به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) از اصفهان، حجتالاسلام رسول ملکیان اصفهانی پژوهشگر حوزهعلمیه اصفهان در یادداشتی در باب علوم قرآن نوشته است«نگاه و پژوهش و یا بهتر بگویم روش ما برای بررسی قرآن در اینجا عقابی است، یعنی اینکه از بالا سعی میکنیم جهان و کشورها و استانها و شهرستانها و شهرها و بخشها، روستاهها، کوچهها و بن بستها و خانهها، اطاقها و حتی آجرها و موزائیکها و دانههای شن، رنگها، باغها، جنگلها، اقیانوسها، دریاها، دریاچهها، حوضها، استخرها، حیوانات، گیاهان، انسانها و هرچه روی کره زمین است را از طرف آسمان ببینیم و بعد از شناخت جامع و کامل کلیات، آنگاه به طرف مسائل و موضوعات اصلی و فرعی برویم.
برای شناخت و رسیدن به معارف شهودی قرآن، ابتدا باید یک نگاه جامع و کامل از بالا و آسمان به سوی قرآن نظاره کرد و بعد از این نظاره شهودی جامع و کامل وارد جهان قرآن شد.
البته همه این معارف و اطلاعات قرآنی شهودی و مربوط به این عالم میشود و یا حتی میتوان گفت معارف ذهنی است. معارف غیبی و ملکوتی و قلبی قرآن داستان دیگری دارد که در ضمن مباحث به بعضی از آنها خواهیم پرداخت. لکن معلومات غیبی قرآن تا طهارت ظاهری و باطنی و قلب سلیم نباشد، آموختنی نیست.
درآیه 21 سوره شریفه حجر خداوند تبارک وتعالی میفرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ هيچ چيز نيست مگر آنكه نزد ما خزينههاى آنست و ما نازلش نمىكنيم مگر به اندازه معين».
در باره این آیه که یکی از انوار آیات الهی است و برجستگی خاصی در میان آیات قرآن دارد، مفسرین تفسیرهای مختلفی از آن ارائه کردهاند، لکن مفسر قیم المیزان علامه طباطبائی فرموده است: اينكه مىگوييم خداى تعالى در جمله «عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ» اين معنا را اثبات نموده كه هر چيزى قبل از نزولش به اين عالم و استقرارش در آن خزينههايى نزد او دارد، و قدر را بعد از آن خزينهها، و همدوش نزول دانسته.
نتيجه اين بيان اين مىشود كه هر چيزى قبل از نزول مقدر به قدر و محدود به حدى نيست، و در عين حال باز همان شىء است.
خداى تعالى در تعريف اين خزائن، جمع كرده است ميان اينكه فوق قدريست كه توأم با هر چيزى مىشود، و ميان اين كه خزائن فوق يكى دو تا نيست، و اين كلام در ظاهر تناقض است، چون عدد از خواص هر چيزيست كه محدود باشد، و فرض اينجاست كه خزائن ما فوق قدر و حد است، پس نبايد متعدد باشد، با اينكه آن را جمع آورده و فرموده:«خزائنه» پس خود خزينهها هم محدود و متمايزند، زيرا اگر متمايز و محدود نبودند يكى بيش نبود.
اينجاست كه به اين نكته متوجه مىشويم كه خزينههاى مذكور درست است كه متعدد هستند ولى بعضى ما فوق بعضى ديگر است، پس صحيح است بگوييم متعددند و در عين حال محدود نيستند، و تناقض هم در بين نيست، زيرا اينكه مىگوييم محدود نيستند، مقصود اين است كه خزينه بالا محدود و مقدر به حد و قدر خزينه پايين نيست. پس تمامى خزائن الهى به اين اعتبار نامحدودند به حدودى كه شىء مفروض در اين نشاه به خود مىگيرد.
و بعيد نيست تعبير به «تنزيل» در جمله و «ما نُنَزِّلُهُ» كه بر نوعى از تدريج در دلالت دارد اشاره به همين باشد كه شىء مفروض نزولش مرحله به مرحله است، و هر مرحلهاى كه نازل شده قدر و حد تازهاى به خود گرفته است، كه قبلا آن حد را نداشته، تا آنكه به مرحله آخر كه همين عالم دنيا است رسيده، و از هر طرف به حدود و اقدار محدود شده است.
به مقتضاى آيه «هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً؛ آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود»(سوره دهر آیه 1)،
نكته ديگر اينكه اين خزائن تماميش ما فوق عالم مشهود ما است، چون خداى تعالى آنها را به وصف «عنده- نزد خدا» وصف نمود.(ترجمه الميزان، ج12، ص: 213)
علامه در پایان فرمایش خود می فرماید: اين بود آنچه كه از دقت و تدبر در آيه شريفه مورد بحث بدست مىآيد، هر چند كه خالى از دقت و غموض(سختی) نيست، و در بدو نظر بسيار مشكل به نظر مىرسد، و ليكن اگر در تدبر خود دقت كنى و مقدارى فشار به فكر آورى، برايت روشن مىگردد و ان شاء اللَّه خواهى ديد كه از واضحات كلام خداى تعالى است.
و ما براساس فرمایش علامه طباطبائی میخواهیم بگوئیم (خزائن قرآن) نیز نزد خداوند تبارک وتعالی است وشاید برای معدودی از بندگان خاص الهی بعضی از آن خزائن قابل دسترسی باشد و این همان عالم غیب قرآن است. اینجاست که میگوئیم همه مطالب ما که برای قرآن میآوریم مربوط به عالم مشهود است.
این روش عقابی که اشاره کردیم هم برای تحصیل و تدریس و تحقیق و تبلیغ و دفاع از قرآن سودمند است.
ما در همینجا تاکید و سفارش میکنیم به تمام افرادی که میخواهند وارد عوالم و جهانها و هستیهای قرآن شوند، ابتدا مراجعه به کتابهای جامع و کامل که معرفی کلیات قرآن است، شوند و بعد از آن به مباحث و معارف و علوم قرآن بپردازند.
هرچند که اعتراف میکنم کتابهای جامع و مفید و علمی و آموزشی و تخصصی در این زمینه بسیار کم است و هرکدام دچار ایجاز مخل (کم گوئی و کم نویسی آسیبزا) و یا اطناب ممل (زیاده گوئی و زیاده نویسی ملالآور) است.