به گزارش ایکنا، نشست مجازی «امام باقر(ع)، آزادی نسبی در تبیین دین و شکلگیری هویت مستقل شیعه» شب گذشته، 26 تیر، با سخنرانی حجتالاسلام سیدضیا مرتضوی در صفحه اینستاگرام کانون توحید برگزار شد. متن این جلسه از نظر میگذرد؛
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بیش از نیم قرن از دوران امامت ائمه را به خودشان اختصاص دادند. امام باقر(ع) در اواخر عمر شریف خود وصایایی داشتند. یک وصیت شخصی به امام صادق(ع) درباره کیفیت غسل و کفن و دفن و امورات شخصی دارند که موضوع بحث ما نیست. وصیت دیگری هم در مورد امامت امام صادق(ع) داشتند. جالب است برادرشان زید بن علی توقع داشتند که امام باقر(ع)، همانند امام حسن(ع) که برادرش امام حسین(ع) را به امامت منصوب کرد، او را به عنوان امام معرفی کند ولی امام باقر(ع) این درخواست را رد کردند.
آن وصیتی که مقدمه بحث بنده است غیرشخصی است که به خوبی دغدغه اصلی ایشان برای بعد از خودشان را نشان میدهد و آن توصیه به حفظ اصحاب و شاگردان است. مرحوم کلینی با سند صحیحی این مطلب را از امام صادق(ع) نقل کرده است. امام صادق(ع) فرمودند که وقتی زمان رحلت پدرم رسید به من فرمود؛ جعفر، من درباره اصحاب خودم تو را سفارش میکنم که با آنها خوبی کنی. پس امام باقر(ع) سفارش ویژهای درباره اصحاب خودش به امام ششم داشت. سپس امام صادق(ع) فرمودند که فدایت شوم، من به گونهای با اصحاب شما رفتار خواهم کرد و آنها را به مرتبهای میرسانم که حتی یک نفر از آنها هم در شهر پیدا نشود که از نظر علمی نیازمند پرسش از دیگران باشد. یعنی این راهی که شما گشودی را به نحو احسن ادامه خواهم داد.
امام صادق(ع) با این جمله خود، به پدرشان اطمینان خاطر دادند که درباره شاگردان و آن حوزه علمی و معرفتی که امام تشکیل داده بود، کوتاهی نخواهد داشت. این دغدغه اصلی امام باقر(ع) در روزها و ساعات پایانی عمر شریفشان بود؛ برای اینکه نزدیک 20 سال در تبیین شریعت مقدس زحمت کشیده بودند. آن هم در دورهای که معارف و احکام اسلامی در وضع مناسبی نبود و انحرافات و تغییرات زیادی در جامعه پیدا شده بود.
من دو شاهد ذکر میکنم تا مشخص شود وضع شناخت مردم نسبت به احکام در آن زمان چگونه بوده است. در رجال کشّی این قضیه نقل شده است که یک وقتی زراره سوالی از امام صادق(ع) پرسید و امام به او پاسخ داد. گروه دیگری همان سوال را پرسیدند ولی امام به گونهای دیگر پاسخ دادند. این برای زراره گران تمام شد و زراره در خانه نشست و ناراحت شد. امام در تفسیر و توجیه نوع برخورد خودش اشاره فرمودند؛ مردم بعد از پیامبر اکرم(ص) حدود شریعت را حفظ نکردند و تغییر دادند، هیچ چیزی از دین، امروز در دست مردم نیست، مگر اینکه از صورت اولیهای که داشته تغییر کرده و تحریف شده است. بعد به زراره تأکید کردند که بر موضعش باقی بماند. این نشان میدهد بر سر شرایع اسلامی چه آمده بود. در صحیح بخاری هم آمده است که انس بن مالک میگفت که من هیچ چیزی از چیزهایی که در دوره پیامبر(ص) وجود داشت در این زمان سراغ ندارم و همه چیز تغییر کرده است. برخی تعجب کردند گفتند نماز چطور؟ او پاسخ داد: آیا چنین نیست که درباره نماز هم تغییر ایجاد کردید؟ شارحان صحیح بخاری گفتهاند که منظورش تضییع وقت نماز بوده است.
پس وضع شرایع دینی اینگونه بود و از طرفی هم شمار شیعیان در زمان این دو امام اندک بود. امام صادق(ع) یک وقت فرمودند که علی بن ابی طالب در عراق پیش شما بود و یارانی داشت، ولی پنجاه نفر هم اطراف ایشان(امام صادق(ع)) نبودند که به درستی ایشان را بشناسند یا در نقل دیگری آمده است که بعد از شهادت امام حسین(ع) همه مردم مرتد شدند جز سه نفر. این سه نفر از اصحاب امام سجاد(ع) بودند. مرحوم کلینی از حمران برادر زراره نقل میکند که به امام باقر(ع) گفتم که چقدر تعداد ما کم است. اگر همه ما برای خوردن یک گوسفند جمع شویم نمیتوانیم آن را به پایان ببریم؛ یعنی تعدادمان اینقدر محدود است. امام فرمود که عجیبتر این است که مهاجرین و انصار همهشان از مسیر حق دور شدند جز سه نفر. درباره اینکه شیعیان اندک بودند شواهد دیگری هم داریم مثل قضیه سدیر صیرفی.
