به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمیدینانی، چهره ماندگار فلسفه، در برنامه معرفت که شب گذشته، 21 دیماه، از شبکه چهارم سیما پخش شد، به طرح بحث در زمینه چیستی زبان قرآن پرداخت و بیان کرد: قرآن به این سؤال که زبان آن چیست پاسخ داده و فرموده است «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ؛ و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم». لذا رسول خدا(ص) به لسان قوم صحبت کرده است.
وی در ادامه افزود: لذا آیه شریفه با این صراحت بیان کرده است و باید به این مسئله نیز توجه کنیم که زبان گفتوگو زبان فهم است مردم برای اینکه بفهمند با یکدیگر گفتوگو میکنند؛ لذا قرآن به زبان قوم آمده است، اما مسئله مهم در اینجا نیست، بلکه جای دیگری است. همان زبان گفتوگو که میتواند فارسی یا عربی و ... باشد، زبان تفاهم است؛ یعنی مردم بتوانند یکدیگر را بفهمند و ارتباط فکری داشته باشند.
این چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: قرآن به زبان قوم نازل شده، اما مسئله مهم فهمیدن زبان تفاهم است، همچنین مسئله مهم دیگر این است که زبانهای گفتوگو که در سراسر جهان وجود دارد و مختلف نیز هستند مراتبی دارند. هر زبانی برای خود معیاری دارد، اما محل بحث در این است که همین زبان گفتوگو دارای سطح و باطنی است.
دینانی در پاسخ به سؤال که چرا زبان دارای باطن است، بیان کرد: به این دلیل که زبان از ویژگیهای انسان است. انسان دارای ویژگیهای مختلفی است، اما شاخصهای که شبیه ندارد و ذاتی انسان تلقی میشود زبان است؛ چراکه زبان سخنگوی عقل است و توجه کنید که حکمای چه مطالبی را فهمیدهاند. آنها انسان را حیوان ناطق تعریف کردهاند، یعنی مهمترین ویژگی انسان سخن است.
وی تصریح کرد: زبان لغت نیست بلکه زبان در لغت میآید، اما هر لغتی زبان نیست. زبان یک ساختمان و موازینی دارد، اما این ساختار و موازین در لغات میآید و اختلاف زبانها نیز به اختلاف لغتهاست، اما ساختمان زبان یک چیز بیشتر نیست. هر زبانی دارای فاعل، فعل، مفعول و ... است که ساختار زبان محسوب میشوند که یکی است. اما اینجاست که باید بگوییم زبان ظاهر و باطنی دارد. ظاهر همان است که با لغات بیان میشود، اما باطن زبان ساختار آن است و خود آن ساختار نیز باطنی دارد، همچنین هر ساختاری نیز دارای شکل است. ساختار باطنی هم شکل دارد و در این عالم هم شکلی بدون محتوا وجود دارد. دیگر اینکه محتوایی هم در جهان نیست که در شکل ظاهر نشود.
این مدرس برجسته فلسفه بیان کرد: شکل و محتوا مسئله مهمی است و هیچ محتوایی نیست که در شکل، ظاهر نشود و هیچ شکلی نیز نداریم که محتوا نداشته باشد و زبان شکلی دارد و ساختار باطن آن است که در لغات فرود میآورد و باز هم باطنی وجود دارد که خداوند میداند آن باطن کجاست. ظاهر انسان مشخص است، اما انسان باطنی هم دارد. در مورد بدن و ظاهر انسان باید بگوییم که یک پزشک میتواند بدن را بشکافد و اعماق و سلولهای آن را شناسایی کند، اما باطن انسان این طور نیست که بشود به این صورت آنرا شناخت. لایههای باطن انسان بیشمار است و به هیچ لایه باطنی نمیرسید مگر اینکه لایهای در ورای آن وجود دارد.
ابراهیمیدینانی در ادامه تصریح کرد: شما به کدام لایه میتوانید برسید که ادعا کنید ماورای آن لایهای نیست؟ لایههای بیشمار درون انسان طوری است که هرچه بالاتر بروید به لایه دیگری میرسید که آن لایه نیز ورایی داد. نکته مهم در این است که زبان باید از این لایهها عبور کند تا جاری شود. زبان در لغت ظاهر میشود، اما زبان تمام لایههای وجود انسان را طی میکند با به زبان شما در یک لغت برسد و جاری شود. بیان نیز همان ظهور زبان است. همچنین اشاره نیز به زبان تبدیل میشود و انسان وقتی سری تکان میدهد نیز تبدیل به زبان میشود.
وی با اشاره به آیات ابتدایی سوره الرحمن بیان کرد: معلم خدا و متعلم انسان است و حتی قبل از خلقت نیز انسان در علم خدا وجود داشته است. لایههای وجودی انسان همان لایههای زبان قرآن کریم است. خداوند متکلم است و مخاطب نیز انسان است، اما این انسان باید سخن خدا را بفهمد که سخن خدا در تمام لایههای انسان وجود دارد. سخن خداوند از تمام لایهها میآید و تنزل میکند تا به زبان ظاهری یعنی زبان حضرت ختمی مرتبت(ص) میرسد و به زبان قوم گفته میشود.
ابراهیمیدینانی در ادامه افزود: این لایهها از مبدا واجبالوجود تا این زبان ظاهری تنزل پیدا کرده است که دارای چند مرحله و پله است.زبان دارای اهمیت است لذا همانطور که لایههای درون انسان بیشمارش است لایههای مراتب معنوی زبان نیز به شمارش نمیآید. وقتی که زبان از لایههای غیرمنتهای عبور کرد و به زبان ظاهری رسید در این مرحله است که مردم میتوانند آن را بفهمند.
وی تصریح کرد: فهم انسانها نیز لایهلایه است، یک زمان است که یک انسان معمولی مانند ابوجهل قرآن را میشوند که یک فهمی دارد اما یک زمان است که امام علی(ع) یا سلمان و ابوذر میشنوند که فهم آنها متفاوت است. بنابراین انسانها به اندازه لایههای درونی خودشان معانی قرآن را فهم میکنند و به عبارت دیگر به همان اندازه که لایههای درون خود را کشف کرده باشند لایههای معانی آیات را میفهمند.
ابراهیمیدینانی به معنای تأویل نیز اشاره و بیان کرد: معنای تأویل نیز همین است، تاویل به معنای بازگرداندن کلام به اصل خود است و اصل کلام خدا، خدا است و ائمه(ع) و اولیا هستند که میتوانند این کلام را به اصل آن بازگردانند، چراکه لایهها باطن را طی کردهاند، بنابراین میتوان گفت هر کس به همان اندازه که لایههای درونی خود را کشف باشد میتواند قرآن را تاویل کند.
انتهای پیام