قاسم قلیپور، تهیهکننده سینما در گفتوگو با ایکنا به مناسبت سالروز حمله جنایتکارانه ناو امریکایی به هواپیمای مسافربری ایران، با بیان اینکه سینما باید محلی برای بیان مظلومیت ملت ایران در جهان باشد، گفت: «یو اس اس ونس ...» فیلمنامهای با محوریت فاجعه سقوط هواپیمایی مسافری ایران توسط ناو آمریکایی است. این کار را چند سال پیش به اتفاق سعید اسدی نوشتم. برای نگارش این سناریو هم تحقیقات میدانی و کتابخانهای زیادی انجام دادیم و تمام تلاشمان این بود تا نگاهمان به موضوع از سطح فراتر رفته و به عمق نظر داشته باشد، زیرا دردی که در این فاجعه وجود دارد بهاندازهای عظیم است که نباید از کنار آن بهسادگی گذشت.
وی با بیان اینکه از سوی هیچ نهاد دولتی از ساخت این کار حمایت نشده، گفت: فیلمنامه را به نهادهای مختلف ارائه کردیم اما متأسفانه هیچ سازمانی حاضر به سرمایهگذاری در این کار نشد! برای مثال بنیاد سینمایی فارابی در زمانی که آقای میرعلایی مدیریت آن را بر عهده داشت فیلمنامه را به لحاظ کیفی تائید کرد اما به بهانه اینکه، سناریو اثری پرهزینه است از ورود به آن خودداری کرد. در حالی که پیرامون موضوعاتی نظیر سقوط هواپیمایی مسافربری نباید هیچگونه محدودیت و خست داشت چون اگر بخواهیم به شکلی مهجور و کوچک به موضوع نگاه کنیم به پیام کار ضربه زدهایم.
وی افزود: فیلمنامه را به سازمانهای دیگر ازجمله صداوسیما هم ارجاع دادم اما آنها نیز با ساخت این کار به بهانههای واهی مخالفت کردند. این رفتارها نشان میدهد این قبیل موضوعات دغدغه مدیران نیست بلکه ترجیح آنها این است تنها در سالروز این اتفاق با انداختن تاج گل در آب به رسالت خود عمل کنند! این کمتوجهی در شرایطی است که ساخت فیلم درباره این جنایت، بلندترین مرگ بر آمریکایی است که میتوان گفت. چون وقتی فیلمی با این محوریت ساخته و در سطحی جهانی نیز پخش شود مردم متوجه خباثت دولتمردان آمریکا خواهند شد. این امر خواسته اصلی انقلاب است اما نمیدانم چرا هیچگاه ما نمیخواهیم از راه درست به اهدافمان برسیم.
تهیهکننده «آتش سبز» با بیان اینکه برخی دوستان آمریکایی خواهان ساخت آثار نمایشی با محوریت سقوط هواپیمای مسافری نیستند! گفت: وقتی با این حجم از ممانعت پیرامون پرداختن به این قبیل موضوعات روبهرو میشویم این شبهه در ذهنمان شکل میگیرد که برخی از دوستان آمریکایی در داخل کشور علاقهای به ساخت این دست آثار ندارند چون میدادند این موضوع تا چه حد میتواند به چهره دروغین آمریکا ضربه زند. داستان فیلم به بعد از حمله آمریکا به عراق برمیگردد. در آن سناریو با شنیدن صدای گریه نوزادی داستان به گذشته برگشته و روایت سقوط هواپیما را شاهد خواهیم بود. در فیلمنامه روی درام کار دقت بسیار زیادی شده است چون معتقدم کاری که میخواهد قصهای چنین تلخ و اندوهگین را روایت کند باید درامی قوی داشته باشد.
وی با بیان اینکه سینما یک علم و حرفه تخصصی است، تصریح کرد: تا زمانی که قبول نکنیم سینما یک علم روز و کاملاً حرفهای است نخواهیم توانست به دستاورد مطلوبی برسیم، چون متأسفانه وضعیت در سینما بهگونهای شده که تصمیمگیرندگان ربطی به سینما ندارند البته در ظاهر شعاردهندگان خوبی هستند اما در عمل ما جریانسازی خاصی را از آنها نمیبینیم. صدق این ادعا را هم در تولیدات سینمایی میتوان مشاهده کرد. نزدیک به سه دهه است که از سقوط هواپیمایی مسافری میگذرد اما تا به امروز حتی یک فیلم سینمایی نبوده که به صورت مستقیم و فاخر به این اتفاقنظر کرده باشد.
تهیهکننده «عروس آتش» در پاسخ به این سؤال که تولید مشترک در این رابطه تا چه حد قادر است روایتگر بخشی از اتفاقی باشد که رخداده، گفت: اگر بتوان با کشورهایی که همسو با ایران بوده و سیاستهایشان ضد استعماری است ارتباط فرهنگی برقرار کرد میتوان در امر ساخت فیلم، مشارکتهای خوبی داشت. این اتفاق دو فایده دارد. ابتدا اینکه بهواسطه سرمایهگذاری بیشتر، اثر تولیدشده شکلی فاخرتر به خود میگیرد همچنین دایره مخاطبان فیلم هم فراتر میرود. این رفتار در سینمای جهان به امری رایج تبدیلشده ولی متأسفانه ما از آن بهره لازم را نمیبریم.
قلیپور با تأکید بر اینکه ساخت فیلم بر اساس موضوعات استراتژیک حتماً نباید در یک ژانر خاص خلاصه شود، بیان کرد: این تصور وجود دارد که موضوعات استراتژیک حتماً باید در قالب کارهای جدی مورد توجه قرار گیرد درحالیکه الزاماً اینگونه نیست و میتوان در ژانرهای مختلف به این حوزه نظر کرد. برای مثال چندی پیش فیلمی با عنوان «پسر دلفینی» تولید شده که در آن قصهای کودکانه را شاهد هستیم اما در دل قصه به صورت مستتر به سقوط هواپیمایی مسافری هم اشاره میشود. این نکتهبینی ظریف باعث میشود در ذهن مخاطب کودک و نوجوان سؤال پیش آید؛ سؤالی که دستاوردهای عمیق و ماندگار است.
وی در انتهای سخنانش نتیجهگیری کرد: تا زمانی که خود نتوانیم حرفمان را به جهانیان منتقل کنیم اجازه دادهایم طرف مقابل روایتگر دروغین اتفاقات باشد. پیرامون این موضوع نیز مثال زیاد است که «آرگو» یکی از این تولیدات است. برای همین به یک اراده و سیاستگذاری ملی نیازمندیم تا به خواسته خود دست یابیم.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام