به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، کتاب «ققنوس فاتح» شامل بیست روایت شفاهی از سرگذشت سراسر ایثار و پیکار دانشجوی شهید محسن وزوایی است که به قلم گلعلی بابایی به زثیور طبع آراسته شده است. به مناسبت هفته دفاع مقدس نحوه شهادت شهید وزوایی را در کتاب یادشده بازخوانی میکنیم؛
«حوالی ساعت یک ربع به 10 صبح بود. من در حد سمت چپ محورمان حضور داشتم که دیدم عدهای نفرات مجروح خودی، که بازوبندهای سرخ رنگ منقش به آرم تیپ 27 به بازو داشتند، از کنار حاشیه شرقی جاده، از جنوب به سمت شمال، دارند به آن خاکریزی که آقای یادگاری عمود بر شرق جاده زده بو، نزدیک میشوند. به ما که رسیدند، معلوم شد اینها به فرماندهی عباس شعف، در کنترل عملیاتی محور محرم قرار داشت و در آن لحظات در بین واحدهای محور محرم بیشترین ضربات به نیروهای این گردان و گردان مقداد بن اسود که تلاش می کردند خوشان را رو به جنوب به ایستگاه گرمدشت نزدیک کنند، وارد آمده بود. رفتم جلو و از آن برادرها پرسیدم: چی شده؟ در حالی که نالهکنان با دست به سر میزدند، جواب دادند، برادر وزوایی شهید شد!
خیلی یکه خوردم. گفتم؛ یعنی چه؟ چظوری؟ گفتند: آن جا که ما رفتیم، عراقی ها یک سری خاکریز و سنگر در غرب جاده و عمود بر آن دارند که از همان جا خیلی مسلط ما را زیر آتش گرفته بودند و مانع ادامه پیشروی ما میشدند. برادر وزوایی آمده بود آنجا، پیش فرمانده گردان ما، برادر شعف تا از نزدیک به کار پیشروی ما نظارت کند. هر چه به او می گفتیم ماندن شما در اینجا صلاح نیست، قبول نمیکرد. در عوض نهیب میزد: بروید جلو، باید هر طور شده، خودتان را به ایستگاه گرمدشت برسانید.
از طرف جنوب، عراقیها داشتند تعدادی تانک و زرهپوش را به همراه نفرات پیاده، به سمت ما جلو میکشیدند. آتش تیر مستقیم شان به حدی شدید بود که تعداد زیادی از بچه های گردان ما، لت و پار شدند. برادر وزوایی پای بیسیم، به تمام گردانهایش دستور داد با تمام قوا، با فریاد الله اکبر، به سمت آن تانکها و زرهپوشها هجوم ببرند. یک دفعه رگباری از گلوله به سمت ما سرازیر شد. قدری که گرد و خاک نشست، دیدیم برادر وزوایی، معاون دوم او، حسین تقویمنش و بیسیمچی آنها شهید شدهاند. ما هم بینصیب نماندیم و مجروح شدیم.
پرسیدم: الان جسد کجاست؟ گفتند: حاج احمد از طریق بیسیم به برادر شعف دستور داد جنازه را سریع به عقب بیاورند و مراقبت کنند، نیروهای بسیجی نفهمند برادر وزوایی شهید شده. الان که میآمدیم، دیدیم موتور آوردند، جسد را ترک موتور سوار کردند و با چفیه سیاه پوشانده بودند. با همین وضعیت او را به عقب فرستادند.
بعد از شهادت محسن وزوایی، وضعیت هدایت گردانهای محور محرم در خط، دچار اختلال شدید شد. حسین خالقی که از همرزمان قدیمی وزوایی بود و معاون اولی این محور را هم به عهده داشت، به شدت شوکه شده بود. حالا مانده بودم چطور باید خبر این واقعه را به حاج محمود شهبازی بدهم. او و وزوایی از روزهای تصرف لانه جاسوسی آمریکا با هم رفیق بودند.»
یادآور میشود، شهید محسن وزوایی 8 مردادماه 1339 در تهران متولد و دهم اردیبهشت 1361 با
مسئولیت قائم مقام تیپ محمدرسولالله(ص) در عملیات «الی بیتالمقدس» به شهادت رسید و
امروز آرام در قطعه 26 بهشت زهرا(س) آرام گرفته است.