کسب رتبه 54 در کنکور سراسری، اخذ تخصص پزشکی هستهای از دانشگاه شهید بهشتی، کسب رتبه اول مسابقات بینالمللی قرآن در کشور بنگلادش، کسب رتبه اول مسابقات بینالمللی قرآن در کشور سوریه، کسب رتبه نخست مسابقات بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی ایران و دریافت نشان خادمالقرآنی از دستان رئیس جمهور، تنها چند سکانس متفاوت از 44 سال زندگی «دکتر قاسم رضیعی»، قاری بینالمللی کشورمان است؛ سکانسهایی که حالا بخش عمدهای از ذهنیت او را تشکیل داده تا در روزهایی که فعالیت در دو عرصه تلاوت و طبابت به او اجازه دهد، دریچه ذهن را به سوی این خاطرات باز کند و به قدم زدن در آن خاطرات بپردازد.
اول شهریورماه، که به مناسبت یادبود حکیم ابوعلی سینا به عنوان روز پزشک نامگذاری شده است، برای گفتوگو با یکی از پزشکان برجسته کشورمان که در کسوت قاری قرآن نیز فعالیتهای چشمگیری داشته و دارد هماهنگیهای لازم انجام شد تا در بیمارستان «میلاد» تهران این گفتوگو انجام گیرد.
پس از چندین بار نامهنگاری با بیمارستان میلاد، در آخرین لحظات زمان این گفتوگو از سوی مسئولان این بیمارستان لغو شد تا به نامهنگاری با سایر بیمارستانهایی که دکتر رضیعی در آن فعالیت میکند، ادامه دهیم؛ در نهایت قرعه به نام بیمارستان «نیکان» افتاد، تا سرانجام گفتوگو با یکی از قاریانی که پزشک هم هست و در هر دو این عرصهها چهرهای شناخته شده است، هر چند با تأخیری یک هفتهای، صورت بگیرد.
جناب آقای رضیعی به عنوان اولین سؤال در مورد شروع فعالیتهای قرآنی خودتان بفرمایید که مسیر رسیدن به اوج را چگونه طی کردهاید؟
قاسم رضیعی متولد سال 1349 در شهرستان ازنا از توابع استان لرستان هستم، پدر و مادرم اراکی بودند و بنا به دلایلی به استان لرستان مهاجرت کردند. تا دبیرستان در این شهرستان زندگی کردم و با رتبه 54 کنکور سراسری در رشته پزشکی پذیرفته شدم و وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شدم. از سال 1368 تحصیلاتم را در رشته پزشکی در این دانشگاه آغاز و سال 1376 فارغالتحصیل شدم و پس از گذراندن دوره طرح، مجدد برای گذراندن دوره تخصص وارد دانشگاه شدم تا در نهایت در سال 1380 در رشته پزشکی هستهای در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تخصص خودم را دریافت کردم. در همان سال در بیمارستان شهدای تجریش مشغول به فعالیت شدم. علاوه بر آن این افتخار را دارم که بنیانگذار بخش پزشکی هستهای در بیمارستان میلاد تهران هستم و تا الان هم ریاست این بخش را برعهده دارم.
فعالیتهای قرآنی را از دوران طفولیت شروع کردم، دقیق یادم هست که جدیترین شروعم در کلاس پنجم ابتدایی بود که استعدادم توسط معلم کشف و به تلاوت قرآن تشویق شدم. یکی دو سال تمریناتی در جلسات سنتی شهر خودمان داشتم که در اینجا لازم میدانم از مرحوم «حاج حسین گلابی» یادی کنم که اولین استاد بنده بودند و حق زیادی بر گردن من دارند. در سال 1364 موفق شدم رتبه اول قرائت قرآن را در بین دانشآموزان سراسر کشور کسب کنم، این نقطه عطف زندگی قرآنی من بود تا به این خودباوری برسم که در سطح کشور جایگاهی در زمینه تلاوت قرآن کریم پیدا کنم. زمانی که وارد دانشگاه شدم از محضر اساتیدی همچون حاج علی اربابی، سیدمحسن خدامحسینی و سیدمحسن موسویبلده بهره بردم و در مسابقات مختلفی شرکت کردم که عمدهترین آنها در عرصه داخلی، مسابقات ملی قرآن دانشجویان، مسابقات قرآن جانبازان و مسابقات سراسری قرآن سازمان اوقاف و امور خیریه بوده که در سالهای مختلف موفق به کسب رتبه اول شدهام.
