به گزارش خبرنگار ایکنا، هماندیشی «روششناسی مطالعات تمدنی» امروز چهارشنبه 19 بهمنماه از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد. طیبه محمدیکیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست با موضوع «حضور/ غیبت زنانه در تمدن اسلامی» سخنرانی کرد که در ادامه گزیده آن را میخوانید:
درباره معنای رویکرد روششناختی در مطالعه تمدن اسلامی باید گفت که این امر مترادف با تقلید روششناسانه نیست بلکه آنچه امروز از روش شناسی میبینیم بیشتر نگاهی مقلدانه است. ذیل این رویکردها، روش را همانند یک فرمول ریاضی میبینند و با دادههایی مشخص، پر شده و انتظار دستاوردهایی مشخص از آن داریم. آسیبی که این نگاه تقلید مآبانه دارد این است که نوعی درک شرق شناسانه به ما میدهد و روشهای وارداتی را بر ما تحمیل میکند. این نوع روش، توان درک مسائل پیرامونی را ندارد. بنابراین نیاز به این پیدا میشود که از نگاه تقلیدی در روششناختی مطالعات تمدنی پرهیز کنیم.
ما باید نوعی برداشت انتزاعی، ذیل تمرکز بر انگارههای اصلی داشته و درکی از روش داشته باشیم تا بتوانیم با دست باز آن را به کار ببریم. همچنین باید تمرکزی ویژه بر زمینه مطالعه خودمان داشته باشیم و این امر به ما کمک میکند از چندین روش در مطالعات تمدنی استفاده کنیم. در اینصورت به نوعی دیالکتیک میان انگارههای انتزاعی و همچنین فهم جدید از موقعیت پژوهشی میرسیم. از دلِ این رفت و برگشت، نوعی منطق و روششناسیِ سازمان مطالعه به دست میآید و در نتیجه این توان را داریم که رهیافتهای روشی خودمان را به شکل بهتری مورد مطالعه قرار دهیم و از روششناسی در گستره بزرگتری استفاده کنیم.
تلاش بنده استفاده از رویکرد هرمنوتیک پل ریکور است. مفاهیمی که بنده از روش پل ریکور انتزاع کردهام مفاهیم حضور و غیبت هستند و بر آنها تمرکز دارم. هرمنوتیک پل ریکور مفاهیم خاصی دارد و به ما کمک میکند برای مطالعات تمدنی از آنها استفاده کنیم. هرمنوتیک وی از یک داستانواره برای ما صحبت میکند و به نوعی تلاش دارد بخش تهی لیوان را دیده و نقش امر غایب را برای ما برجسته کند. معنای غیبت/ حضور تمرکز بر بخشهای ناپیدا و ناآشکار متن است. از این رو برای مطالعه جنسیت که بخش غایب مطالعه تمدنی است میتواند به ما کمک کند چراکه تمدن به مثابه متن، پر از حضور و غیبتهای همزمان است.
اگر تمدن اسلامی را به مثابه یک داستانواره و دراماتیک ببینیم در این داستانواره بازیگران متعددی داریم که زنان در یک سو و مردان در سوی دیگر آن قرار می گیرند. این داستان عموما مردانه است و ما با دراماتیک کردن تمدن اسلامی این تلاش را داریم که آن را زنده کرده و فضای غایب آن را مطالعه کنیم. در این راستا هرمنوتیک ریکور در مطالعه جنسیت در تمدن اسلامی کارآمد است. تمرکز وی بر بحث غایبان در متن است. در اندیشه وی ناپیداها تاثیر بسیار زیادی در متن دارند و تشریح نقش آنها اهمیت زیادی دارد چون حاضران و غایبان، عناصر کلیدی در ساخت جامعه هستند.
درباره حضور زنان در تمدن اسلامی باید گفت که در بخشهای گوناگونی از میراث تمدنی اسلامی، زنان توان این را داشتند که فاعل باشند و نقش فعالی هم داشتهاند اما این مسئله اصلا دیده نشده است؛ مثلا کنشگری حضرت زینب(س) به سوگواری یا کنشگری اجباری تقلیل داده میشود یعنی در نبود مرد است که زن برمیخیزد بنابراین باید از قهرمانان زن در فضای تمدن اسلامی صحبت کنیم که دچار غیبت شده و نادیده گرفت.
همچنین ما محدثان زن داریم که در میراث تمدن اسلامی نادیده گرفته شدهاند. در بخش دیگری از میراث تمدن اسلامی، که نمونه برجسته آن ادبیات فارسی است حضور زن، در غیبتِ آن نمایان است. اگر حضور سایهوار زن را از غزلیات حافظ یا سعدی و ... بگیریم وجود شاعر و متن هم دچار مشکل میشود اما در سنت دانشی ما در تمدن، شاهد غیبت زنان و بیتوجهی به این موضوع هستیم.
همچنین سیدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست با موضوع «مطالعات تمدنی از منظر دیپلماسی علمی» سخنرانی کرد که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
وقتی از دیپلماسی علمی صحبت میکنیم منظور ما این است که از نهاد علم و فناوری در مسائل دیپلماتیک بهره ببریم. درباره مشکلات ایران در دیپلماسی علمی باید گفت ما در زمینه دیپلماسی علمی و دیپلماسی آکادمیک ضعف داریم. مجموعهای از چالشها در این راستا وجود دارد از جمله اینکه بیشتر جنبه دفاعی داشتهایم تا آفندی و به صورت فعالانه عمل نکردهایم. نکته دیگر خلط شدن دیپلماسی علمی ما با دیپلماسی فرهنگی است. نهادهایی که این کارها را دنبال میکنند به خوبی خط مقدم دیپلماسی علمی و فرهنگی را نمیدانند. آنچه در صحنه میبینیم این است که انقطاعی بین حوزه دیپلماتیک ما که منافع ملی و بینالمللی را دنبال میکند با مراکز آکادمیک وجود دارد.
درباره اینکه هدف دیپلماسی علمی چیست باید گفت یکی از اهداف، شناخت میدانی از کشورهای دیگر است. متأسفانه نمایندگان حوزه دیپلماسی علمی ما در خارج از کشور وجود ندارند و اگر هم نمایندگانی هستند در حوزههای دیگری فعال هستند. بهبود تصویر ایران در میان شهروندان کشورهای دیگر مخصوصاً شهروندان کشورهایی که دولتهای آنها با ما مشکل دارند از دیگر اهداف دیپلماسی علمی است. اما چرا مطالعات تمدنی باید در محور دیپلماسی علمی قرار گیرد؟ چراکه بیت الغزل گفتمان انقلاب اسلامی در علوم انسانی را میتوانیم مباحث تمدنی بدانیم بنابراین این موضوع باید به میزان بیشتری مورد توجه قرار گیرد چراکه چالشهای زیادی برای علوم انسانی اسلامی و قرآن بنیان وجود دارد.
درباره ملاحظات و اقتضائات این اقدام باید گفت یکی از موارد، داشتن رویکرد نرمافزاری به بحث مطالعات تمدنی یعنی محوریت دادن به مطالعات تمدنی در دیپلماسی علمی است. کنار نهادن خوانشهای فلسفه تاریخی در تمدن پژوهی، از دیگر مواردی است که باید در دیپلماسی علمی مورد توجه قرار گیرد. ما برخی سؤالات بیپاسخ داریم و اگر بخواهیم با نگاه فلسفه تاریخ اسلامی یا سننپژوهی رایج، بحث تمدن را پیش ببریم این خوانش رایج دچار چالش است بنابراین معتقدم تبیینها از فلسفه تاریخ، جبری و پوزیتیویستی هستند و در نتیجه بررسی آنچه از متون قرآن و سنت ما بر میآید باید به جای رویکردهای علی به سمت تبیینهای دلالی چرخش پیدا کند.
معتقدم باید به رویکرد اسکاتولوژیکال هم در مطالعات تمدنی روی بیاوریم. اسکاتولوژی با معادشناسی یا رویکردهای آخرالزمانی متفاوت است و دقیقترین ترجمه آن فرجامشناسی است. لذا معتقدم مطالعات فرجام شناسی، بهترین رویکرد برای مطالعه تمدنی در چهارچوب دیپلماسی علمی جمهوری اسلامی ایران است. البته درباره فلسفه تاریخ و تمدن اسلامی و تاریخ تمدن، مناقشات زیادی وجود دارد و بنده به آن واقف هستم اما بنده از آنها عبور کرده و وقتی از مطالعات تمدنی صحبت میکنم تاریخ تمدن را کنار گذاشته و بیشتر بر مواردی همانند تبین دلالی سنتهای موجود در قرآن و امثالهم تأکید دارم. ماهیت فرجامشناسی هم توصیفی است در حالیکه مباحث پیشین تجویزی بودند.
انتهای پیام