به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) شهید محمدهادی ذوالفقاری در روزهای پایانی جنگ در سال 67 به دنیا آمد، وی در روز 13 بهمن مصادف با روز شهادت حضرت امام هادی(ع) چشم به جهان گشود و علت نامگذاری او به اسم هادی نیز همین مسئله بود؛ وی در چنین روزی در سال 1393 در دفاع از حرم امامین عسکریین(ع) در عراق به شهادت رسید.
هادی که علاقه بسیاری به مداحی و روضهخوانی داشت بیشتر وقت خود را در مسجد محله میگذراند، اتاقی که در مسجد داشت مانند یک حسینیه بود، دیوارها را به عکسهایی از ائمه(ع) مزین کرده بود. همواره در امور فرهنگی پیشتازی میکرد و بسیار پیگیر امور فرهنگی محله بود.
شهید ذوالفقاری آرزو داشت تا مدافع حرم حضرت زینب(س) باشد اما تقدیر چیز دیگری را برای او انتخاب کرده بود. راهی نجف شد تا خادم حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) باشد. گرچه با مخالفت خانواده روبهرو شد اما آنقدر اصرار کرد تا همه با رفتنش راضی شدند و برای خانواده خادم شدن هادی در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) افتخار شد. مادر شهید نقل میکند: غم غربت و مسائل مالی او را آزار میداد اما هرگز به رو نیاورد، هر بار که با او تماس میگرفتیم میگفت در بینالحرمین است و وقتی از او میپرسیدم که تو مگر به نجف نرفتهای، در بینالحرمین چه میکنی؟ میخندید.
فعالیت فرهنگی در عراقهادی در عراق هم دست از فعالیتهای فرهنگی خود برنداشت، در عراق مسئول شده بود تا برای بسیجیهای عراقی چفیه و محصولات فرهنگی بخرد و بسیجیها نیز پولهای خود را جمع میکردند و به او میدادند تا هر بار که به ایران میآید برای آنها چفیه و محصولات فرهنگی تهیه کند، بسیار مراقب نفسش بود و همیشه توجه داشت که مبادا کسی از او برنجد.
تقدیری که هادی را مدافع حرم امام هادی(ع) کردتقدیر هادی این بود که در عراق مدافع حرم امامین عسکریین(ع) باشد. هادی و همرزمانش روزها تا 20 کیلومتری حرم را پوشش میدادند و با دشمنان اسلام درگیر میشدند، یک روز ظهر هادی به همراه 20 نفر از همرزمانش در حال جهاد علیه دشمن اسلام بودند که داعشیها یک خودروی زرهی را بمبگذاری میکنند تا عملیات انتحاری انجام دهند. وقتی نیروهای عراقی متوجه میشوند، با آر پی جی به ماشین شلیک میکنند، اما چون ماشین زرهی بوده آرپیجیها به آن صدمه نمیرساند. خودرو به سمت نیروهای عراقی میآید و منفجر میشود و هادی که در آنجا تنها ایرانی مدافع حرم بود نیز در بین دوستانش به شهادت میرسد.
التماس از آنجا که هادی وصیت کرده بود در وادیالسلام دفن شود او را در عراق به خاک سپردند، قطعه شهدای عراقی تا حرم امام علی(ع) فاصله زیادی دارد و هادی دوست داشت تا نزدیک به حرم باشد و متوجه شده بود که مادر یکی از دوستانش قبری را در نزدیکی حرم پیش خرید کرده است، آنقدر به مادر دوستش اصرار و التماس میکند که آخر مادر دوستش نیز راضی میشود تا قبر را به هادی بدهد و هادی روزهای بسیاری را بالای قبر خود نماز میخواند.
وصیتنامه شهید محمدهادی ذوالفقاری« بسـم رب الشهدا
اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت میکنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند حرم امام رضا(ع) طواف بدهند و برگردانند و همینطور در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادیالسلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند. داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم میخورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم؛ یا زهرا(س). بالای سر من روضه و سینهزنی بگیرند و موقع دفن من پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید و زیاد یا حسین(ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید چون من به چیزی که میخواستم رسیدم و برای امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) مجلس بگیرید و گریه کنید و رو به قبله صحیح دفن کنید چون قبله در نجف اختلاف دارد و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه کار است یعنی العبد الحقیر و المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر.
پشت سر ولایت فقیه باشید، حجابها بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد؛ آن را زهرایی کنید. وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است؛ که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی میکنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید.
از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س)رعایت کنند نه مثل حجابهای روز چون این حجابها بوی حضرت زهرا(س) را نمیدهد.
امام زمان را تنها نگذارید از برادرانم میخواهم که غیر از حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجبتر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت، حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟ آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان(عج) بیاید احتمال دارد روبهروی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم.
من که عمرم رفت و وقت از دست دادم تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پلهای پشت سرم را شکاندهام و راه برگشت ندارم. بچههای ایران و عراق من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادهام و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم نجف شهری است که مثل تصفیهکُن است که گناهها را به سرعت از آدم میگیرد و جای گناهان ثواب میدهد این مولای ما خیلی مهربان است.
همچنین میخواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً حرمها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصا طلاب نجف در این جهاد شرکت کنند چون دیدم که مدافع هست لکن کم است باید زیاد شود و مطمئنم که اینها(ظالمین) کم هستند و فقط با یک هجوم (جهاد) با اسم حضرت زهرا(س) میشود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم و بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمیتوانم زنده بمانم.
وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس میخوانند و هدف دارند، بخوانند و اگر اینطور نیست نخوانند. چون میشود کار شیطانی و شهریه امام را هم میگیرند؛ دیگر حرام در حرام میشود و مسئولیت دارد اگر میتوانند درس بخوانند البته همهاش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند چون طلبه باتقوا کم داریم اول تزکیه نفس بعد درس، ای داد از علم شیطانی. دنیا رنگ گناه دارد دیگر نمیتوانم زنده بمانم. انشاءالله امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) در قبرم میآیند.
19 بهمن ماه سال 1393».