کد خبر: 4292186
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۲
فلسفه اشک/ ۱

اشک؛ دیده به جای دل فریاد می‌کند

گریه، سفیر عاطفه و احساس انسان است که از چشمه‌سار دیده جهان‌بین او می‌جوشد؛ دیده‌ای که انسان بخش عظیمی از احساس و ادراک خود را با چشمانش به دست می‌آورد و احساس درونی خود را با آب دیده به نمایش می‌گذارد. اشک، نماد گریه‌ای است که دیده به جای دل فریاد می‌کند.

2اشک و گریه برای امام حسین(ع) فقط یک واکنش عاطفی نیست، بلکه تجلی عمیق یک فلسفه انسانی و معنوی است. این اشک‌ها، زبان بی‌زبانی است که ظلم‌ستیزی، عدالت‌خواهی و عشق به آزادی را فریاد می‌زند. گریه برای امام حسین(ع)، در واقع بازخوانی مظلومیت حقیقت در طول تاریخ است؛ یادآوری این که چگونه راستی در برابر زور ایستاد و با خون خود، جاودانگی اخلاق و ایمان را ثبت کرد. این اشک‌ها، قطره‌های آگاهی‌اند که وجدان‌های خفته را بیدار می‌کنند و پرسشی همیشگی پیش روی انسان می‌گذارند: «آیا تو نیز در راه حق، چون حسین ایستاده‌ای؟» 

فلسفه گریه برای اباعبدالله(ع)، نوعی پیوند عاطفی و معنوی با اسوه شجاعت و ایثار است. این اشک‌ها، فقط برای غم کشته شدن یک انسان نیست، بلکه برای از دست رفتن نماد مقاومت در برابر باطل است. هر قطره اشک، بیعت دوبار‌ه با آرمان‌های حسینی است و تجدید پیمانی است با راهی که او برگزید. به تعبیری، گریه برای امام حسین(ع)، تمرینی برای حفظ حافظه جمعی امت و زنده نگاه داشتن درس‌های عاشورا است تا ظلم‌ستیزی و دفاع از حق، هرگز به فراموشی سپرده نشود.  

این مسئله سبب شد تا خبرگزاری ایکنا همزمان با ماه محرم امسال به موضوع مهم «گریه، کارکرد‌ها و آثار آن» بپردازد و بخش‌هایی از کتاب «فلسفه اشک» نوشته سیدعبدالله حسینی را به نظر مخاطبان خود برساند. این کتاب از سوی مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی منتشر شده است که در ادامه بخش نخست با عنوان «گریه» را از کتاب یادشده می‌خوانید.

معین در فرهنگ فارسی، گریه را اشک ریختن معنا کرده است. در لغت‌نامه دهخدا نیز همین معنا برای گریه بیان شده است. در لغت نامه‌های زبان عربی نیز گریه را نقطه مقابل خنده معنا کرده‌اند؛ «وهو ما یقابل الضحک»؛ ولی به نظر می‌رسد معنای کاملی برای گریه نیست؛ زیرا هر ریزش اشک یا ریختن آب از چشم گریه نیست؛ گاهی دود و خاشاک به چشم انسان می‌رود و اشک از چشم انسان جاری می‌شود؛ بوی پیاز و مواد شیمیایی هم باعث ریزش آب چشم و اشک است؛ اما به این حالت‌ها گریه نمی‌گویند. گریه زمانی است که از درون به چهره و چشم فرمان داده می‌شود و گریه احساس درونی، روحی و روانی انسان را بیان می‌کند. افزون بر آن، ناله، سروصدا، گرفتگی چهره و... نیز در گریه وجود دارد. سرچشمه گریه، دل آدمی است و تا دل نخواهد و بارانی نشود، اشک جاری نمی‌شود.

بنابراین، در تعریف گریه می‌توان گفت، گریه ابراز احساس دل با آب دیدگان است. انسان در حالت غصه، غم، ترس و شادی اشک می‌ریزد و گریه می‌کند؛ بنابراین گریه پیامد تأثرات قلبی است. دل انسان پس از متأثر شدن فرمان گریه را به اعضای اصلی چهره یعنی، صورت گلو، صدا، لب‌ها و چشم‌ها صادر می‌کند. از آنجا که گریه از احساس و عاطفه سرچشمه می‌گیرد، هرچه عواطف و احساسات فرد قوی‌تر باشد، توان بیشتری برای گریه کردن دارد. به همین دلیل زن‌ها توان بیشتری برای گریه کردن دارند.