در عرصه بینالمللی نیز در سال 1374 در مسابقات بینالمللی بنگلادش رتبه اول را کسب کردم، در سال 1378 در مسابقات بینالمللی سوریه و در نهایت نیز مهمترین عنوانی که کسب کردم، کسب رتبه اول قرائت قرآن در مسابقات بینالمللی قرآن جمهوری اسلامی ایران بوده است که در سال 1381 به دست آوردم.
یعنی سه رتبه اول در سطح بینالمللی؟ به احتمال زیاد بی سابقه یا کم سابقه باشد؟
بله، مهمترین آنها هم رتبه اول مسابقات قرآن کشورمان بوده است. رتبه اول مسابقات سراسری اوقاف که سال 1381 در شیراز برگزار شد و از آنجا به عنوان نماینده ایران در مسابقات بینالمللی قرآن شرکت کردم که در بین بیش از 45 شرکت کننده از کشورهای مختلف موفق به کسب رتبه برتر شدم.
الان یک سؤال که پیش میآید این است که شما یک قاری پزشک هستید یا یک پزشک قاری؟
هر دو اینهایی که سؤال شد هستم اما واقعیت این است که قبل از اینکه پزشک شوم، قاری قرآن بودم وقتی که به عنوان دانشجوی رشته پزشکی پذیرفته شدم به عنوان یک قاری شناخته شده بودم، الان هم مردم بیشتر چهرهام را به عنوان یک قاری قرآن میشناسند تا یک پزشک، واقعاً خیلی خوشحال هستم که در هر دو این زمینهها فعالیت دارم.
جایگاه کدام یک از این دو تخصص در جامعه بالاتر است، چه به لحاظ جایگاه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ..؟
خوشبختانه پزشکان در کشور ما یک جایگاه ویژهای دارند و مردم احترام خاصی برای پزشکان قائل هستند، پزشک محرم اسرار و مورد اعتماد مردم است، از این بابت باید خدا را شاکر و امیدوار باشم که لایق این اعتماد مردم قرار بگیرم. از طرف دیگر به واسطه خود قرآن کریم چهرههای قرآنی از محبوبیت خوبی در جامعه برخوردار هستند و چون خود قرآن عزیز و محبوب است کسانی که با قرآن مأنوس هستند نیز از محبوبیت خاصی برخوردار هستند. حضور در این دو عرصه مسئولیتهای مضاعفی را ایجاد میکند.
در حال حاضر مهمترین دغدغههای یک پزشک قاری یا یک قاری پزشک در جامعه امروزی چه چیزهایی است؟
بچههای قاری نوعاً ایدهآلیست هستند، طبیعتاً من نیز این گونه هستم و خیلی دوست دارم در شغلم به ایدهآلهای مورد نظرم دست یابم، همین امر نیز تا حدودی باعث اذیت من شده است، به این خاطر که برخی چیزها سر جای خودش نیست. به عنوان مثال در وزارت بهداشت شاهد وجود برخی کمبودها هستیم، در سطح جامعه، سطح کشور و حتی در دنیا از این قبیل مشکلات وجود دارد، این مشکلات باعث میشود تا ما خدمتی که در نظر داریم را نتوانیم به نحو احسن ارائه دهیم، چون ایدهآلها را نگاه میکنیم و مقایسه میکنیم با وضع موجود، همیشه ناراضی هستیم و دوست داریم این وضعیت ارتقاء پیدا کرده و به جایگاه اصلی خودمان برسیم، شاید از این باب مقداری مشکلات و دغدغه و احساس مسئولیت وجود داشته باشد.
