به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی، شاعر پیشکسوت انقلابی و آئینیسرا در یادداشتی با عنوان «شعر فاطمی، زیر آوار دیوار و در»! به بررسی شعر فاطمی پرداخته است که در ادامه مشروح آن از نظر میگذرد؛ *هر چه میخواهد دل تنگت، مگو !
توجه به اين نكته كليدي ضروري است كه ساحت شعر آييني، ساحت «هر چه میخواهد دل تنگت بگو » نیست. در این عرصه، مضمونيابي مثل عرصه «آزاد سرودهها» صرفاً يك كار ذوقي و سليقهاي نيست و شاعر نميتواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل، تصویرپردازی و صنعتگری، به هر مضمون غريب يا خوشايندي چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونهای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.
در اين وادي، شاعر بايد امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامي و آراسته به ادب قرآني باشد و در دايره آموزههاي مبتني بر دين و برگرفته از قرآن حركت كند. به تصوير كشيدن سيماي بزرگان دين در شعر آييني بايد دقيقاً منطبق بر سيره عملي و سلوك ايماني و قرآني آن بزرگواران باشد. فرايند خيالپردازي و پرواز ذهني شاعر در اين وادي، بايد انديشيده و رسالتمندانه باشد تا شاعر بتواند چهرهاي واقعي، بيتحريف و پيراسته از خرافات را از ائمه هدي(ع) به تماشا بگذارد، سيمايي روشن و زلال كه قابليت الگوبرداري از آن براي زندگي انسان معاصر وجود داشته باشد.
شاعر آیینی، سخنگوی آیین است
با عنايت به آنچه گفته شد، شاعر آييني نميتواند و «نبايد» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خيال وحشي بسپارد و همچون ساير عرصهها بر طبل «خلاف آمد عادت» بكوبد و خواهان «سعادت» باشد؛ چرا كه در اين عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زيرا در اين عرصه، شاعر بر مسند انبياء و اولياء الهي كه رسالتشان اصلاحگري و تربيت نفوس است، تكيه زده. مقام شاعر در اين وادي، مقام سخنگوي يك مكتب و آيين است و سخنگو در مقام سخنگويي نميتواند و نبايد بيانكننده مواضع و ديدگاههاي خويش براي پيروان و سالكان آن مكتب باشد. اگر در عرصههاي ديگر ميتوان بدون هيچ آداب و ترتيبي سخن گفت، اينجا اتفاقاً بايد «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد كه «معشوق» ميخواهد. عرصه شعر آييني، مقام خودبيني، خودرأيي و خودخواهي نيست، مقام ذوب شدن در «معشوق» و «فنا فيالله» است، چنان كه سعدي شيرازي - كه رحمت خدا بر او باد - ميگويد:
«گويند تمنايي از دوست بكن سعدي/جز دوست نخواهم كرد، از دوست تمنايي»
در واقع، در اين وادي، ديگر «من» و «منيتي» نيست و هر چه هست «او»ست و دقيقا رمز سربلندي شاعران آييني نيز در همين نكته ظريف نهفته است، چنان كه «هلال جغتايي» ميگويد:
«جايي رسيدهايم كه از خود گذشتهايم/از خود گذشتهايم و به جايي رسيدهايم»
بیتوجهی به وحدت جهان اسلام
و اما آنچه انگیزه نوشتن این یادداشت کوتاه شد، مرور بعضی از شعرهایی بود که این روزها با پیشانینوشت «شعر فاطمی» در فضاهای مجازی و کانالهای تلگرامی و ... منتشر شده است. شعرهایی که علیرغم عنوانش، علاوه بر این که – در صورت و سیرت - نسبت چندانی با شعر فاطمی ندارند، در مواردی نیز در نقطه مقابل سیره فاطمی ایستادهاند!
هر چند که در حسن نیت و اخلاص شاعران این شعرها شکی نیست، ولی نکتهای که متأسفانه در شعر این عزیزان مورد غفلت قرار گرفته است، بیتوجهی به «وحدت کلمه» و شرایط حساس جهان اسلام و توطئههای رنگارنگ دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب – صهیونیسم، وهابیت، تکفیریها(طالبان، القاعده، داعش و ... ) است. چنان که مقام معظم رهبری هم میفرمایند: «يك شمشير در دست دشمنان ما، همين اختلافات مذهبى است. علنى كردن اختلافات، صريح كردن مخالفتهاى اعتقادى، به زبان آوردن مطالبى كه كينهها را برمىافروزد، يكى از وسايلى است كه دشمن ما از آن بيشترين استفاده را دارد ميكند.
حالا [اگر] ما جورى عمل بكنيم كه اين مقصود دشمن برآورده بشود، اين «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ كُفراً» است. در جلسات نبايد كينهورزىهاى مذهبى را زياد كرد؛ اين را چقدر بايد تكرار كرد؟ بارها تكرار كردهايم؛ بعضى حاضر نيستند [گوش كنند]. شما اگر بخواهيد آن كسى را كه موافق مذهب شما نيست و عقيده حقّ شما را قبول ندارد هدايت كنيد، چه كار ميكنيد؟ اوّل شروع ميكنيد به مقدّسات او بدگويى كردن و دشنام دادن؟ اين كه به كلّى او را از شما دور خواهد كرد و اميد هدايت او را به صفر خواهد رساند. راه اين كار اين نيست.»
