به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) جشنواره فیلم فجر را باید مهمترین رویدادی سینمایی کشور نام برد که هر ساله با برگزاری آن شور و اشتیاقی وصفناپذیر در سینما شکل میگیرد، البته همیشه پیرامون این رویداد حواشی وجود دارد که برای چنین جشنوارههای تا حدودی طبیعی است. با ذکر این مقدمه خبرگزاری قرآن، نشست با همایون اسعدیان، کارگردان سینما برگزار کرد و پیرامون این مهم با وی به گفتوگو پرداخت که در مطلب زیر با آن همراه میشویم.
در ابتدای بحث درباره نحوه شکلگیری جشنواره فیلم فجر توضیح دهید؟قبل از انقلاب ما دو جشنواره سینمایی در کشور داشتیم. ابتدا جشنواره جهانی فیلم تهران که در آذرماه برگزار میشد و دیگری جشنواره فیلم کودک بود که آبان ماه برگزار میشد و متولی آن هم کانون پرورش فکری کودکان بود. درباره این جشنواره (کودک) همین اندازه باید بگویم که این رویداد در سطح جهانی دارای جایگاه بسیار شایستهای در سینمای جهان بود. درباره فعالیت کانون پرورش فکری در آن دوران باید تاکید کنم بزرگانی چون عباس کیارستمی در آنجا (کانون پرورش فکری کودکان) فعالیت میکردند.
این دو جشنواره به نوعی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حفظ شدند، به این نحو که با یاری و مساعدت وزارت ارشاد و بنیاد سینمایی فارابی با نام و زمان متفاوت برگزار شد، البته جشنواره فیلمی که امروز برگزار میشود با آنچه که قبل از انقلاب به اسم فستیوال تهران برگزار میشد به لحاظ کمیت و کیفیت به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
جشنواره فجر جدا از این که یک رویداد سینمایی است به نظرم تنها تابلو و جشنی است که با این شدت و میزان در کشور ما برگزار میشود. در کلامی میتوان گفت که جشنواره فجر به تنهایی بار جشنهای انقلاب را در تهران و شهرستانها به دوش میکشد. نکته مهم این است که فربه شدن جشنواره همیشه به معنای خوب بودن نیست، بلکه بسیاری مواقع دستاورد منفی دارد، چون باعث میشود فستیوال مورد نظر از شکل استاندارد آن خارج شود. نمود عینی آن را هم این روزها به خوبی در این رویداد سینمایی میبینیم برای مثال برگزاری همزمان جشنواره در استانهای مختلف به نوعی خودکشی در اکران است که به نظرم به روی فروش فیلم تاثیر منفی میگذارد.
معضل دیگری که برای خوب شدن جشنواره میتوان نام برد تعداد کارهایی است که در این جشنواره حاضر هستند. امسال 33 فیلم در 16 رشته مورد داوری قرار گرفت رقمی که به نظرم تصور آنهم درست نیست، چون هر گونه که بخواهیم بسنجیم داوری این تعداد فیلم در زمانی محدود که در اختیار داوران جشنواره است، ممکن نیست.
مدیریت جشنواره در دهه شصت و مدیریت بهشتی و انوار چگونه بود؟درباره مدیریت بهشتی و انوار بهراحتی نمیتوان اظهارنظر کرد چون موافقان و مخالفان خاص خود را دارد، اما بهشخصه سعی میکنم به این موضوع نگاهی منصفانه داشته باشیم. سینما در ابتدای انقلاب اگر دغدغه جوان و پیشکسوت نبود و حمایتهای فارابی از آن نمیشد مسلماً این سینما قادر نبود سر پای خود بایستد. برای همین با ظرفیت امروز نمیتوان مدیریت بهشتی و انوار را سنجید. اتفاقی که متأسفانه روی میدهد و آن مدیریت را حافظ سینمای گلخانهای میدانند! در اینجا باید از کسانی که این سخنان را مطرح میکنند پرسید، آیا تنها مدیران آن دوران طرز فکرهای خاص داشتند؟ آیا آنهایی که از مدیریت دهه 60 نقد میکنند خود در آن دوران آنگونه نمیاندیشیدند؟
امروز معتقدم بقای سینما را به واسطه نوع نگاهی که در دهه شصت بین مدیران فارابی وجود داشت، دارا هستیم. برای همین اگر هر مقطع مدیریتی را در سینما، تنها باید با ظرفیت خاص خودش سنجید، والا قضاوتی که انجام میشود منصفانه نخواهد بود. این گفتههای من هم به معنای این نیست که مدیریت فارابی در آن دوران حامی من بود، زیرا موضوع کاملا برعکس است. برای درک بهتر باید بگویم بعد از ساخت فیلم «نیش» فارابی حتی سد راه من بود و تنها بعد از کارگردانی «مرد آفتابی» توانستم کمی تصورات را نسبت به خودم تغییر دهم.
