سیدجلال زرگر، عضو هیئت علمی دانشکده زیستشناسی پردیس علوم و مشاور رئیس دانشگاه و مدیرکل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران، کارشناس حوزه پژوهشی جهاد دانشگاهی و جانباز 70 درصد است که در دوران دفاع مقدس در کنار تحصیل در دانشگاه و کسب رتبههای برتر علمی، مدت 37 ماه به صورت داوطلبانه و با مسئولیتهای مختلف در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور موثر داشته و در خطوط مقدم عملیاتهای زیادی شرکت کرده و سه نوبت مجروح شده است.
سیدجلال زرگر در آبان سال 1343 در سمنان به دنیا آمد. چند هفته پس از تولد، خانواده وی به تهران نقل مکان کردند و در محله خزانه بخارایی ساکن شدند. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در مدارس منطقه 16 تهران به پایان رساند و در سال 1362 در دوره کارشناسی رشته زیستشناسی سلولی و مولکولی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی به دلیل حضور در جبهه، یک سال بعد وارد دانشگاه شد. سال 1367 در حالی که بارها به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شده و با مسئولیتهای گوناگون در خطوط مقدم عملیاتهای مختلف شرکت کرده و چندین بار از نواحی مختلف بدن مجروح شده بود، دوره کارشناسی را با موفقیت به پایان رساند. در سال 1368 با قبولی در آزمون، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته بیوشیمی دانشگاه تهران شد و این دوره را نیز به عنوان دانشآموخته رتبه اول به پایان رساند. سال 1372 در کنار درگیری با جراحیهای طولانی بر روی صورتش که یادگار دفاع مقدس بود، وارد مقطع دکتری بیوشیمی دانشگاه تهران شد. در سال 1381 پس از اتمام دوره دکتری، عضو هیئت علمی دانشکده زیستشناسی پردیس علوم دانشگاه تهران شد. وی از سال 1381 تاکنون به فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در حوزههای بیوشیمی و علوم سلولی و مولکولی اشتغال دارد و با مرتبه علمی دانشیار، بالغ بر نود عنوان مقاله و خلاصه مقاله در مجلات علمی پژوهشی معتبر و همایشهای علمی تخصصی ملی و بینالمللی دارد.
زرگر در تیرماه 1382 به سمت مدیرکل دفتر استعدادهای درخشان دانشگاه تهران منصوب شد و تا پاییز سال 1389 عهدهدار این مسئولیت بود. وی از اردیبهشت 1393 تاکنون مشاور رئیس دانشگاه و مدیرکل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران است.
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) طی دیداری صمیمانه با این جهادگر عرصههای دانش و دفاع مقدس به بهانه سالروز تاسیس جهاد دانشگاهی مروری کوتاه بر تلاشهای وی در این حوزهها داشته که از نظرتان میگذرد.
سیدجلال زرگر با خوشرویی دعوتم را اجابت میکند و در دفتر کارش میزبانم میشود. وی مردی بسیار متواضع و خونگرم است و با مهربانی از پشت صندلی مدیریتش بلند شده و به استقبالم میآید.
وقتی از وی میخواهم مروری بر فعالیتهای علمی خود در کنار حضور در عملیاتهای دفاع مقدس داشته باشد برای چند لحظه به گوشهای خیره میشود و توضیح میدهد: در دوره دانشآموزی و دانشجویی همواره رتبههای برتر را کسب میکردم و علاوه بر حضور مستمر در جبهه، با نهادها و تشکلهای اسلامی دانشکده و دانشگاه همکاری داشتم.
وی ادامه میدهد: سال 1359 عضو بسیج محله شدم. دوم دبیرستان بودم که جنگ تحمیلی شروع شد و من زمستان سال 1360 در حالی که 17 سال داشتم برای اولین بار عازم جبهه شدم. یک ماه در شهر یزد آموزش نظامی دیدم و بعد در عملیات بزرگ فتحالمبین (نوروز 1361) در منطقه دشت عباس شرکت کردم. سپس در اردیبهشت و خرداد 1361 در چهار مرحله عملیات بیتالمقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد شرکت داشتم.
حضورهای چندباره در عملیاتهای دفاع مقدس با وجود ترکش بر سر و پیشانی
از زرگر درباره برخورد معلمان و شاگردان با حضور دانشآموز ممتاز مدرسه در جبهه میپرسم و میگوید: تابستان 1361 وقتی از جبهه بازگشتم در امتحانات سوم دبیرستان شرکت کردم. دیماه همان سال (سال آخر دبیرستان) دوباره به جبهه رفتم. «به مدیر مدرسه گفتم قصد دارم دوباره به جبهه بروم. گفت: باید با کلاس چهارمیها خداحافظی کنی. چون باید ببینند شاگرد اولها هم به جبهه میروند. با این کار قصد داشت به دانشآموزان دیگر نشان دهد که شاگردان برتر دبیرستان هم برای دفاع از کشور و اسلام به جبهه میروند و کلاس و مدرسه را رها میکنند.»
وی تصریح میکند: بهمن 1361 در منطقه فکه در عملیات والفجر مقدماتی و سپس فروردین 1362 در عملیات والفجر یک در منطقه شرهانی شرکت کردم. در این عملیات که هم فرمانده دسته بودم و هم معاون گروهان، ترکشهایی به پشت سر و پیشانیام اصابت کرد. پس از این عملیات به تهران آمدم. نزدیک امتحانات خرداد بود تعدادی از درسها را امتحان دادم و تعدادی ماند برای شهریور. برای کنکور سراسری هم ثبت نام کرده بودم که اولین دوره آن بعد از انقلاب فرهنگی بود. کنکور در دو مرحله و در تیر و شهریور برگزار شد. شهریور تعدادی از امتحانات باقی مانده را پشت سر گذاشتم و دوباره به جبهه رفتم و پاییز 1362 در عملیات والفجر 4 در منطقه کانیمانگا و پنجوین عراق شرکت کردم. سپس برای عملیات خیبر به جنوب رفتم. اسفند 1362 در عملیات خیبر در جزیره مجنون شرکت کردم. اردیبهشت 1363 به تهران برگشتم و از مهرماه آن سال، تحصیل خود را در دانشگاه شروع کردم.
جراحتهای مختلف از نواحی پا و صورت
سیدجلال زرگر ادامه میدهد: تابستان 1364 دوباره به جبهه رفتم که چون عملیاتی نبود، مدتی در خطوط پدافندی منطقه مهران ماندم و نیمههای پاییز به تهران برگشتم. با فاصله نه چندان طولانی مجدداً در بهمن به جبهه اعزام شدم و در عملیات والفجر 8 در منطقه جاده فاو-امالقصر شرکت کردم. در آن عملیات از ناحیه پا مجروح شدم. وقتی به تهران برگشتم برخی از درسها را با موافقت استادان به صورت انفرادی امتحان دادم و برخی را ناچار شدم حذف کنم. مهر 1365 دوباره به جبهه رفتم و در عملیاتهای کربلای 4 و 5 شرکت کردم. در عملیات کربلای 5 (دیماه 1365) ترکش خمپاره به سمت راست صورتم اصابت کرد که به دنبال آن جراحت عمیق و بزرگی در صورتم ایجاد شد. به دنبال این زخم که قسمت راست صورت و نیز بینی من را از بین برد، ناچار شدم مراحل درمان طولانی را ابتدا در ایران و در ادامه در آلمان بگذرانم که هنوز هم پس از 29 سال سیر معالجات من ادامه دارد.
وی میگوید: برای انجام برخی جراحیها بیش از 10 ساعت در اتاق عمل بیهوش بودم. چندین نوبت از نواحی دنده و جمجمه استخوان برداشتند و در ناحیه آسیب دیده صورتم پیوند زدند. در زمان مجروحیت دانشجوی ترم پنج دانشگاه بودم.
زرگر میافزاید: سال 1366 با وجود مجروحیت در دانشگاه ثبت نام کردم و ترم هفت و هشت را هم پشت سر گذاشتم. در دوره مجروحیت دو بار دیگر هم به جبهه رفتم؛ یکی نوروز 1367 که در عملیات بیتالمقدس 3 شرکت کردم و بار دیگر تیر 1367 که عملیات مرصاد انجام شد. از سال 1367 همزمان با انجام مداوا به ادامه تحصیل پرداختم. سال 1368 وارد دوره کارشناسی ارشد رشته بیوشیمی و سپس دوره دکتری این رشته در دانشگاه تهران شدم.
جنگ فی نفسه مذموم است، لکن در مقابل تجاوز باید ایستادگی و دفاع کرد
وقتی از وی میپرسم چه انگیزهای باعث میشد با وجود جانبازی و اشتغال به درس بارها در عملیاتهای مختلف شرکت کنید، آهی میکشد و میگوید: در طول زندگی انسان باید به وظایفش خوب عمل کند. دفاع مقدس یک تکلیف مهمتری بود و باید میرفتم. جنگ فی نفسه خوب نیست، ولی دفاع در مقابل تجاوزگری یک تکلیف انسانی است.
زرگر تصریح میکند: یک جهادگر باید در هر عرصهای که هست به نحو احسن عمل کند. فرقی نمیکند چه شغلی دارد مهم این است که به بهترین شیوه رفتار و عمل کند.
به گفته وی مسئولان باید نسبت به جوانان امروز حساسیت خاصی داشته باشند و فرهنگ دفاع مقدس را به طور واقعی و به نحو شایسته به نسل امروز منتقل کنند.
نقش محوری جهاد دانشگاهی در عرصههای علمی و انقلابی
از زرگر میخواهم به فعالیتهای شاخص جهاد دانشگاهی اشاره کند که میگوید: جهاد ارگانی بسیار مقدس است که در عرصههای علمی و انقلابی بسیار تأثیرگذار بوده و خواهد بود. جهاد دانشگاهی از ابتدای تأسیس، کانون و محل تمرکز نیروهای انقلابی بوده و امروز نیز اولویتهای علمی با محوریت جهاد دانشگاهی پیش میروند.
وی ادامه میدهد: جهاد دانشگاهی امروز توانسته نیازهای کشور را در قالب طرحهای پژوهشی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی عملیاتی کند و اعضای جهاد دانشگاهی افرادی معتقد به نظام و انقلاب اسلامی هستند.