از سوی دیگر نیز بحث موانست با قرآن بسیار در کار ما و در تلطیف روحیه پزشکان اثرگذار خواهد بود، پزشکان با توجه به اینکه با بیماران سروکار دارند و خود به خود آلام و دردهای بیمار را حس میکنند، این امر طبیعتاً در روحیه ما تأثیر خواهد گذاشت و موانست با قرآن به این تلطیف روحیه بسیار کمک خواهد کرد و باعث خواهد شد تا یک انرژی خاصی به انسان ترزیق شود تا بتواند خدمت بیشتری را انجام دهد. از سوی دیگر خود موانست با قرآن باعث ایجاد مسئولیت در ما شده و باعث میشود تا آن خدمتی که انجام میدهیم بهتر و شایستهتر انجام شود. در واقع دستور قرآن نیز همین است و اگر ما شاگرد قرآن کریم هستیم باید حتماً این دستورات را انجام دهیم.
به نظر شما استفاده از مفاهیم قرآنی در نظام بهداشت کشور و نیز جامعه پزشکان کشورمان جریان دارد؟ اصلاً به نظر شما ارتباطی بین این دو بخش وجود دارد؟
مطمئناً این ارتباط وجود دارد وتا حد ممکن سعی شده است تا از این مفاهیم استفاده شود. همانطور که گفته شد به خاطر وجود مفاهیم بسیار بلند در قرآن کریم، مؤانست پزشکان با قرآن کریم، اثرات بسیار مفیدی داشته و خواهد داشت. دستوراتی که قرآن کریم در زمینه توجه به مردم دارد بسیار زیاد است، طبیعتاً در حرفه پزشکی چون مردمی دردمند که از بیماری رنج میبرند مراجعه میکنند، شایسته توجه بیشتری هستند. کسانی که با قرآن مأنوسند به لحاظ دستورات اکیدی که در قرآن در رابطه با اکرام مردم و توجه ویژه به مردم وجود دارد، طبیعتاً توجه بیشتری به آلام بیماران دارند و سعی دارند با حسن خلق با مردم مواجه شوند و در رفع مشکلات آنها بکوشند.
از طرف دیگر چون معمولاً در دستورات دینی و قرآنی به ایدهآلها توجه شده است، سعی میکنیم بهترین کاری که از دستمان برمیآید، انجام دهیم و این خود یک انرژی مضاعف در ما ایجاد میکند که همیشه به معمولیترین کار بسنده نکنیم بلکه در پی انجام دادن بهترین کار باشیم که تفاوت زیادی بین کار معمولی و بهترین کار وجود دارد.
شما تا چه میزان خودتان را موظف دانستهاید تا مشوق دیگر پزشکان برای انس با قرآن کریم شوید؟
البته فعالیتهای زیادی را در زمینه اشاعه فرهنگ قرآنی در بین جامعه پزشکی داشتهام که مهمترین آن فعالیتهایی است که به عنوان عضو فرهنگستان علوم پزشکی در زمینه قرآن کریم دارم، من به همراه چند تن از چهرههای شاخص حوزه پزشکی که در عرصه قرآن فعالیت دارند عضو این فرهنگستان هستیم. چهرههایی همچون حسین کرمی، استاد سیدمحسن موسویبلده، استاد سیمفروش، رحیم قربانی، سعید رحمانی و ...؛ گروهی از جامعه پزشکی که دغدغه قرآنی داشتهایم جمع شده و به عضویت آن درآمدهایم. من خودم بنیانگذار «بنیاد قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی» در سال 1372 بودم و به خاطر دغدغههای قرآنی که داشتم در جامعه دانشجویی هم فعالیت داشتم. در جشنواره ملی قرآن دانشجویان که دو سال قبل برگزار شد دبیر علمی جشنواره بودم، به هر حال خودم را موظف میدانم به عنوان یک چهره قرآنی سعی کنم آن کاری که از دستم بر میآید برای این قشر از جامعه انجام دهم.
