مهاجرت نخبگان ناشی از تعلق ضعیف به فرهنگ ایرانی و اسلامی نیست
کد خبر: 4142684
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۳
محمدرضا کلاهی:

مهاجرت نخبگان ناشی از تعلق ضعیف به فرهنگ ایرانی و اسلامی نیست

عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی گفت: اینکه یک نخبه از کشور می‌رود به دلیل تعلق ضعیف وی به جامعه ایرانی و اسلامی نیست بلکه به این دلیل است که تصور می‌کند در جایی دیگر بهتر شکوفا می‌شود هرچند که ممکن است تصور وی اشتباه باشد. 

محمدرضا کلاهی

 به گزارش خبرنگار ایکنا، محمدرضا کلاهی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی، امروز دوشنبه 1 خردادماه در همایش «نخبگان و مسئله هویت» که از سوی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد به سخنرانی پرداخت و گفت: به نظرم اگر بررسی شود که موضوع نخبگان و هویت در بستر چه مشکلی طرح می‌شود و قرار است به چه سوالی پاسخ دهد در آن صورت گفت‌وگوهای ما همگراتر و معطوف به امری مشخص می‌شود. یکی از سوالات این است که نخبگان نسبت خود با دولت را چگونه تعریف می‌‌کنند؟ سوال دیگر اینکه نسبت نخبگان با هویت ایرانی و اسلامی چیست؟ درباره اینکه چرا هویت و نخبگی تبدیل به مسئله می‌‌شوند و چرا اینها با هم ارتباط برقرار می‌کنند باید گفت که ابتدا باید معنایی از هویت را در نظر داشته باشیم.

وضعیت هویت در دوران مدرن

وی افزود: گاهی همراه با هویت، ترکیب‌هایی به کار می‌‌رود که ارتباطی با آن ندارد و از جمله آنها هویت کارآمد، هویت جهانی یا هویت مدرن است که معنایی خاص ندارند یا حداقل مبهم هستند بنابراین ابتدا باید مشخص کنیم وقتی از هویت صحبت می‌کنیم دقیقا هدف ما صحبت درباره چه چیزی است. معنایی که در ادبیات سیاسی این روزهای ما مطرح است و مخصوصا وقتی بحث اسلامیت و ایرانیت مطرح می‌شود، هویت به معنای تفکیک خود از دیگری یعنی تعلق به یک جمع است که دارای آرمان، ایدئولوژی و عناصر فرهنگی است و هرچقدر که من بیشتر احساس تعلق به آن جمع داشته باشم هویت جمعی قوی‌تری از آن حیث دارم لذا می‌‌توان از هویت قبیله‌ای، خانوادگی و هویت سازمان صحبت کرد؛ گرچه هویت سازمانی هم مقداری متناقض است چراکه سازمان بر اساس بوروکراسی مدرن اداره می‌شود و در آن کارآمدی اهمیت بیشتری دارد و اگر در یک سازمان، کارمندان را مورد توجه قرار ندهیم ممکن است به سازمانی دیگر بروند و قرارداد ببندند و هویت سازمانی چندان برای آنها مهم نباشد اما در مجموع، هویت چیزی است که مرز بین خود و دیگری و یک سلسله مراتب ایجاد می‌کند.

کلاهی بیان کرد: در دوران مدرن، هویت‌ها به این معنایی که بیان شد مخرب و ویرانگر بوده‌اند از جمله هویت‌های ملی مخرب‌تر از دیگر هویت‌ها بوده‌اند تا جایی که به جنگ‌های جهانی منجر شده‌اند لذا به دلیل همین فجایع، کنار گذاشته شده یا تعدیل شدند در نتیجه مرزها بسیار کمرنگ‌تر شدند چون هرچقدر مرز پررنگ‌تر باشد مخالفت با بیرون مرز و تعلق به درون مرز پررنگ‌تر می‌شود و برعکس. زمانی برای یک کنفرانس به بوردو در فرانسه رفتم و بعد از کنفرانس در حال حرکت با قطار به سمت مادرید در اسپانیا برای سیاحت بودم. در کوپه قطار، علاوه بر من، سه نفر عضو یک خانواده حضور داشتند که قیافه‌های آنها متفاوت بود و بعد از صحبت متوجه شدم خانم مکزیکی و آقا ایتالیایی است و خودشان هم در اسپانیا زندگی می‌کنند. لذا اینکه هویت این خانواده و مخصوصا فرزند آنها کجایی است برای من جای سؤال بود؟ بنابراین مسئله هویت، بسیار سیال شده است اما به هر حال زمانی ویرانگر بوده است ولی باز سوال است که چرا امروزه تقاضا برای تقویت هویت بسیار بیشتر شده است.