در زمان امام باقر(ع) شرایطی پیش آمد که ایشان توانستند دست به تبیین اسلام حقیقی بزنند. فرصتی که حتی در دوره امام صادق(ع) هم کمتر به وجود آمد. اعتقادمان این است که تشیع، ادامه اسلام حقیقی است و بعد از پیامبر اکرم(ص) به تدریج میان مسلمانها از نظر مسائل کلامی و فقهی اختلافاتی رخ داد و اختلافات افراد به ویژه در دوره تابعان اصحاب گسترش پیدا کرد و این اختلافات زمینه را برای شکلگیری مذاهب آماده کرد؛ یعنی از اوایل قرن دو و اوایل دوره امامت امام باقر(ع). امام باقر(ع) توانستند از این فرصت برای تبیین تشیع و ادامه اسلام حقیقی استفاده کنند.
محقق بهبهانی، معروف به وحید بهبهانی در جاهای مختلفی از کتابهای فقهی خودشان، دوره امام باقر(ع) را متفاوت از دوره امام صادق(ع) معرفی کردهاند؛ از نظر نوعی آزادی نسبی که امام باقر(ع) از آن برخوردار بودند و امام صادق(ع) از آزادی بهرهمند نبودند. وحید از فقهای بزرگ قرن یازده و دوازده بود. یکی از ویژگیهای ایشان واقعنگری و موضوعشناسی در مسائل تاریخی است و در فتاوای فقهی، به واقعیتهای بیرونی و تاریخی توجه میکردند.
تأکید مرحوم بهبهانی این است مذهب تشیع در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با نشر معارف اسلامی شکل گرفت. شیعه تا زمان این دو بزرگوار هویت مذهبی مستقل نداشت و به روش اهل سنت عمل میکرد ولی این امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بودند که احکام حقیقی را تبلیغ کردند. بهبهانی با اینکه نقطه مشترک بین این دو را امام ذکر میکند ولی بارها شرایط زمان امام باقر(ع) را به خاطر عواملی با شرایط تقیهآمیز امام صادق(ع) متفاوت میداند؛ لذا در تعارض برخی روایات امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، ایشان معتقد است ما باید روایات امام صادق(ع) را حمل بر تقیه کنیم، چون امام باقر(ع) از آزادی و فرصت برخوردار بودند و میتوانستند با آزادی بیشتر بیان احکام بکنند.
پس مدعای وحید بهبهانی این است که امام باقر(ع) در نشر معارف و جهاد فرهنگی آزادی نسبی داشتند. البته ایشان از نظر جهات سیاسی آزادی نداشتند. حتی هشام بن عبدالملک، برای یک جملهای که امام صادق(ع) در زمان امام باقر(ع) درباره فضیلت اهل بیت بیان کردند این دو امام را احضار کرد.
در همین رابطه کلینی نقل کرده است، امام صادق(ع) فرمود که اصحاب پدر من وقتی پیش پدرم میآمدند هیچ شک و تردیدی در امامت ایشان نداشتند و چون چنین اعتقادی داشتند، امام باقر(ع) هم با آسودگی خاطر به سوالات آنها پاسخ میداد اما شاگردان من وقتی سراغ من میآیند آن اعتماد و ایمان راسخ را ندارند، لذا من هم باید بر اساس تقیه به آنها پاسخ بدهم. این نشان میدهد وضعیت شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) متفاوت بود. با اینکه شاگردان امام باقر(ع) کمتر بودند ولی همه به امامت ایشان اعتقاد داشتند.
به لحاظ تحلیلی وحید بهبهانی برای این مدعا چند شاهد ذکر میکند، از جمله درگیری بنیامیه و بنیعباس. چون بنیامیه مشغول درگیری با بنیعباس بودند لذا فرصتی برای امام باقر(ع) فراهم آمد؛ چنانکه اوایل دوره امام صادق(ع) هم چنین بود ولی بعدا که بنیعباس استقرار یافت امام صادق(ع) محدودیت بیشتری پیدا کرد.
دومین دلیلی که ایشان میآورد همنشینی امام باقر(ع) با جابر است که روایات متعددی هم از جابر نقل شده است. جابر از معدود صحابی باقیمانده محسوب میشد که تا زمان امام باقر(ع) هم بود. چون مردم برای جابر احترام قائل بودند، تکریم ویژه جابر نسبت به امام باقر(ع) موقعیت ویژهای را برای امام باقر(ع) فراهم میکرد.
انتهای پیام