رسیدن قاسم رضیعی به درجهای که توانسته است سه رتبه بینالمللی را به دست بیاورد، بیشتر حاصل تلاشها و برنامههای طراحی شده در خانواده است یا آن را حاصل برنامهریزیهای جامعه و یا نظام آموزشی کشور میدانید؟ یعنی کدام یک از این سه نهاد در تربیت نخبگانی همچون قاسم رضیعی نقش پررنگتری داشتهاند؟
واقعیت این است که گرچه خودم را مدیون خانواده میدانم، اما بیشتر از هر چیز خودم را مدیون بعضی از دوستان قرآنی میدانم، یعنی برخی دوستان بودند که باعث شدند تا در زمینه قرآن، فعالیت جدی داشته باشم که همیشه هم سپاسگزار آنها بودهام، در اینجا جا دارد یادی از یکی از بهترین دوستانم آقای «حمید اکبری»، که از بچههای بنیاد جانبازان خرمآباد است، داشته باشم. ایشان شاید مهمترین رکن در فعالیتهای قرآنی من بودند.
وقتی در مسابقات قرآن دانشآموزی برای مرحله استانی انتخاب شدم، ایشان اولین کاشف من بود و ارتباط ما قطع نشد و همچنان ادامه داشت، نوارهای قرآن را به من میرساند و همیشه من را مورد تشویق قرار میداد، در محافل قرآنی که خودش ترتیب میداد من را دعوت میکرد و در کل تلاش بسیار زیادی داشت تا من را در یک جو کاملاً قرآنی قرار دهد. در این بین یک رقیب قرآنی نیز داشتم به نام آقای مهندس «سیدمحمدتقی عظیمی»، با توجه به اینکه ارادت ویژهای به خبرگزاری ایکنا دارم، نام این دو دوست را برای اولین بار است که در مصاحبههایم مطرح میکنم، محمدتقی عظیمی از قاریان قرآن دوران نوجوانی من بود که همکلاسی بودیم، ایشان رشته مهندسی معماری را دنبال کرد و من وارد حوزه پزشکی شدم، همیشه قبل از مسابقات با هم تمرین میکردیم و رقابت سختی با هم داشتیم، وجود این رقابت سالم کمک بسیار زیادی کرد تا در زمینه قرآنی به پیشرفتهای زیادی برسیم. در دوران دانشگاه نیز جدیترین دوست و رقیب قرآنی من استاد دکتر سیداحمد میریان بود، ایشان از قاریان خوب استان مازندران هستند و به صورت کاملاً اتفاقی در سالهای 1369 و 70 با هم آشنا شدیم، که در حال حاضر هم در دانشگاه مازندران مدیر گروه هستند. یکی از افتخارات من این است که با چنین عزیزانی دوست بوده و هستم.
حلقه دوستان شما بیشتر از جامعه پزشکی هستند یا قرآنی و با کدام گروه بیشترین مراودات را دارید؟
دوستان قرآنی بسیار زیادی دارم و اگر بخواهم نام ببرم طول خواهد کشید، همه دوستان قرآنی که دارم خوشبختانه از لحاظ علمی نیز پیشرفتهای بسیار زیادی داشتهاند. البته در حرفه پزشکی نیز دوستان زیادی دارم که فراخور کارهای شغلی ارتباطات خوبی با هم داریم.