در دوره مدیریت بهشتی و انوار در بنیاد سینمایی فارابی گونهای از سینما حذف شد که چرخ سینما را چرخاند و بهنوعی باعث روشن ماندن چراغ سینماها بود، در ضمن، در آن دوران بازیگرانی از سینما حذف شدند که وجودشان میتوانست رونق را برای گیشه به همراه داشته باشد. این رویکرد را در سینما دهه شصت چگونه ارزیابی میکنید؟ در جواب شما میخواهم نکتهای را بیان کنم تا در ادامه به صورت مشروح به سوالتان پاسخ دهم. زمانی که من فیلم «نیش» را ساختم فیلم را با مشکل مواجه کردند تنها به این دلیل که، چرا سر جمشید هاشمپور را تراشیدهایم! این ایراد اکنون بسیار خندهدار است، اما در آن دوران واقعاً چنین ایرادتی گرفته میشد، در صورتیکه آن سبک از گریم جمشید هاشمپور باعث میشد فیلم فروش خوبی داشته باشد؛ اتفاقی که برای سینما وضعیت خوبی را به همراه آورد. این رویکردهای خندهدار نیز از آنجا نشئت میگرفت که عدهای میخواستند با یک دیکتاتوری مصلحانه ما را به راه راست هدایت کنند!
البته میخواهم نکتهای را به توضیح فوق اضافه کنم و آنهم اینکه اگر برخی سختگیریها نبود، سینما گیشه همه بخشهای سینما را به خود اختصاص میداد و دیگر فرصت برای سینماگران جوان بهوجود نمیآمد تا فیلمهای نظیر «مادیان» و «روزهای انتظار» را در آن دوران بسازند.
اما درباره حذف برخی چهرهها در سینمای دهه 60 هم باید بگویم که قهرمان من و بسیاری از هم نسلهایم در سینما «فردین» بود، اما فردین نماد سینمای قبل از انقلاب بود، برای همین طبیعی بود بیش از همه زیر ذرهبین قرار گیرد. البته بعید میدانم بازی نکردن هنرمندان چون فردین، ایرج قادری و .. تنها به بنیاد سینمای فارابی و وزارت ارشاد مربوط باشد، بلکه به احتمال زیاد تصمیمگیری اصلی در جاهایی بالاتر گرفته شده بود.
مطلب بعدم دوباره به موضوعی برمیگردد که پیشتر آن را توضیح داده بودم آنهم اینکه فضا در دهه شصت به گونهای بود که حتی کارگردان فیلمسازان قبل از انقلاب هم قابل تحمل نبود چه رسد به اینکه بازیگرانی چون« فردین» بخواهند در سینما حضور داشته باشند. این خصیصه نیز تنها از طرف مدیران نیست، بلکه برخی مواقع این فشار از طریق بخشهای از مردم بود که حرفها و خواستههایشان برای مدیران آن دوران اهمیت داشت! نکته دیگر اینکه به نظرم حضور بازیگران مطرح سینمای قبل از انقلاب در فیلمهای دهه 60 به نفع خودشان هم نبود، چون آنها برای جنسی از سینما بودند که مورد پسند مدیریت سینما در دهه 60 نبود.
از دهه شصت که بگذریم در سال 74 جشنواره فیلم فجر شکل بینالمللی به خود گرفت، آیا این رویکرد جدید به نفع این فستیوال سینمایی تمام شد؟ ما خیلی از رفتارمان بر مبنای ضروریات صورت نمیگیرد اتفاقی که در بینالمللی شدن جشنواره فیلم فجر نمود آن را بهخوبی میتوان مشاهده کرد. با توجه به این توضیح باید بگویم که بینالمللی شدن جشنواره فیلم فجر نهتنها موفق نبود، بلکه هزینهای به روی دستمان گذاشت که هیچ نفعی هم به ما نمیرساند. دلایل این عدم موفقیت را هم اینگونه توضیح میدهم. ما کشوری هستیم که به هر حال محدودیتهای خاص خودمان را داریم که اجازه نمیدهد ما رویکرد مثبت در حوزه بینالمللی داشته باشیم، در صورتیکه در جشنواره فیلم تهران من به یاد دارم که فیلم «راننده تاکسی» را همزمان با دنیا روی پرده سینما آفریقا دیدم. این رویکرد نیازمند پول و برخی موضوعات دیگر است که به نظرم در توان جشنواره فیلم فجر نبوده و نیست. در ضمن جداسازی بخش بینالملل از بخش سینمای ایران هم به نظرم هیچ کمکی به رونق بخش بینالمللی فیلم فجر نخواهد کرد.
