حق‌الناس با صدقه و توبه صرف جبران نمی‌شود
کد خبر: 4130408
تاریخ انتشار : ۰۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۰
آیت‌الله هادوی تهرانی:

حق‌الناس با صدقه و توبه صرف جبران نمی‌شود

استاد درس خارج حوزه با بیان اینکه توبه در حق‌الناس سخت‌تر است، گفت: کسی که موقعیت اجتماعی دارد با هر تصمیم خود صدمات زیادی می‌تواند به مردم بزند و جبران چنین گناهانی بسیار دشوار است و در قیامت هم عقوبت بیشتری دارد. آیا چنین صدماتی را می‌توان با دادن مقداری صدقه و رد مظالم و برپایی مجلس روضه برای امام حسین(ع) جبران کرد؟

مهدی هادوی تهرانیبه گزارش ایکنا، آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی، نهم فروردین ماه در ادامه سلسله جلسات تفسیر سوره مبارکه نمل که به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد اعظم قم در حال برگزاری است، گفت: ساختار سور قرآن کریم تصویری است نه داستانی مانند کتاب یعنی به منزله یک صحنه در ذهن انسان نقش می‌بندد و گویا هر آیه و یا هر چند آیه یک سکانس و پلان تصویری را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند.

ادامه سخنان استاد درس خارج حوزه علمیه در تفسیر این سوره را در ادامه می‌خوانید:

طبق آیه سوم این سوره بیان شد که نماز و زکات باید با قصد قربت انجام شود و البته از نظر بنده، نماز و اقامه آن برخلاف برخی فرمایشات، تفاوتی ندارند. در آیه چهارم هم فرمود کسانی که به آخرت ایمان ندارند اعمالشان زینت داده شده است ولی در حقیقت عذاب دردناک و بدی در آخرت خواهند داشت و اعمالشان حبط خواهد شد. در آیه ششم هم فرمود قرآن کریم کتابی از ناحیه خداوند علیم و حکیم است.

اولین داستانی که خداوند در این سوره به آن می‌پردازد داستان موسی(ع) است و چون نگاه قرآن، تصویری است تمام دستان موسی از ابتدا تا انتها را بیان نمی‌کند و فقط چند پلان را تصویر می‌کند و از اینجا شروع کرده است که إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ. داستان موسی طبق سوره قصص پیشینه‌ای قبل‌تر از این مرحله دارد و آن ماجرای او با شعیب است. موسی(ع) با همسر و همراهانش در بیابانی در حال حرکت بودند و ظاهراً به تاریکی و سردی شب برخورد می‌کنند و موسی(ع) به آنها می‌گوید من آتشی را حس می‌کنم و می‌بینم، این دیدن با چشم سر نبود بلکه با چشم دل بود و شاید تعبیر «آنست» به این دلیل باشد. بعد می‌فرماید من از این آتش خبری برای شما می‌آورم یعنی با استفاده از این آتش مسیر را پیدا کنم و هم شما را از سرما نجات دهم. گفته شده است که اهل یعنی همسر ولی چون ضمائر جمع است نشان می‌دهد صرفاً خطاب به همسرشان نیست.

فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ وقتی موسی کنار آتش آمد ندایی برای او آمد که آنچه در آتش و اطراف آن است مبارک است؛ از روایات برمی‌آید که موسی درختی از آتش می‌دید؛ علامه طباطبایی فرموده است که مقصود آن درخت نبود که مبارک بود بلکه ظهور و تجلی خداوند بر موسی(ع) بود که مبارک بود.  البته خود خداوند تجسد و تجسم ندارد که بخواهد در آتش باشد ولی تجلی قدرت خداوند است و چون موسی، کلیم الله است با خدا حرف می‌زند و وقتی موسی به آتش نگاه کرد، تکلمی از سوی خداوند شنید.

تجسد و تجسم خدا در عقیده مسیحی و علویون

در تفکر مسیحی این تصور وجود دارد که خداوند تجسد پیدا کرده است لذا می‌گویند عیسی(ع) خود خداوند است که به زمین آمده است تا براساس تصور مسیحیت گناهی را که آدم مرتکب شد جبران کند؛ این تصور که خداوند به زمین بیاید و رنج بکشد و با آن بخواهد گناه نخستینِ آدم ابوالبشر را پاک کند در بین مسیحیت رواج دارد و متأسفانه در فرقه علی اللهی(علوی‌ها) در شیعه هم دیده می‌شود. (البته اصل این ادعای باطل را پولس که از یهودیان متعصب بود و بعدا قدیس مسیحی شد ایجاد کرد). علویون معقتدند که امام علی(ع) خود خداوند است که تجلی پیدا کرده است که تصور باطلی است.

اینکه خداوند فرمود آنچه در آتش است مبارک است همان تجلی قدرت خداوند و صدایی است که خدا ایجاد کرده است. مقصود از «من حولها» یعنی خود موسی(ع)؛ خطاب خداوند این است که آنچه در آتش و اطراف آن است مبارک است یعنی موسی هم مبارک است. 