از آن دو دوستی که نام بردید(آقایان عظیمی و میریان)، آنها هم توانستند مانند شما در مسابقات موفقیتآمیز ظاهر شوند و مدارج بالا را در تلاوت به دست بیاورند؟
متأسفانه آقای محمدتقی عظیمی خیلی ادامه نداد و وارد بحث مهندسی شد، این امر نشان میدهد که پشت کار پزشکان بیشتر است(باخنده)، آقای میریان اما مسیر را ادامه داد و وارد وادی تواشیح شد و در این رشته رتبه اول کشوری را هم به دست آورد و اعزامهای تبلیغی بسیار زیادی هم به خارج از کشور داشتهاند و البته از قاریان به نام استان مازندران هم هستند.
برخورد همکارانتان بعد از اینکه متوجه میشوند قاری بینالمللی قرآن هستید، چگونه است و تغییری با زمان قبل از این شناخت دارند؟
دوستان واقعاً به من لطف دارند و همیشه بنده را تکریم کردهاند، حدود یک سال و نیم ریاست بیمارستان شهدای تجریش را برعهده داشتم که به نظرم یکی از بهترین دوران کاری این بیمارستان هم در آن زمان بود و دلیل این ادعا هم این است که به وسطه اینکه همکارانمان در آن بیمارستان به سبب قاری قرآن بودنم لطف بسیار زیادی داشتند، فعالیتها را بسیار پرانرژی انجام میدادیم. این جو همدلی که در آن دوره وجود داشت دیگر هیچ وقت پیش نیامد. فکر میکنم همین مؤانست با قرآن تأثیر بسیار زیادی در ایجاد حس همدلی در بین همکاران داشت.
مطمئناً خانوادهای که توانسته است استعداد و شخصیت برجستهای همچون شما را درون خود پرورش دهد، از جو بسیار جالبی برخوردار بوده است، در مورد خانوادهتان هم توضیحاتی بفرمائید؟
خانوادهام که اولین مشوق قرآنیام بودند، جو مذهبی خاصی داشت، به یاد دارم که یک قرآن در منزل داشتیم که به خط مرحوم «طاهر خوشنویس» نوشته شده بود، قرآنی بسیار زیبا که پدر به ندرت اجازه میداد به آن دست بزنیم؛ چرا که مخصوص خود ایشان بود، ما نیز زمانی که پدر در خانه نبود آن را در دست میگرفتیم و مس میکردیم، مس آن قرآن به سرگرمی بسیار زیبایی برای من و برادرانم تبدیل شده بود و دیدن کلمه «الله» که با رنگهای مختلف نوشته شده بود جذابیت خاصی برای ما داشت.
پدر معمولاً صبح زود و بعد از خواندن نماز، قرآن را با صدای بلند میخواند که این کار بعضی مواقع باعث بیدار شدن همه خانواده میشد و در پارهای از مواقع هم اعتراض ما را به دنبال داشت. همین امر باعث شد تا قرآن در زندگی ما نهادینه شود و مؤانست ما با قرآن کریم از همان زمان شروع شد.
پدرم در سال 1385 به رحمت خدا رفت. خانواده من پنج برادر و سه خواهر هستیم که عمده آنها فرهنگی و شاغل در آموزش و پرورش هستند. یکی از برادرهایم مهندس الکترونیک و از مدیران شرکت مپنا است و یکی دیگر از آنها نیز در شبکه استانی آفتاب در استان مرکزی به عنوان مجری فعالیت میکند.
چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
در سال 1376 ازدواج کردم، همسرم نیز پزشک و محقق مرکز تحقیقات غدد درونریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است. سه فرزند پسر دارم که دو پسرم دوقلو هستند و امسال وارد کلاس سوم ابتدایی خواهند شد، فرزند بزرگتر نیز کلاس اول دبیرستان است.