در اواسط دهه هفتاد دولت اصلاحات روی کار آمد حاکم شدن وضعیت جدید تا چه حد در سینما و جشنواره تاثیر گذار بود؟ تجربه شخصی من طی تمام سالهای که در سینما فعالیت کردهام به من میگوید هر زمان دولت اصولگرا سر کار نبوده و بهنوعی جریانات اصلاحطلب قدرت را به دست داشتند بیشترین فشار به روی فرهنگ وجود داشته است، اتفاقی که نشان میدهد حلقه ضعیف دولتهای اصلاحطلب حلقه فرهنگی آنهاست! دلیل این مسئله نیز این است که نمود این حوزه بیش از دیگر بخشهاست و میتوان بهواسطه آن دولت را تحت فشار گذاشت. این اتفاق بهنوعی دیگر در زمان حال هم روی میدهد و ما میبینیم که تا چه حد به روی دولت فشار فرهنگی وارد میشود. با این توضیح معتقدم در دهه هفتاد نیز ما رشد آنچنان چشمگیری را در جشنواره فیلم فجر شاهد نیستیم، اما نمیتوانم هم بگویم هیچ گونه قدمی را به جلو برداشته نشده، چون در این زمان دیگر مدیران در سینما نبودند که خود را دیکتاتوری مهربان بنامند.
در دولت نهم و دهم، سینما و جشنواره فیلم فجر چگونه قابل بررسی است؟ در دولت نهم و دهم، یک رویکرد به صورت جدی در سینما سرمشق بود. آنهم اینکه همه مشکلات را میشود با پول حل کرد! این تفکر به طور ویژه در دوره جواد شمقدری میتوان مشاهده کرد. در آن دوره مدیران سینما به خوبی میدانستند که بخش اصلی و مهم سینما همراه آنان نیست. برای همین سعی کردند جذب نیرو را از طریق مالی، انجام دهند. پس وقتی دیدند که در یارکشی موفق نبودند، تصمیم گرفتند، بدنه اصلی سینما را حذف کنند که نتیجه آن را هم در تعطیلی خانه سینما به راحتی میتوانیم مشاهده کنیم. درباره پروژههای فاخر هم باید بگویم جز فیلم «راه آبی ابریشم» که از مدتها قبل درباره ساخت آن تصمیم گرفته شده بود بقیه تولیدات در دفاتر فیلمسازی خاص ساخته میشدند. توضیح مدیران آن دوره هم از این اقدام این بود که بودجه را در دفاتری هزینه خواهند کرد که به هیچوجه در آن بیتالمال هدر نمیرود! این نوع نگاه بهخوبی نشان میدهد مدیران سینما به هیچوجه به بخش اعظمی از سینما اعتماد نداشتند!
اجازه بدهید با شما کمی در این حوزه مخالف باشم، چون در دوره مدیریت شمقدری فیلمهای بسیار خوبی چون «استرداد»، «ملک سلیمان»، «راه آبی ابریشم» ساخته شدند که استانداردهای سینمای ایران را حداقل به لحاظ فنی کمی بالاتر بردند، بنابراین ناموفق خواندن پروژههای حاضر در سینما به نظرم کمی بیانصافی است؟
من به هیچوجه نگفتم که فیلمهای ساخته شده، آثار بدی هستند، اما معتقدم این روش، راهکار مناسبی برای سینمای کشورمان نیست، چون همانگونه که سینمای اروپا نتوانست در بُعد فنی با هالیوود مقابله کند ما نیز نمیتوانیم از این راه به مقاصد مورد نظر خود برسیم. برای همین راه و مسیر درست برای سینمای ایران از نگاه من در جهت پرداختن به موضوعات انسانی نمود پیدا میکند و به هیچوجه نباید انتظار داشت ما با سینمای تکنولوژیک بتوانیم به دستاوردهای خوبی در جهان برسیم.
