاب تکوین و یک کتاب انفسی داریم و باید کتاب انفسی خود را بنویسید و اگر این مفید را بخواهید به عنوان مفید بودن علمی در نظر بگیرید و نه مفید بودن در تعاملات اجتماعی، اقتضای اینکه اطلاعات خوبی داشته باشید نیز خودش را نشان می‌دهد و موضوعیت پیداد می‌کند.

از اینجا می‌خواهم بگویم قوه تخیل خود را باید آزادتر کنید و اگر به شما بگویند که قرار است در آینده چه جایگاهی را پیدا کنید، برای خود مشخص کنید و بر این اساس اقتضائات قبلی را روشن کنید. قرار نیست فقط از قوه تخیل خود استفاده کنید که در قله دانش قرار بگیرید، بلکه قرار است پدر و یا مادر خوبی باشید و قرار است دوست و برادر خوبی باشید و یا قرار است فرزند خوبی برای پدر و مادر خود باشید یا یک همکار خوب باشید. جایگاه‌های مختلفی در جامعه پیدا می‌کنید و باید داستان خود را نسبت به آن جایگاه نیز بنویسید. اگر بنا باشد همسر خوبی باشید، می‌توانید این را در یک قالب خوب ترسیم کنید. می‌توانید از روابطی که بین پدر و مادر و افرادی که احساس می‌کنید موفق هستند، در ذهن خود درست کنید.

بنابراین از قوه تخیل باید استفاده کرد و خود را در موقعیت‌های آینده دید و قرار است نقش‌های مختلفی برای انسان به وجود آید و سن انسان که بالاتر برود ممکن است انسان پدربزرگ یا مادربزرگ شود. در دوره دانشجویی این تصور که صرفاً یک وظایف معرفتی داریم تا خود را به لحاظ علمی بالا ببریم، تصوری نادرست است. شما وظیفه دارید در عین اینکه مهارت‌های علمی خود را افزایش می‌دهید، دیگر مهارت‌ها را نیز افزایش دهید.

به جای اینکه از استعاره بالارفتن از کوه در بالای قله قرار گرفتن یا مفیدبودن استفاده کنم، می‌توانم از استعاره‌های دیگر بهره ببرم. ممکن است شما خود را گلی بدانید یا با اطلاعاتی که از متون دینی دارید، قرار است درخت طیبی باشید و اگر به وضعیت خودتان توجه می‌کنید، می‌گویید باید خاک دانش و اخلاق و تربیت من پاکیزه باشد و قرار است رشد خوبی داشته باشم و قرار نیست که به من آب نرسد و قرار است دیگران از سایه من آرامش یابند. لذا با استعاره‌های مختلف می‌شود درک بهتری از آینده پیدا کرد. وقتی صحبت از شکوفایی می‌شود،‌ گل زیبا است و در گام اول خودتان یک موجود ارزشمند هستید و قرار است شکوفا شوید و گویی یک جایگاهی با دیگران دارید و صرفاً فردیت ندارید و ارتباطی با دیگری دارید.

شما به خود توجه می‌کنید که در عین اینکه زیبا هستید، شکننده هم هستید و کافی است که یک سمی وارد بدن شما شود و شاید این سم شما را پژمرده کند یا شاید شما گلی هستید که نیاز به آفتاب دارید که این آفتاب را می‌توانید مطالعات خود قرار دهید. بنابراین، ‌من می‌خواهم تأکید کنم روی حرف نخست که استعاره‌ها را به مدد بگیرید و خود را در قالب‌های مختلف فهم کنید تا بدانید باید در آینده چه بکنید و کتاب زندگی‌تان را به خوبی بنویسید.

برخی از عرفا و برخی از فلاسفه مسلمان از استعاره نور استفاده کرده‌اند. شما قرار است نوری باشید که در تاریکی بدرخشید و شما توجه دارید که نورها متفاوت هستند و نوری که می‌درخشد از فاصله‌های زیاد دیده می‌شود و می‌گویید اگر قرار است نور باشم، به گونه‌ای عمل کنم که نسل‌های بعد هم از این نور بهره‌مند شوند ولو که نور من کم باشد و تعداد محدودی بهره‌مند شوند. من باید به خودم بگویم ولو به اندازه یک نور شمع به دیگران خدمت کنم و رها شدن از تاریکی نیز به معنای آرامش دادن است و فقط هم نور علم نیست، بلکه نور وجودی است و جنبه آرامش‌بخشی عاطفی و ... دارد.

انتهای پیام
captcha