گریه واکنش روحی انسان در برابر حالت‌های خاص است. برخی معتقدند که فیل‌ها و گوریل‌ها نیز می‌توانند گریه کنند؛ اما برخی دیگر این سخن را رد کرده و گریه را از ویژگی‌های خاص آدمی و برخاسته از ژرفای وجود آدمی می‌دانند. به هر حال اگر در برخی از حیوانات هم، چنین چیزی باشد، اشک است نه گریه. بنابراین می‌توان گفت؛ گریه و خنده یک ویژگی خاص برای انسان به عنوان موجود برتر است که در حیوانات دیگر وجود ندارد. گریه مظهر شدیدترین حالت‌های احساسی انسان است که از ژرفای وجود انسان سرچشمه می‌گیرد.

بنابراین اشک افزون بر دیده، دل را نیز شست‌و‌شو می‌دهد. اگر گرد و خاشاک را از چشم می‌زداید، گرد و خاشاک دل را نیز می‌زداید؛ اگر چشم در مایع اشک شناور است، دل هم در اشک شناور است؛ دلی که اشک ندارد، خشک و بی‌روح است. اگر محرک‌های شیمیایی غدد اشکی را فعال می‌کنند و اشک از چشم جاری می‌شود، محرک روانی و روحی همچون ناز و نیاز، غم و عشق و شادی و مهر نیز دل را طوفانی می‌کند.

گریه، سفیر عاطفه و احساس انسان است که از چشمه‌سار دیده جهان‌بین او می‌جوشد؛ دیده‌ای که انسان بخش عظیمی از احساس و ادراک خود را با چشمانش به دست می‌آورد و احساس درونی خود را با آب دیده به نمایش می‌گذارد. اشک، نماد گریه‌ای است که دیده به جای دل فریاد می‌کند. اشک از شگفتی‌های وجود آدمی است که دل و جان را می‌سوزاند و خشم را شعله ور می‌سازد.

مولوی بلخی می‌گوید: آتشی را شکل آبی داده‌اند/ و اندر آتش چشم‌ها بگشاده‌اند

اشک، می‌تواند چنان بارانی باشد که آتش را خاموش کند. شناخت اشک و گریه، شناخت ابعاد پوشیده انسان و بیانگر جوهره وجود انسان است؛ اشک تنها قطرات شور و نمکین نیست؛ بلکه در دل آدمی است که در صدف دیدگان او جای گرفته است و با طوفانی شدن دل، صدف دیدگان دهن باز می‌کند و در می‌افشاند. پس باید اشک و انسان را شناخت. من، تو و او چه بخواهیم و چه نخواهیم، اشکهامان جاری است؛ گاه ز ناز و گاه ز نیاز؛ گاه ز شوق و شادی؛ گاه از ترس و پشیمانی؛ گاه ز دیدن و شنیدن و اگر اهل دل باشیم، گاه از تأملات درونی. پس باید گریه را بپذیریم و در جایش بگرییم. چونان که خنده را هم باید پذیرفت و در جایش خندید. اگر خنده غم‌های ما را بیرون می‌ریزد و دل‌های ما را سبک می‌کند، گریه نیز عقده‌های ما را می‌شکند.

گاه غم و خیال و وهم چنان دل را می‌گیرد که دل در خفقان قرار گرفته و تنها راه برون‌رفت از این خفقان گریه است. پس گریه کلید حل مشکل است، از این رو گریه را نباید سطحی تلقی کرد؛ گریه عمیق‌تر از هر سخنی و دقیق‌تر از هر کلامی، احساس درونی انسان را بیان می‌کند.

محتشم کاشانی می‌گوید: بر اشک چشم من به حقارت نظر مکن/ کاین لعل را به خون جگر پروریده‌ام

نخستین کاری که همه انسان‌ها پس از تولد انجام می‌دهند، گریه است. این گریه برای دیگران چه لذت‌بخش است! شاید آخرین کار هر یک از ما هم گریه باشد؛ آن وقت که جهان را با حسرت وداع می‌کنیم و بازماندگان چه گریه‌ها می‌کنند، از این رو نباید گریه را دست کم گرفت. بجاست که بگوییم همان طور که چشم در حصار اشک و اشک نگهدارنده چشم است، دل هم در حصار اشک است و گاه حیات و زندگی هم در حصار اشک. در این دنیا ضعیفان سلاحی قوی‌تر از اشک ندارند و در آن دنیا همه انسان‌ها سلاحی جز اشک ندارند. به فرموده پیشوای پرواپیشگان و امام یکتاپرستان انسان در قیامت سرمایه‌ای جز امید و سلاحی جز گریه ندارد؛ «... و رأس ماله الرجا و سلاحه البکاء».

انتهای پیام
captcha