خدا برای اینکه تصور نشود آن درخت، خداست یا خود خدا تجسد در قالب درخت و انسان و جسمی پیدا کرده باشد بلافاصله فرمود: وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. یعنی تسبیح عالم برای خداوند پاک و منزه است. يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ در ادامه هم فرمود که ای موسی من خدا هستم البته نه اینکه آتش و درخت خدا باشد بلکه این کسی که با تو حرف می‌زند خداست و این خدا عزیز و حکیم است یعنی شکست‌ناپذیر، مقتدر و دارای حکمت است و عاملی در او مؤثر نیست و قدرت و حکمت او ذاتی است.

این تعبیر در سوره مبارکه قصص هم آمده و فرموده است که انی انا ربک؛ من پروردگار تو هستم و تو در وادی مقدس طوی هستی. وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ.

ترس نامذموم

در این آیه خطاب به موسی فرمود که عصایت را بینداز، موسی برای شعیب چوپانی می‌کرد و طبیعتاً چوپان‌ها با عصا، گوسفندان را به چرا می‌بردند که در سوره طه مفصلاً به آن پرداخته شده است. وقتی موسی(ع)، عصا را انداخت مانند مار بزرگی شد گویا جنی بود و موسی(ع) وقتی این صحنه را دید ترسید و پشت کرد و فرار کرد و دیگر برنگشت پشت سرش را ببیند ولی ندا آمد که ای موسی نترس چون پیامبران در نزد من نمی‌ترسند.

به تعبیر علامه طباطبایی این رفتار موسی(ع) عکس‌العمل طبیعی موسی بود تا خودش را از یک خطری دور کند بنابراین رفتار مذموم و ناپسندی نبود بلکه عکس‌العمل سریع در برابر خطر بیرونی خودش یک قدرت حساب می‌شود و امروزه در آزمون‌هایی که در دنیا برای برخی از مشاغل می‌گیرند چنین تستی را از افراد می‌گیرند تا میزان قدرت وی را بسنجند. ضمن اینکه این سنجش معیاری برای پیری افراد هم هست تا مثلاً در گواهینامه رانندگی فردی که عکس‌العمل دیرهنگام دارد تجدیدنظر کنند.

اینکه خداوند فرمود لا تخف؛ نهی به معنای ارتکاب حرام نیست بلکه نوعی ارشاد است که در نزد من انبیاء گرفتار خوف و ترس نمی‌شوند. البته ذکر این نکته لازم است که نهی، اختیاری نیست که اگر کسی ترسید و را مذمت کنیم. به تعبیر علامه طباطبایی، انبیا چون در مقام قرب الهی قرار می‌گیرند ترس و وحشتی ندارند و آنچه ینجا رخ داده است، عکس‌العمل طبیعی موسی در برابر یک خطر بیرونی است.

ظالمان باید از خدا بترسند

إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ البته در این آیه یک استثنا زده است و آن اینکه کسی باید بترسد که ظلم کرده است. ممکن است این سؤال پیش بیاید که مگر انبیاء ظلم می‌کنند که فرموده است مگر کسانی که ظلم مرتکب شدند و جواب این است که در عربی، وقتی مستثنی از مستثنی منه خارج است اینگونه تعبیر می‌کنند؛ مثلا می‌گویند «جاء القوم الا حمار؛ مردم آمدند مگر الاغ» الاغ از دایره مردم بیرون است و جزء مردم نیست و در این آیه هم اساساً «من ظلم» مشمول انبیا نمی‌شود.

مقصود از ظلم در اینجا مطلق گناه است و هر کسی که مرتکب گناهی شود باید بترسد. البته همین آدم اگر بعد از ارتکاب بدی، توبه کرده و آن را جبران کند خدا بخشنده و رحیم و غفور است. 

توبه در حق‌الله به این است که انسان از کرده‌های خود پشیمان شود و طلب مغفرت کند و دیگر آن کار را مرتکب نشود مثلا نماز نخوانده و یا روزه نگرفته است و توبه می‌کند و نماز و روزه را جبران می‌کند و مِن‌بعد هم نماز و روزه را فوت نخواهد کرد. در حق الناس هم اینکه فرد بگوید من بعد از این دیگر حق و حقوق مردم را ضایع نمی‌کنم کافی نیست و باید حق و حقوق آنها را به خودشان برگرداند و جبران کند.

حق‌الناس با رد مظالم و توبه صرف جبران نمی‌شود

بنابراین توبه در حق‌الناس سخت‌تر است؛ مثلاً اگر فردی یک میلیون تومان از دیگری را خورد باید به هر شکلی می‌تواند برگرداند ولی اگر کسی نماینده مجلس و در یکی از قواست و یا وزیر و وکیل و ... است و حق جمعیتی را ضایع کند توبه به راحتی صورت نمی‌گیرد و  مانند رد مظالم نیست. یک کسی که موقعیت اجتماعی دارد با هر تصمیم خود صدمات زیادی می‌تواند به مردم بزند و جبران چنین گناهانی بسیار دشوار است و در قیامت هم عقوبت بیشتری دارد.

آیا چنین صدماتی را می‌توان با دادن مقداری صدقه و رد مظالم و برپایی مجلس روضه برای امام حسین(ع) جبران کرد؟ خیلی باید مراقب باشیم که حق‌الناس دامان ما را نگیرد و به خصوص کسانی که در موقعیت‌های بالای اجتماعی قرار می‌گیرند.

انتهای پیام
captcha