حکایت جدال بنیان‌گذار وهابیت با آیت‌الله شیعه
کد خبر: 3612861
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۹
به مناسبت سالروز ولادت علامه حلی؛

حکایت جدال بنیان‌گذار وهابیت با آیت‌الله شیعه

گروه اندیشه: یکی از نقاط قابل توجه در زندگی علامه حلی نگارش کتاب «منهاج الکرامه» در دفاع از ساحت اهل بیت(ع) و واکنش‌هایی است که برخی علمای اهل سنت از جمله ابن تیمیه بنیان‌گذار وهابیت، در برابر این اثر گران‌سنگ داشتند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) در آخرین روز ماه مبارک رمضان سال 648 قمری عالمی چشم به جهان گشود که شاید جایگاهش در دفاع از اهل بیت(ع) و ترویج مکتب حقه تشیع دست نایافتنی جلوه کند. علامه حسن بن یوسف بن مطهر حلی در روز 29 ماه مبارک رمضان در شهر حله به دنیا آمد و هنوز چند سالی بیشتر نداشت که به راهنمایی پدرش مسیر کسب علم در پیش گرفت و در این راه روز به روز بر توفیقات خود افزود.

امتیازات و افتخارات علامه حلی را شاید نتوان در یک یادداشت خلاصه کرد. ایشان نخستین عالمی بود که به او لقب «آیت‌الله» داده شد. در  بیان جایگاه و مرتبت علمی او همین بس که در اوان جوانی و در حالی که بیش از  28 سال سن نداشت، مرجعیت شیعیان به او سپرده شد. کتاب «باب حادی عشر» و «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد» او هنوز هم جزء متون درسی حوزه علمیه است. علامه در این دو کتاب با بهره‌گیری از استدلالات عقلی به دفاع از اعتقادات شیعی همت گمارده است. علامه حلی با حضور سازنده در دربار سلطان محمد خدابنده گام بلندی در ترویج مذهب شیعه در ایران برداشت. جایگاه برجسته علمی و اخلاقی علامه تا آنجا پیش رفت که حتی دانشمندان اهل سنت مثل ابن حجر عسقلانی نیز زبان به ستایش او گشودند.

یکی از نکات قابل توجه در خصوص فعالیت‌های علامه حلی نگارش کتاب «منهاج الکرامه فی اثبات الامامه» است. در بخش نخست این کتاب، اقوال مذاهب درباره امامت مورد بررسی قرار گرفته است. بخش دوم کتاب، به شرح ادله حقانیت مذهب امامیه اختصاص دارد. علامه در بخش سوم اثر خود، به ذکر ادله امامت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) پرداخته است. از جمله ادله عقلی اثبات امامت امیرالمومنین(ع) به موضوع عصمت، نصب، حفظ شریعت، قادر بودن خداوند بر نصب امام معصوم و افضلیت استناد شده است. ادله نقلی نیز عبارتند از چهل برهان از آیات قرآن، دوازده حدیث از پیامبر(ص) و دوازده ویژگی خاص علی(ع) که دالّ بر امامت او است. علامه پس از نگارش این کتاب، یک نسخه از آن را برای سلطان محمد خدا بنده ارسال کرد و همین امر، مقدمه‌ای شد که وی بعدها به مذهب تشیع بگراید.

اهمیت و تأثیر کتاب «منهاج الکرامه» علامه حلی در حدی است که پس از نگارش این کتاب، وقتی برخی پیشوایان اهل سنت، میزان نفوذ کلام و قدرت استدلال علامه در «منهاج الکرامه» را در دفاع از مذهب تشیع دیدند به سراغ «ابن تیمیه» رفتند و از او درخواست کردند کتابی در پاسخ به «منهاج الکرامه» بنویسد. «ابن تیمیه» که در آن زمان جزء متعصب‌ترین و غیرمنصف‌ترین پیشوایان اهل سنت به شمار می‌آمد تا جایی که بسیاری از علمای عامه از جمله محمد بخاری حکم به تکفیر او دادند، اقدام به نگارش کتابی با عنوان «منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه و القدریه» در رد اثر علامه حلی کرد.

ابن تیمیه در این کتاب که مملوء از توهین و افترا نسبت به اعتقادات شیعه است حتی منزلت امام علی(ع) را مورد تردید قرار داد و جایگاه وی در میان مسلمانان را تضعیف کرد. سخنان بی‌پایه و اساس ابن تیمیه در این کتاب موجب شد تا بسیاری از علمای اهل سنت از بی‌انصافی و شدت توهین او به علامه انتقاد کنند. از جمله ابن حجر عسقلانی در کتاب «لسان المیزان» می‌گوید: «ابن تیمیه بعضی از کتاب های او (علامه حلی) را رد کرد. من یکی از آنها را دیده‌ام که در رد وی غرض ورزی نموده و بسیاری از روایات صحیح و معتبری را که او نقل کرده مردود دانسته است. ابن تیمیه به واسطه مبالغه و اصرار در نکوهش علامه حلی گاهی به امام علی(رضی الله عنه) نیز گستاخی روا داشته و مقام او را پایین آورده است.»

از جمله توهین‌های ابن تیمه به علامه در این کتاب این است که وی به جای استفاده از نام «ابن مطهر حلی» از لفظ ناپسند «ابن منجّس» استفاده کرده است. کتاب «منهاج السنه» یکی از مهم‌ترین آثار مورد استناد فرقه وهابیت محسوب می‌شود. در دوران معاصر نیز شخصیت‌های وهابی نظیر «بن‌باز» بر این کتاب شرح زده‌اند. پس از نگارش «منهاج السنه» آثار متعددی در نقد این کتاب توسط علمای شیعه و سنی تدوین شد. 

اما واکنش علامه حلی در برابر این همه توهین و اتهام از جانب ابن تیمیه قابل توجه است. هنگامی که یکی از ردیه‌های ابن تیمیه را به نظر ایشان رساندند، علامه گفت: «اگر ابن تیمیه می‌فهمید من چه گفته‌ام جواب او را می‌دادم». طبق یک نقل علامه در سفر حج با ابن تیمیه در مسجد الحرام ملاقات نمود. ابن تیمیه تا آن روز علامه را ندیده بود و ایشان را نمی‌شناخت. وقتی با علامه وارد گفت‌وگو شد از روش صحبت و بحث علامه بسیار تعجب نمود و از او نامش را سوال کرد. علامه در جواب گفت: «من همان کسی هستم که تو او را ابن‌المنجس می‌خوانی».

captcha