به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، آنچه در تعریف انسان بسیار حائز اهمیت است مقولهای به نام فهم تا درک است که تفاوتهای محسوسی با هم دارند. وجه اشتراک این دو بالا بردن معرفت شخص است ولی باید دانست که در عرفان اسلامی انسان واقعی را کسی میدانند که به ادراکات عقلانی رسیده باشد و کسی که به این سر حد درک نرسیده باشد انسانی است که منطقیون تعریف کردهاند یعنی همان حیوان ناطق.
خلاصه کلام اینکه فهم انسان مقدمهای بیش نیست برای رسیدن به ادراکات انسانی و ما تا فهم درستی از یک مفهوم نداشته باشیم نمیتوانیم درک درستی از آن داشته باشیم، یکی از مباحثی که در جامعه امروز بسیار مطرح است و تفسیرهای متفاوتی از آن میشود و یا بهتر است بگویم تفسیر به رأیهای متفاوتی از آن میشود مسئله حجاب و حد و حدود آن است. در اینجا سؤالاتی مطرح میشود ازجمله اینکه: آیا اصلاً حجاب صرفاً با چادر امکانپذیر است؟ یا پوششهای دیگری هم میتواند جایگزین چادر باشد؟ و اصلاً خود «چادر» به چه معناست؟ و آیا چادر همان حجاب است؟ در پاسخ به این سؤال و سؤالات دیگر بررسی واژهای میتواند به ما در فهم صحیحتر این مطالب کمک شایانی کند.
یکی از مهمترین احکام شرعی که در قرآن کریم مطرح شده مسئله حجاب است، از منظر قرآن شکل خاصی از حجاب و پوشش که تأمینکننده حجاب حداکثری است،«جلباب» نام دارد که در آیه 59 سوره احزاب بدان اشاره شده است:
«یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاِءَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیِبِهنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّه غَفُورا رَحیما؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابهای خود را بر خویش فروافکنند. این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است(و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سرزده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است».
به طورکلی جلباب نام پوشش ویژهای است؛ حال، این پوشش چیست و ویژگیهای آن چیست؟ این واژه پیش از نزول قرآن چه معنایی داشته و همزمان با نزول قرآن چه معنایی پیداکرده است؟ آیا واژه جلباب از جمله مفاهیمی است که تعدد معنایی یافته است؟
معنای لغوی واژه «جلباب»واژه «جَلباب» به لحاظ لغوی از ریشه «ج ل ب» - به معنای آوردن شیء از جایی به جایی و چیزی که شیء دیگر را میپوشاند- اشتقاق یافته است که در این میان، معنای دوم این ریشه با واژه مزبور همخوانی بیشتری دارد(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، ج2، ص95). در کنار این واژه، کلمه جِلباب (با کسر جیم) در اصل مصدر فعل رباعی «جلبب» است که از آن اسم ذات اراده و بر نوع خاصی از پوشش اطلاق شده است. تعبیر از اسم ذات به وسیله مصدر، مفید معنای مبالغه در پوشش است و بر معنای پوشش بزرگ و کامل دلالت میکند(همان).
واژۀ جلباب در کتابهای لغت به معانی ذیل آمده است:
ملحفه، پیراهن، رداء، لباسی بلندتر از روسری کوتاهتر از رداء، مقنعه، روسری و شلوار، در ترجمههای قرآن کریم و در اکثر تفاسیر هم به همین معانی مذکور نقل شده است، با توجه به آنچه مفسران صدر اول گفتهاند به طورکلی جلباب را میتوان به پوششی که بدن را از چشم نامحرمان بپوشاند معنا کرد، البته پوششی که گشاد بوده و جایی از بدن زن نمایان نباشد. قدر مشترک همه این معانی آن است که جلباب بدن را میپوشاند.
عربها برای اسمگذاری برای بیان پوشش جامع، از واژهها و تعبیرهایی چون؛ ملائه، عبائه، رداء، ازار و کساء استفاده کردهاند ولی همه این تعبیرهای مختلف بیانکننده معنای پوشش سرتاسری و کامل است که قسمتهای بیرونی و ظاهری بدن را میپوشاند و روی لباسهای دیگر پوشیده میشود.
در قرآن کریم نیز واژههایی همسو با واژه جلباب نیز به کار رفته است. این واژگان که تنها به نامی از آنها اکتفا میکنیم و توضیحات را به مجال دیگری میسپاریم عبارتاند از: زینت، ریش، حلیه، حجاب، لباس، خُمُر، جیوب، تبرج، ثیاب و عفاف.
کلمات مترادف با جلباب در زبان فارسی درواقع میتوان گفت که در زبان فارسی و در بین ایرانیان، پوشش گسترده قرآنی(که برای حجاب و پوشش بانوان مسلمان در برخورد با نامحرم و در بیرون از منزل به کار میرود) با لفظ و اسم «چادر» شناخته میشود. کلمه چادر واژهای پهلوی است که به دو صورت «چادُر و چادَر» به کاررفته است. در کتابهای لغت به خاستگاه فارسی و ایرانی بودن این واژه اشاره شده و برخی از الفاظ مترادف و متشابه با معنای چادر نیز عبارتاند از: ملحفه، ازار، رداء، طیلسان و ملائه.
با نیمنگاهی به لغتنامههای غنی فارسی همچون دهخدا درمییابیم که، لفظ چادر را اینگونه معنا میکند: چادر پارچهای است که زنان برای پوشانیدن چهره، دستها و سایر اعضا و البسه بر روی همه لباسها پوشند(لغتنامه، دهخدا، مدخل چادر).
همانگونه که آشکار است این معنا برای واژه جلباب دقیقاً همان معنایی است که برای واژه چادر نقل کرده است؛ بنابراین جلباب و چادر ازنظر این کتاب لغت به یک معنا هستند.
واژه چادر را میتوان در ادبیات شاعران نخستین شعر فارسی نیز پیدا کرد. لغتنامه دهخدا اشعار زیادی را از شعرای دورههای مختلف ادبیات فارسی مثل رودکی، فردوسی، ناصرخسرو، اسدی، منوچهری، فخرالدین اسعد، ارزقی، خاقانی، مولوی، سعدی و... ذکر کرده که در آنها لفظ چادر به کار رفته است. گرچه چادر از نظر شکل و نوع پارچه و مدل دوخت در طول تاریخ و در جوامع مختلف، به تناسب وضع زمان و مکان دچار تغییر و دگرگونی شده، ولی وجه مشترک ازاین جهت این است که چادر پوشش بزرگی بوده که سرتاسر بدن و لباسهای دیگر بانوان را از سرتاپا میپوشاند.
احتمال دارد چادر در اصل «چهار دور» بوده باشد، چون چهار طرف چیزی را که روی آن قرار میگیرد میپوشاند. به نظر میرسد در اثر گذشت زمان برای آسانی در تلفظ، کلمه «چهار دور» به چادر تبدیلشده باشد(همان، مدخل چادر).
ادامه دارد...
علی عقیلی
من اولین باره از سایتتون بازدید میکنم این مطلبتون رو مطالعه کردم واقعا عالی بود ممنون
مطلب سنگین بود اما جالب بود
امیدوارم کارتون ادامه دار باشه