تربیت دینی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد، تحقیقات نشان میدهد فقدان بسیاری از افرادی که در بزرگسالی نسبت به عبادات و معنویت گرایش کمتری دارند، ذاتاً بیاعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند، بلکه عواملی چون بیتوجهی و عدم تقیّد والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی در فقدان تمایلات معنوی فرزندان نقش بسزایی دارند.
اخلاق و تقوای مادر در تربیت دینی فرزند بسیار تأثیر گذار استاگر چه پدر و مادر هرکدام به نوبه خود تأثیر خاصی در تربیت صحیح فرزند دارند اما در این میان نقش مادر پررنگتر است، چرا که بیش از پدر مرتبط با فرزند بوده و آنچه که باید بیش از پیش مد نظر قرار گیرد اخلاق و رفتار مادر است، چرا که کودک در رفتار او را شاهد و نمونه قرار داده و مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او میگیرد. در تربیت دینی و اسلامی پرهیزکاری رأس هر امر، افضل اعمال و مورد محبت خداست مهم این است که مادر در مسیر تقوای الهی باشد و تربیتش را بر اساس پرهیز از گناه و عبادت خداوند متعال قرار دهد، بنابراین اخلاق و تقوای مادر در تربیت دینی فرزند بسیار تأثیر گذارند.
البته توجه به مسائلی از قبیل دوران بارداری و شیردهی مادر و همچنین تغذیه حلال و مناسب مادر و فرزندش مهم بوده و باید مادران بدانند که آغاز تربیت فرزند بهتر است از همان دوران کودکی و طفولیت باشد. بنابراین میزان تأثیر مادر در تربیت صحیح دینی و معنوی فرزند و راهکار های تربیت معنوی از قبیل احترام گذاشتن به شخصیت آنان، نحوه آموزش عبادات(نماز، روزه و تلاوت قرآن کریم)تأکید بر همنشینی با نیکان و حضور کودکان در محافل دینی و مذهبی و نحوه تشویق و تنبیه وپند آنان مهم است. رسول اکرم(ص) میفرمایند: «الوفرزند صالح، گلی از گلهای بهشت است».
تأثیر تقوا و عبادت مادر بر فرزند
مادر نخستین کسی است که بذر تربیت را در جان و روان کودک میپاشد و نهال آن را آبیاری میکند، طرز فکر و رفتار او در سازندگی کودکان مؤثر است و اوست که می تواند کودکان را بر اساس مبادی آداب اسلامی بپروراند و تربیت کند، آنچه در تقوا مورد نظر است، نگهداری نفس از گناه و پرهیز از امور شبهناک است، بنابراین مادر در جنبه خودداری و نگهداری نفس باید به درجهای برسد که مصونیت از گناه و انحراف برای او پدید آید و در همه حال قلب او به خداوند پیوند داشته و در کار و رفتارش حق تعالی را مراقب بداند.
مادر باید بهرهگیریها از زندگی را بپذیرد ولی هر نوع بهرهگیری را جائز نداند، اگر همانگونه که علم میپذیرد تأثیر فضیلتها، را در جنبه وراثتی بپذیریم باید قبول کنیم که نقش مادر در این زمینه مهم است، در تربیت دینی و اسلامی پرهیزکاری رأس هر امر، افضل اعمال و مورد محبت خداست، مهم این است که زن در مسیر آن باشد و فکر شخصیتش را بر آن اساس رنگ دهد، شاید برخی فکر کنند که کوشش مادر در امر پرهیزکاری در نسل و در تربیت بیاثر است، در حالی که علم بر خلاف آن را اثبات کرده و بررسیها نشان داده است که خیانت، تبهکاری، نابکاری، دشمنی، تجاوز کاری و برعکس مراقبت در فکر و عمل، در سخن گفتن و در ایفای حقوق و به طور کلی پرهیز از گناه و خداترسی در همه امور کودک اثر میکند.
تربیت کودک نیازمند صبر و بردباری مادران داردجایی که غذای دوران حمل در ساختمان جسمی کودک مؤثر باشد آیا غیبت و حسادت، نمّامی و سخن چینی و دیگر جنبههای اخلاقی و روانی در جنین مؤثر نیست از سوی دیگر تقوای مادر مانع از گناه و انحراف است و این خود زمینه و موجبی برای مادر است که مخصوصاً در دوران حمل و رضاع دور از اضطراب بوده و در آسایش و آرامش کامل به سر ببرد، مادری وظیفهای سنگین و انجام آن توأم با مسائل و مشکلات و همرا با دشواریهایی است؛ مادر در طی مراحل متعدد تربیت کودک نیازمند است که بردبار و در برابر دشواریها مقاوم و در برابر ناکامیها خوددار باشد.
بر این اساس بدون پیوند همیشگی با خدا، آن قادر مطلق نمیتواند به خوبی از عهده انجام وظایف برآید و کار دشوارش را به پایان برساند، عبادت ایجاد پیوند با خداست و برای مادر موجب فرصتی است تا نفسی تازه و با قدرت و تلاشی جدید به کارش ادامه دهد، آنچه از عبادت مورد نظر است این است که وجهه نظر مادر در تربیت فرزند و در انجام فعالیتهای روزمره، خدا باشد و ایمان به آفریننده مطلق پایه و اساس محکمی بر انجام وظیفه و تلاش وی باشد و فقط از او پاداش بطلبد.
