به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) مراسم دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهدا امروز چهارشنبه، پنجم آبان ماه در بیستوچهارمین دوره آن در منزل شهید طلبه مهدی خاتمی با حضور رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیح تهران، حاجی محمدی، مجری و قاری قرآن، امیرنیا، استاد و قاری قرآن و جمعی از جامعه قرآنی برگزار شد.
برادر بزرگتر شهید خاتمی در سخنانی گفت: برای خانواده شهدا از شهیدشان سخن گفتن، کاری سخت است اما فکر اینکه شهید به تاریخ و مردم کشور تعلق دارد، انسان را آرام میکند و کار را راحتتر میسازد.
وی در مورد برادر شهیدش گفت: او سالها قبل از جنگ اخلاق شهدا را داشت، کم میخوابید، کم میخورد و کم حرف میزد، عبادتش نمونه بود و همه ما از ادب او درس میگرفتیم. هر بار که به مناطق جنگی اعزام میشد با من تماس میگرفت و خداحافظی میکرد، آخرین باری که برای خداحافظی با من تماس گرفت، حسی عجیب داشتم، دوست نداشتم تماس او را قطع کنم، به من سپر در منزل خواهرمان چمدانی دارد که در آن نوار گذاشته است، بعد از چند روز فرزند کوچکم در منزل بازی میکرد که ناگهان گفت عمو مهدی شهید شد، من او را دعوا کردم. شب هنگام پدرم تماس گرفت و خبر شهادت برادرم را به من داد، چمدان برادرم را که باز کردم و نوارش را گوش دادم، متوجه شدم که با صوتی زیبا سوره الرحمن را قرائت میکند و من بر این اعتقادم که مهدی الرحمانش را خواند و رفت.
وی در رابطه با مجاهدات برادر شهیدش بیان کرد: در دوران دبیرستان ما در شیراز زندگی میکردیم و او کتابهای امام(ره) را تهیه میکرد و بعد از تعویض جلد آنها، کتابها را به دبیرستان میبرد، چندبار هم در درگیریهای شدید انقلاب حضور داشت. او همیشه چند روز قبل از عملیات به مناطق میرفت تا وقت خود را بیهوده از دست ندهد، بعد از شهادتش بود که نامهای پیدا کردیم که مبنی بر این بود که مهدی را بهعنوان مبلغ به گردانهای کردستان اعزام کرده بودند و او به ما خبر نداده بود.
سرهنگ خاتمی به زندگی روحانی و قرآنی برادر شهیدش اشاره کرد و ادامه داد: برادرم در سطح چهار حوزه تحصیل میکرد و در شهرستان نور کلاس قرآن برگزار میکرد، بسیار سادهزیست بود و اکثر مواقع روزه داشت.
در ادامه یکی از خواهران این شهید بزرگوار به اخلاق برادر شهیدش پرداخت و اظهار کرد: شهید خاتمی دو سال از من بزرگتر بود و همیشه ما را به حجاب و عبادت دعوت میکرد و اخلاق نیکویی داشت، روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه داشت، من تازه ازدواج کرده بودم و مرا نصیحت میکرد و راه و روش زندگی را به من گوشزد میکرد و برای کمک به من به منزل ما میآمد.
ادب در محضر پدرخواهرزاده این شهید به یک خاطره که بیانگر ادب این شهید بزرگوار بود، پرداخت و اذعان کرد: من کودک بودم که ایشان کلاس قرآن داشتند و من را با خود به کلاس میبرد، روزی به حرف واو رسیدیم و او بر حروف حساس بود و بلند تکرارشان میکرد، به شاگردان یکی یکی گفت واو را تکرار کنند اما وقتی به پدرشان رسید با احترام بیشتر و تواضع بیشتری گفت حرف واو را تکرار کند.
فهمی آسمانیدر پایان این مراسم خواهر دیگر این شهید درمورد فهم برادر شهیدش خاطرهای تعریف کرد و گفت: یک شب قبل از خواب، پایین عکس امام(ره) با خطی خوش چیزی نوشت و آن را به قاب زد، نیمه شب حس کردم صدای گریه میشنوم، از کنار در اتاق برادرم نگاه کردم و دیدم رادیو دارد و به دعای کمیل گوش میدهد و به خود میپیچد. آن زمان من سن کمی داشتم و ترسیدم اما اکنون میفهمم که برادرم به چه فهم والایی دست پیدا کرده بود.
در پایان این دیدار ضمن تقدیم هدایا از سوی جامعه قرآنی، از خانواده طلبه شهید مهدی خاتمی تجلیل به عمل آمد.
برای مشاهده گزارش تصویری
اینجا کلیک کنید