دلایل اهمیت نخبگی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی یادآور شد: مسئله دیگر در تعریف نخبگی است. اگر بپذیریم هویت‌ها، مرز و سلسله مراتب ایجاد می‌کنند آن وقت نخبگی اهمیت پیدا می‌کند چراکه سلسله مراتب اهمیت پیدا می‌کند و نخبگان نیز افرادی هستند که می‌توانند خدمت بیشتری به آن اجتماع هویتی داشته باشند. از سوی دیگر هویت، ابزار نظام های سیاسی برای بسیج توده‌ها هم محسوب شده است اما اکنون چنین ترفندی دیگر همانند گذشته کار نمی‌کند لذا اینکه یک نخبه از کشور می‌رود به دلیل تعلق ضعیف وی به جامعه ایرانی و اسلامی نیست بلکه به این دلیل است که تصور می‌کند در جایی دیگر بهتر شکوفا می‌شود هرچند که ممکن است تصور وی اشتباه باشد. 

وی تصریح کرد: به نظرم هویت‌های امروزی، هویت‌های تفننی هستند یعنی تبدیل به عناصری موزه‌ای شده‌اند لذا دیگر تأکید بر هویت دیگر برانگیزاننده نیست بلکه افراد دنبال شکوفایی استعدادهای خود هستند و این سیستم نخبه‌پرور ممکن است مانع از شکوفایی استعدادهای افراد شود هرچند که در بسیاری از موارد علت عدم شکوفایی استعدادها به مسائل هویتی مرتبط می‌شود. حال سوال این است که پس این هویت ایرانی و اسلامی که امروزه به میزان بسیار زیادی مطرح می‌شود از کجا متولد شده است؟ بنده معتقدم ماجرا از دهه چهل شروع می‌شود که یک جریان اسلامگرا با ظهور امام خمینی(ره) متولد شد و منتقد وضع موجود بود. آن جریان، توان خود را صرف مبارزه با ایدئولوژی ایرانگرایی باستانی کرد و بر اسلام تأکید داشت.

کلاهی گفت: در اینجا یک هویت اسلامی در برابر هویت ملی شکل گرفت که مرجع آن جایی به نام جهان اسلام شد. وقتی هم جمهوری اسلامی شکل گرفت نیاز به مشروعیت ملی هم داشت هرچند در زمان مبارزه مشروعیت خود را با ارجاع به چهارچوبی به نام جهان اسلام تأمین می‌کرد لذا به تدریج گفتمانی شکل گرفت که در آن، هم جهان اسلام و هم ایران به صورت همزمان حفظ می‌شدند و در این گفتمان، ایران ام القرای جهان اسلام است یعنی ایران نقطه‌ای است که اسلامیت به شکل کامل‌تری در آن تحقق پیدا کرده و اکنون این رسالت را دارد که اسلامیت را به سایر نقاط نیز صادر کند. به نظرم با خاتمه جنگ و درگذشت امام خمینی این پیوند بین ایرانیت و اسلامیت گسسته شد اما دوباره تلاش شد که هویت ایرانی و اسلامی تقویت شود که البته در این زمینه هم چالش‌های زیادی وجود دارد چراکه احساس تعلق زیادی به آن وجود ندارد.

رابطه دانشگاه و فرهنگ سیاسی

همچنین مجتبی مقصودی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی نیز در این نشست گفت: نهاد دانشگاه جدای از جامعه ملی و حتی بین‌المللی نیست. واقعیت این است که بخشی از جامعه دانشگاهی متاثر از فرهنگ سیاسی است. بخش زیادی از این دانشگاه هم متأثر از تفکر و ادبیات انتقادی و عدم همکاری با دولت است. در واقع می‌توان گفت که این وجه غالب ساختار دانشگاه بوده است و کمتر عضو دانشگاهی حاضر به دولت بود مگر اینکه این همکاری در خفا باشد چراکه در مقاطعی همکاری با دولت برای وی نوعی خسران محسوب می‌شده است بنابراین معتقدم از ابتدا چنین رویکردی نسبت به نهاد دانشگاه وبال گردن ما شده و این اضافه باری‌ها بر دانشگاه باعث شد که انتظارات از دانشگاه هم بیشتر شود.

وی افزود: لازم است دوباره از نو بنشینیم و بررسی کنیم که کار دانشگاه چیست؟ آیا کار آن فقط آموزش و توانمندسازی است یا رسالت‌های دیگری را هم بر عهده دارد؟ از سوی دیگر اساساً گفت‌وگو با دولت تبدیل به تابو شده است در حالی‌که نخبگان دانشگاهی عملگرا و غیر ایدئولوژیست در مقاطعی حاضر به همکاری با دولت شدند ولی متأسفانه دست آنها هم پس زده شد. 

انتهای پیام
captcha