آنچه در این عبادت مهم است وجود عشق و علاقه مداوم و یادآوری قلبی خداست؛ آن چنان که جلوه و اثرش در فکر و در زندگی مادر عیان شود، منظور از عبادت مادر، تنها شب زندهداری، بیخوابی و تسبیحات گفتن نیست؛ قرآن خواندن و دعا گوییها ، ذکر و وردها، روزهداری همه و همه عبادت است، ولی مهمتر از آن جنبه عملی قضیه و عبادت در تمام فعالیتهای زندگی است، به عبارت سادهتر منظور از عبادت اصولاً زندگی در جو قرآن است. روش عبادتی مادر باید فعالیت در میدان شناخت خدا باشد و فرمانش را در همه جوانب زندگی نفوذ دهد، بدان گونه که تمام جوانب حیاتش تحتالشعاع خدا باشد، کردار، تفکر و حتی رفتار او بدینگونه رنگ گیرد و دلش چون آیینه بیغبار برای تجلی حقیقت گردد.
در انجام عبادت عمل و رفتار با هم است، صد سخن مادر در زمینه عبادت عبادت خدا به اندازه یک عمل چند لحظه ای در کودک نافذ نیست، صد بحث درباره نماز به اندازه یک نماز خواندن نمیارزد، روح دینی را باید از راه عمل در کودک نافذ ساخت نه از راه حرف و سخن، اگر مادر نیازمند به پرورش افرادی خاشع و خاضع برای خداست چارهای ندارد جز آنکه خود نمونه عملی خشوع و خضوع درگاه الهی باشد سیره و رفتارش به تمام جنبههای اسلامی و قرآنی باشد.
مادر نمیتواند یک عبادت موقتی و تصنعی داشته باشدچه زیباست که عبادت در همه مراحل زندگی کودک از تشکیل جنین تا پایان دوران تربیتش در خانه باشد، در انعقاد نطفه و د ر مرحله جنینی، در ایام رضاع و در دیگر موارد یاد خدا برای کودک موجود باشد، بدین نظر مادر نمیتواند یک عبادت موقتی و تصنعی داشته باشد، بلکه همه گاه و در همه شئون و جوانب حیات باید عابد باشد و نیز عبادت تنها لحظات خلوت با خدا در حال نماز و روزه نیست که دیگر موارد زندگی هم باید مورد نظر باشد بدانگونه که لحظهای از یاد خدا غافل نشود.
کودک مقلد خوبی است همه چیز را از مادر تقلید میکند، سر روی مهر میگذارد به مانند پدر اذان میگوید، اعمال نماز را انجام میدهد، پس باید از این زمینه کودک سود جست و در ایجاد روح دینی در او اقدام کرد؛ لایی لایی مادر اگر به همراه ترانههای مذهبی باشد، آیات و عبارات قرآنی باشد، حمد و ثنای خدا باشد چقدر در کودک مؤثر است، اثر فعالیتهای عبادتی مادر همواره در ذهن کودک نقش بسته و آدمی را به یاد آن میاندازد.
امام حسن مجتبی (ع) با یاد و خاطرات دوران کودکیاش میفرماید: «شبی مادرم فاطمه زهرا(س) را دیدم که تا صبح عبادت میکرد، نماز میخواند، در ضمن مناجات خود با پروردگار زنان و مردان مؤمن را دعا مینمود. اما برای خودش هیچ دعا نکرد. از او پرسیدم مادر جان چرا به خودت دعا نمیکنی؟ جواب داد : اَلجار ثُمَّ الدار ، اول همسایه بعد خویشتن و داخل خانه. و به این ترتیب حضرت فاطمه (س) نوعدوستی و احترام به همسایگان را به فرزند ارجمندش عملاً یاد داد، خلاصه آنکه زمزمه دینی مادر میتواند موجبی برای مقید کردن کودک باشد همانگونه که دیگر زمزمهها زمینههای دیگر را در کودک ایجاد مینماید.
هدف تربیت دینی تقویت رابطه بین کودک و خدا استدر تربیت دینی هدف آن است که رابطه بین کودک و خدا ایجاد گردد و در سایه آن وابستگی پدید آید و آدمی بر اساس آن قادر گردد که خواسته و تمیلات نامشروعش را به بند کشد، زندگی را رنگ الهی دهد و برنامه حیاتش را براساس مقررات خداوندی استوار سازد، در تربیت دینی هدف آن است که تمام رشتههای حیاتی آدمی به خدا وصل شود، هر عملی به نام خدا و به خاطر خدا انجام گیرد، آدمی در کار و فعالیت و در رفتار و کردار خدا را در نظر داشته باشد، مسائل حلال و حرام را بیاموزد و حیات مادی و نفسانی خود را بر مبنای حکم خدا جهت دهد و خلاصه در تربیت دینی غرض آن است که انسان صالح پرورش یابد، یعنی کسی که تمام نیروهای مادی و معنوی او در مسیر هدف باشد و جز راه ورضای معبودگام بر ندارد.
یادداشت از گلزار شیری، کارشناس ارشد علوم تربیتی