تا چه میزان سعی میکنید در ورود فرزندانتان به وادی قرآن نقش داشته باشید؟
خوشبختانه پسر بزرگم علاقه بسیار زیادی به قرآن خواندن دارد و در مسابقات منطقهای آموزش و پرورش اول شده است، البته جای کار بسیار زیادی دارد و به نظرم هنوز به شرایط خوبی نرسیده است، دوقلوها هم امسال برای اولین بار در کلاس قرآن ثبت نام کردهاند. من واقعاً سعی نکردهام آنها را مجبور کنم تا به سمت قرآن بیایند، سعی کردهام جو قرآنی در منزل حاکم باشد تا این گرایش در آنها به وجود بیاید. شاید باورش سخت باشد اما حتی یک بار هم به فرزندانم نگفتهام که بنشینید قرآن را باز کنید و بخوانید، هر زمان من در خانه قرآن خواندهام آنها نیز خودشان در کنارم قرار گرفتهاند و اگر به جلسهای هم رفتهام آنها نیز خودشان خواستهاند و آمدهاند. فعلاً گذاشتهام تا این علاقه در وجود خودشان به وجود بیاید تا بعد که استعدادهایشان شکوفا شد بیشتر راهنمایی شوند.
یعنی در سالهای آینده احتمال اینکه شاهد دومین، سومین و چهارمین رضیعی که قاری بینالمللی قرآن باشد، وجود دارد؟
ان شاءالله که هم این گونه خواهد بود(باخنده).
برای دکتر قاسم رضیعی که قاری بینالمللی قرآن است و سه رتبه بینالمللی را به دست آورده است، در عرصه علم موفق بوده است و اخیراً هم از دستان رئیس جمهور نشان خادم قرآنی دریافت کرده است، چه افق دیگری باقی مانده است؟
واقعیت این است که من در زمینه قرآن به هر چیزی که بوده است رسیدهام، رتبه اول مسابقات بینالمللی قرآن در بالاترین سطح را کسب کردهام، نفر اول در بین تمام قاریان کشور شدهام، موذن مصوب در صدا و سیما شدهام، اذان من سال گذشته به عنوان بیست و دومین اذان مصوب صدا و سیما تصویب و رونمایی شد، در این ویترین افتخارات، دریافت نشان خادم قرآنی، کم بود که اخیراً هم به آن رسیدم، البته من خودم را واقعاً کوچکتر از آن میدانم که به افتخار خادم قرآن نائل شوم، واقعیت این است که نه تنها الان بلکه از سالها پیش انتظار کسب عناوین و موفقیتهای بزرگ را نداشتم و خودم را لایق آن نمیدانستم، حتی در زمینه تلاوت قرآن کریم که به بالاترین جایگاه رسیدهام هنوز خودم را لایق آن نمیدانم و خودم را یک شاگرد میدانم، همیشه دوست دارم آموختههای جدید بیاموزم و یک گام رو به جلوتر بروم. هیچ وقت از تلاوت خودم راضی نبودهام و همیشه دوست داشتهام که تلاوتی بهتر داشته باشم.
تاکنون مواردی پیش آمده است برای بیمارانتان نسخه قرآنی بپیچید؟
بله موارد بسیار زیادی پیش آمده است و بیشتر سعی کردهام تا با آنها صحبت کنم و به فراخور موضوع، آیاتی از قرآن را برایشان بگویم و به آنها امید بدهم، حتی به دانشجویان و رزیدنتهایی که در بیمارستان آموزش میبینند، سعی دارم وسط صحبتهای علمی گریزی هم به آیات قرآن کریم بزنم و به صورت موضوعی آیاتی را تلاوت کنم تا ذهنها متذکر به نکتهای قرآنی شود، آخرین مورد روز گذشته بود که در مورد یک مبحث با تعدادی از رزیدنتها صحبت میکردم که یک لحظه آیهای از قرآن در مورد بحث، به ذهنم رسید و آن را برای آنها قرائت کردم «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ»، که خداوند فرموده است که هیچ خشک و تری نیست که در قرآن ذکر نشده باشد.
ما میتوانیم از آیات قرآن کریم بهرهبرداری کنیم و در اصلاح سبک زندگی ما که امروز یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری نیز هست از آن بهرهبرداری داشته باشیم. اتفاقاً یکی از فعالیتهای ما در فرهنگستان علوم پزشکی این است که از منظر قرآن به سبک زندگی نگاه کنیم و سعی کنیم این اشکالات را شناسایی کرده و در جهت اصلاح سبک زندگی قدمی را برداریم. شاید بهترین کاری که انجام دادهایم همین اخیراً یک مطالعه پژوهشی بود در زمینه تغذیه از منظر قرآن که گزارش نهایی آن روز گذشته تقدیم فرهنگستان شد و کاری بسیار خوب و ممتاز است که در زمینه سبک زندگی از منظر قرآن کریم در علوم تغذیهای انجام شد.
جناب آقای رضیعی کمی هم در مورد تلاوتهای شما بحث کنیم، شما در تلاوتهایتان بیشتر از چه سبکی استفاده میکنید؟
من در تلاوتهایم علاقهمند به سبکهای قدیمی اساتید مصری هستم، هرچند خودم با سبک استاد منشاوی و عبدالباسط کار را شروع کردم اما خیلی زود به سبک و سیاق استاد مصطفی اسماعیل رفتم و سالهای سال این سبک را تلاوت میکردم.
چرا به سمت استاد اسماعیل رفتید؟ دلیل خاصی غیر از علاقه داشت؟
این سبک با توجه به پیچیدگیهای خاصی که دارد و مملو از الحان است انسان را آماده میکند تا از هر سبکی که دوست دارد تلاوت داشته باشد، در حال حاضر نیز تلفیقی از تمام الحانی که در ذهن دارم تلاوت میکنم.
مطمئناً از سفرهای تبلیغی، مسابقهای و نیز تخصص در دو عرصه پزشکی و تلاوت قرآن کریم خاطرات بسیار زیادی دارید که شنیدن آن برای مخاطبان خالی از لطف نخواهد بود؟
شاید بهترین خاطره من در سفرهای قرآنی بود، یک سال در مسابقات بینالمللی قرآن بنگلادش که رتبه اول را کسب کردم باید نزد رهبر یکی از حزبهای بزرگ و رئیس جمهور بنگلادش آیاتی را تلاوت میکردم، در خاطرم هست که در آن جلسه اکثر سفرای کشورهای اسلامی و جمعیت بسیار زیادی نیز حضور داشتند، رئیسجمهور آن کشور، اسمش عبدالرحمان بیسواس بود که با جلال و جبروت خاصی در بالای جایگاه نشسته بود. هماهنگ کننده برنامه به من گفت که سه دقیقه بیشتر برای تلاوت وقت ندارم، خدا لطف کرد که در آن سه دقیقه تلاوت زیبایی داشتم به گونهای که مردم معترض شدند که قاری ایرانی باید بیشتر تلاوت کند، کلمه ایران ایران از جای جای مجلس به گوش میرسید، بعد از آن از من خواستند تلاوت را ادامه دهم، زمانی که به روی سن میرفتم رئیسجمهور اصلاً من را تحویل نگرفت اما زمانی که برگشتم ایشان بلند شد، من را بغل کرد و برای مردم آنجا این تصویر که جدا از عرف دیپلماتیک بود بسیار جالب بود. طوری که «محمود بیات» سفیر کشورمان، نزد من آمد و گفت ما اگر میلیونها دلار خرج میکردیم تا کشورمان را اینگونه به مردم یک کشور دیگر معرفی کنیم موفق نمیشدیم و آنجا نقش تبلیغی قاریان قرآن در ایجاد و وحدت بین مسلمانان بر همه روشن شد.
تیمور کاکایی
گزارش تصویری از حضور دکتر رضیعی در بخش پزشکی هستهای بیمارستان
تصاویری از سفرهای تبلیغی دکتر رضیعی