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مدّاحان آلاللَّه(31 فروردین 1393)
این که ما در شعر فاطمی همچنان بر طبل بزرگنمایی اختلافات تشیع و تسنن بکوبیم و از تاریخ پرشکوه اسلام و سیره عملی حضرت فاطمه زهرا(س) جز به ماجرای «دیوار و در» و «فدک» نپردازیم – آگاهانه یا ناآگاهانه - آب ریختن در آسیاب دشمن است. امروز خلاصه کردن شعر فاطمی در «دیوار و در» و «فدک» و ... ، ظلمی بزرگ به اسلام و همچنین پاره تن پیامبر اکرم(ص) است.
او روح حماسه، مادر عاشوراست
این که در سرودههای خود حضرت زهرا(س) را زنی مستأصل، افسرده، شکستخورده و مغموم معرفی کنیم که در گوشه انزوا با گریه بر مصائب خویش روزگار میگذراند، با روح شعر فاطمی در تقابل نیست؟ همچنین به تصویر کشیدن سیمای حضرت امیر (ع) به عنوان مردی به اسارت درآمده و ناگزیر که در برابر این مظالم جز تماشا کار دیگری از دستش بر نمیآید، آیا جز ذلت و زبونی اهل بیت پیام دیگری به همراه دارد؟
از آنجا که میدانم همه این شعرها در محبت خاندان رسالت ریشه دارد و سرایندگان آنها از محبان و پیروان صادق اهل بیت(ع) هستند، میخواهم توجه این دلشدگان خاندان رسالت را به حدیثی از امام حسن عسگری جلب کنم که فرمود: «اِتَّقُوا اللهُ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَّدَة، وَ اَدْفَعُوا عَنّا کُلُّ قَبیح، فَإنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.»
«بحارالأنوار، ج 75، ص 372»
«تقوای الهی را ـ در همه امور ـ رعایت کنید و زینتبخش ما باشید و مایه ننگ ما قرار نگیرید، سعی کنید افراد را به محبّت و علاقه ما جذب کنید و زشتیها را از ما دور نمایید. درباره ما آنچه از خوبیها بگویند صحیح است و ما از هرگونه عیب و نقصی مبّرا خواهیم بود.»
شعر فاطمی علیه «شعر فاطمی»!
شاعران و ذاکران نازنین اهل بیت(ع)! بیایید کلاهمان را قاضی کنیم. با توجه به حدیث بالا، به راستی شعرهایی از جنس زیر – به مصداق مشت نمونه خروار است - را در مسیر خدمت به خاندان رسالت میدانید، یا ... ؟!
روضهام : باسمه تعالی ... در ...
میزند جای دست با پا ... در ...
بین دیوار و در به صوت حزین
ناله میزد علی علی تا ... در ...
یا :
چه بساطی شد! خدا را شکر سلمان زنده بود
گفت چادر از سرم افتاد، دستم بسته بود
زیر چشمان زن من جای دست مرد بود
زیر چشمانش ورم افتاد، دستم بسته بود
یا:
ز درد سینه و پهلو به خویش میپیچید
میان بستر خود دست و پا زد و جان داد
یا :
بدجور شکستند غرور پسرش را
یک عمر فقط ناله «نامرد! نزن» داشت
یا :
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند
شعر فاطمی، سرمشق عشق و حماسه و عرفان
جان كلام آن كه شعر فاطمی باید شعر فضيلتها و ارزشها باشد. شعری که ما را به سرمنزل سعادت و رستگاری رهنمون شود و «سبک زندگی اسلامی» را برای ما تبیین و تشریح کند. شعر فاطمی باید سرمشق عشق، حماسه، عرفان، حكمت، پايداري، ستمسوزي، استكبارستيزي، حقطلبي و عدالتخواهي باشد. اگر ما شاعران آیینی چيزي غير از اين بگوییم و به گونهاي ديگر بينديشیم، به يقين راه به خطا برده و از مسير روشن و سعادتبخش سیره نبوی و فاطمی فاصله گرفتهایم كه هرگز اينچنين مباد.
به امید روزی که شعر فاطمی از زیر آوار «دیوار و در» بیرون بیاید و جانی تازه بگیرد، تا شاعران آیینی با جوهر «محبت و معرفت» سیمای با شکوه و پرصلابت حضرت زهرا (س) را بر بوم فضیلت به تصویر بکشند.
حسن ختام این یادداشت را به دو «فاطمی سروده» اصیل و فاخر از دو شاعر برجسته آیینی – قیصر امینپور و سیدحمیدرضا برقعی – اختصاص میدهم و دامن سخن را بر میچینم:
1 - قیصر امینپور:
«صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشمهای تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بیانتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه زخمهای تو نیست
به آن زخمهای مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست»
2 - سیدحمیدرضا برقعی:
«گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آن که میگردد زمین در جست و جویت
یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
میچید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت
سیارهها را در نخی میچیدی آرام
میساختی تسبیحی از خاک عمویت
برداشتند از سفرهات نان، مردم شهر
جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت
درهای رحمت باز میشد با دعایت
دردا که میبستند، درها را به رویت
تاریخ میداند فدک تنها بهانه است
وقتی بهشت آذین شده در آرزویت
وقتی منزه گشته خاک از سجدههایت
وقتی مطهر میشود آب از وضویت
چادر حمایل میکنی از حق بگویی
حتی اگر یک شهر باشد روبرویت
برخواستی با آن صفتهای جلالی»