موضوع دیگری که میخواهم درباره مدیریت جواد شمقدری از شما بپرسم این است که در آن زمان پشت فیلمها ایستاده میشد، و اما هم اکنون با هر نهیبی فیلم از پرده پایین کشیده میشود. این رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
این مطلب را در سخنان قبلیام به نوعی بیان کرد. آنهم اینکه معمولاً بخش فرهنگ در دولتهای اصلاحطلب و جریانهای نزدیک به آن، ضعیف است. در ضمن باید تاکید کنم فشارهایی که در زمان حال به روی سینما آورده میشود قابل مقایسه با دوران شمقدری نیست. همچنین در آن دوران لابیها به نحوی بود که به مدیران سازمان سینمایی کمک رسانده میشد، اما این لابیها در زمان حال وجود ندارد. در این بحث میخواهم به نکتهای اشاره کنم آنهم اینکه عمده فیلمسازان در دوران مدیریت شمقدری اعتماد لازم را به وی نداشتند و فکر میکردند که وی به راحتی حرف خود را عوض میکند و نمیشود به آنها اعتماد کرد. اتفاقی که رخ داد و نتیجه آن را در تعطیلی خانه سینما شاهد بودیم.
به نظرم در دوره شمقدری مدیران به خوبی دریافته بودند که بخش مهمی از سینما با آنها همراه نیستند برای همین بهترین راه را بستن خانه سینما دانستند. در این میان پیش کشیدن بحث اساسنامه هم به نظرم یک نوع تناقض است، چون اساسنامه هم اکنون نیز مشکل دارد، اما هم مدیران سینما به نوعی با آن کنار آمده بودند، ولی در دوره شمقدری با آن کنار آمده نشد و خانه سینما تعطیل شد، هرچند معتقدم آنها در نهایت شکست خوردند چون شرایط در ادامه به نحوی شد که همه کاندیداهای ریاست جمهوری در زمان انتخابات وعده بازگشایی خانه سینما را میدادند! اتفاقی که در نهایت رخ داد و تنها رو سیاهی آن برای تعطیل کنندگان ماند، والا خانه سینما به خودی خود آنچنان مهم نیست که بازگشایی آن یکی از شعارهای اصلی کاندیداهای ریاست جمهوری باشد.
ارزیابی شما از دوره مدیریت حجت الله ایوبی در سینما چگونه است؟ زمانیکه حجتالله ایوبی اولین میهمانی را با حضور سینماگران گرفتند بسیاری از فیلمسازان که من نیز یکی از آنها بودم گفتند اتفاق خاصی در سینما رخ نداده، اما همگی حس خوبی داریم چون احساس میکنیم با ما محترمانه برخورد میشود. جدا از این موضوع درباره مدیریت سینما در زمان حال نیز باید بگویم متاسفانه درگیر مشکلات روزانهای شدهایم که بهنوعی تصمیمگیری بلندمدت را از یادمان برده است. هر چند ممکن است ایوبی ادعا کند دانشگاه سینمایی راهاندازی کرده که به نظرم کارکردی ندارد چون ما قبل از آن هم دانشکدههای سینمایی داشتهایم.
مشکل دیگر دوره ایوبی این است که میخواهد همه را بهنوعی راضی نگاه دارد، البته این نقدهای من از دوره مدیریت ایوبی به این معنا نیست که من آن را قبول ندارم، بلکه بالعکس با آن موافقم اما نقدهایی هم به آن دارم؛ برای مثال حمایتهای ایوبی از برخی فیلمهایی که شورای پروانه ساخت به آن مخالفت کرده بود نتایج بسیار بدی به همراه داشت.
جشنواره فجر در سیوپنج دوره گذشته توانسته مبلغ ارزشهای انقلاب اسلامی باشد؟ جشنواره فجر خارج از تولیدات سالانه سینمای کشورمان نیست. در ضمن جشنواره فجر هیچگاه نیامده برای سال آینده خود تیترگذاری کند تا فیلمساز بداند با چه محوریت باید اثر تولید کند؛ هر آنچه در جشنواره فجر میبینیم حاصل بازتابهای اجتماعی است. برای همین قضاوت درباره موفقیت با عدم موفقیت آن در پرداختن به مفاهیم انقلاب به شکل صد در صد ممکن نیست.