از شاگردی آیت‌الله شوشتری تا توبه مطرب
کد خبر: 3500897
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۹

از شاگردی آیت‌الله شوشتری تا توبه مطرب

گروه اندیشه: «آیت‌الله العظمی آخوند ملاحسینقلی همدانی» در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می‌رفت در بین راه به قهوه‌خانه‌ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان می‌خواندند و پایکوبی می‌کردند...

در دویست سال گذشته در عرفان شیعی کمتر شخصیتی به عظمت و استواری عارف بزرگوار و فرزانه «آیت‌الله العظمی آخوند ملاحسینقلی همدانی» رسیده است و عرصه معارف اسلامی چنین شخصیتی را میان استادان سیر و سلوک الی‌الله کمتر به خود دیده است، ایشان به سال 1239 ق در روستای « شوند» از توابع همدان دیده به جهان گشود، پدرش رمضانعلی نام داشت و پیشه چوپانی برگزیده بود.
پدر ملاحسینقلی همدانی علاقه فراوانی داشت که فرزندانش به تحصیل علم بپردازند و در زمره عالمان درآیند،به همین جهت حسینقلی را برای تحصیل به تهران فرستاد، خاندان مرحوم رمضانعلی از اعقاب جابربن عبدالله انصاری صحابی معروف رسول خدا(ص) بوده‌اند که قرن‌ها در این روستا زندگی می‌کرده‌اند و پیراهنی را که حضرت علی(ع) به جابر بن عبدالله انصاری عطا کرده بود از او به یادگار داشتند.

راهیابی به محضر «سید شوشتری»
ایشان در تهران در مدرسه مروی از حوزه درس فقیه مشهور شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین استفاده نمود و سپس رهسپار سبزوار شد و از محضر حکیم حاج ملا هادی سبزواری جرعه‌های جانبخشی نوش کرد و از فیض دروس حکمت و اخلاق وی بهره‌مند شد سپس به سوی نجف اشرف بست و به درس خاتم فقیهان «شیخ مرتضی انصاری» حاضر شد. مدتی در خدمت ایشان بود و اگر چه شیخ انصاری صاحب نفس قدسی و حالات و مشاهدات و کرامات بود اما خداوند برای او چنین رقم زده بود که به محضر صاحب کمالی، راه عبودیت حق را پیماید و چنین شد که به محضر «سید شوشتری» راه یافت.
حکایت این تشرف مبارک را آیت‌الله آخوند ملا علی همدانی از عین‌الملک نقل کرده و ایشان از آخوند ملاحسینقلی شنیده است که آخوند فرمود: روزگاری در نجف به درس شیخ انصاری می‌رفتم تا اینکه دریافتم که شیخ انصاری همیشه چهارشنبه‌ها به منزل آیت‌الله آقا سید‌علی شوشتری که در ظاهر از شاگردان درس شیخ انصاری بود می‌رود، روزی به بهانه استخاره به منزل آقا سید علی شوشتری رفته و در زدم و چون خادم آمد در را باز کرد، گفتم: استخاره می خواهم.

یافتن فرزانه‌ای را که آخوند ملاحسینقلی به دنبالش بود

آقا سید علی فرمود: بگویید بیاید داخل، چون داخل شدم دیدم که شیخ به گونه شاگردان نشسته و آقا سید علی بسان استادان نشسته و مطالبی می‌فرمایند، من نیز در دل خود گذارندم که از این پس خدمت سید برسم؛ آن روز چون جلسه تمام شد و برخاستم سید به من فرمود: شیخ سرش شلوغ است و کمتر می‌تواند اینجا بیاید اما شما اگر خواستید می‌توانید دیگر روزها نیز اینجا بیایید. بدنیسان فرزانه‌ای را که آخوند ملاحسینقلی به دنبالش بود یافت.
آخوند ملاحسینقلی در ایام تحصیل در نجف اشرف در مدرسه سلیمیه حجره داشت و در همان ایام، سخت بیمار شد و در بستر بیماری خوابید، اتفاقاً پزشکی از ارادتمندان سید علی شوشتری به خدمتف  ایشان رسید، سید از دکتر درخواست می‌کند که فوراً به مدرسه سلیمیه برود و آخوند همدانی را معالجه کند، دکتر پس از معاینه آخوند خدمت سید استاد می‌رسد و اعلام می‌‌کند که مریضی وی صعب‌العلاج است و هزینه سنگین نیازمند است. سید می گویند اگر چه معالجه او صد تومان باشد او را درمان کن. این در حالی است که آقا بزرگ نقل می‌کند که در آن زمان کمتر ثروتمندی در نجف صد تومان دارایی داشت و مبلغ زیادی بود.
آن طور که در زندگی جناب ملاحسینقلی همدانی نقل شده است ایشان برای رسیدن به کمال زحمات زیادی کشیده‌اند و در اوایل کار پس از سال‌ها نتیجه گرفته‌اند؛ مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که از شاگردان برگزیده مرحوم ملاحسینقلی همدانی بود می‌فرماید:شیخ و پیشوای من در علوم حقه، برایم حکایت نمود که از طالبان آخرت احدی به مقامی از مقامات دینی نرسید مگر آنان که اهل تهجد و شب زنده‌داری بودند.

داستان سفر آخوند ملاحسینقلی همدانی و توبه مطربان
برخی از شاگردان وی شیخ محمد بهاری، سید احمد کربلایی، سید حسن صدر، سید عبدالغفار مازندارنی، شیخ علی زاهد قمی، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، سید جمال الدین اسد آبادی هستند؛ نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می‌رفت در بین راه به قهوه‌خانه‌ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان می‌خواندند و پایکوبی می‌کردند، آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند، بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد.
ایشان فرمود: من خودم می‌روم. وقتی که نزدیک شد به رئیسشان گفت: اجازه می‌فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟! رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی، گفت: بخوان. آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه امام علی(ع) کردند: لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا/ إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ... آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می‌شدیم هنوز صدای گریه‌شان به گوش می‌رسید.

تألیفات و تقریرات آخوند ملاحسینقلی همدانی

آثارى مكتوب از آخوند ملاحسینقلی به یادگار مانده است که از آن جمله صلاة المسافر، تقریرات درس فقه در چهار جلد، امالى در موضوع اخلاق كه بعضى از شاگردانش آن را جمع آورى نموده‌اند، مكاتبات و دستور العمل‌ها که میرزا اسماعیل تبریزى آنها را جمع كرده و در آخرت كتاب تذكره المتقین به چاپ رسیده است و ...
مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از یک عمر مجاهده با نفس و تربیت تشنگان معارف ، در 28 شعبان سال 1311 ق در کربلا و در حالی که زائر حضرتش بود به دیار باقی شتافت و در چهارمین حجره صحن شریف (‌که مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز مدفون است‌) به خاک سپرده شد.
captcha