فرمانده دستش را گذاشت روی شانه پدر شهید احسان بابایی و گفت گریه نکنید، جای شهید خوب است و نزد خدا روزی داده میشود، پدر شهید کمرش را راست کرد و باصلابت گفت نه من اصلاً ناراحت نیستم، خیلی هم خوشحالم، احسانم شهید شد و به آرزویش رسید، آبروی کشور شد، آبروی استان شد، آبروی شهر شد، آبروی روستا شد!