سینما زمانی که آغاز به کار کرد، رسانهای بود که از آن تنها بهعنوان سرگرمی از آن استفاده میشد برای همین نیز هیچگاه از سوی روشنفکران و سیاستمداران جدی گرفته نمیشد، اما با گذر زمان حیطه عملکرد هنر هفتم نیز گسترش یافت و به بخشهای مختلف تعمیم پیدا کرد. برای مثال در حوزه دین فیلمهایی تولید شد که در آن باورهای مسیحی تبلیغ میشد. یا در بحثهای سیاسی فیلمهای بسیار مهمی تولید شد. برای مثال موضوع واترگیت در قالب یک فیلم سینمایی که رابرت رد فورد و داستین هافمن در آن بازی میکردند توانست حاشیههای فراوانی به وجود آورد.
با توجه به توضیح فوق دایره تاثیرگذاری سینما به اندازهای گسترش یافت که در برههای از زمان برای اینکه برای سربازان آمریکایی انگیزه نبرد ایجاد کنند، فیلم «راکی» را به نمایش میگذاشتند. جدا از کارکردهایی که از آن نام بردم، سینما امروز به عنوان ثبتکننده تاریخ معاصر، تاثیرگذاری خاص خود را دارد؛ به ویژه هالیوود از این ویژگی برای ثبت تاریخ به نفع خود بهره کافی برده که «آرگو» بهترین مثال در این زمینه است.
با ذکر مقدمه فوق میخواهم به موضوعی اشاره کنم که این روزها ایران اسلامی به نوعی با آن در گیر است. آن هم غرق شدن نفتکش سانچی است که پیرو آن 31 نفر از دریانوردان ایرانی به شهادت رسیدند. درباره واژه شهادت هم باید این نکته را تصریح کنیم که حضور آنها در کیلومترها دور از آب و خاکشان، تنها برای خدمت بوده است. برای همین وقتی آنها در چنین مسیری جان خود را از دست میدهند بیانصافی است که از آنها، عنوان شهادت را دریغ کنیم.
اما این موضوع رخ داده و ایران نیز عزادار این اتفاق است، اما بیایید بررسی کنیم که جدا از پیام تسلیت و انتشار عکس در فضای مجازی، چه کار دیگری میتوانیم انجام دهیم؟ جواب این پرسش به عهده سیاستمداران کشور است؛ زیرا مردم عادی جدا از همدردی کار دیگری از دستشان بر نمیآید که بخواهند انجام دهند، ولیکن دولتی در این زمینه میتواند کارهای خوبی انجام دهد. برای مثال نامگذاری خیابان یا میادینی در شهرهای بزرگ یکی از اعمالی است که میتواند رخ دهد یا اینکه ساخت تندیس یا بنای یادبود میتواند قدم مهم دیگری در این رابطه باشد.
فعالیتهای مورد نظر در بخشهای دیگر هم نمود پیدا میکند. برای مثال در حوزه ادبیات نیز میشود، قدمهای بسیار خوبی را برداشت، ولی بحث ما سینماست، چون جذابیت و عام بودن آن، دایره تاثیرگذاری آن را وسیعتر میکند. برای مثال از غرق شدن کشتی تایتانیک نزدیک به صد سال میگذرد، اما هنوز هم درباره آن فیلم ساخته میشود چون درام رخ داده به اندازهای بزرگ است که هر اندازه به آن پرداخته شود باز هم قابل پرداخت است، حتی میتوان گفت به اندازه آدمهایی که در ان حادثه جان باختند قصه برای گفتن وجود دارد.
«سانچی» نیز چنین حالتی دارد. برای همین اگر سرمایهگذاری خوبی در این زمینه وجود داشته باشد، میتوان کارهایی تولید کرد که دست آورد آن بینالمللی باشد. هرچند ممکن است این مطلب مطرح شود که ساخت چنین کارهایی از ظرفیت سینمای ما خارج است؛ ادعایی که من آن را بیمورد میدانم، زیرا در دهه 60 و 70 ما کارهای خوبی در این حوزه تولید کردیم. «جنگ نفتکشها» و «کشتی آنجلیکا» از جمله این کارها بودند که هنوز میتوان درباره کیفیت و ارزشهای آن حرف شد.
یادآور میشود؛ درباره حادثه «سانچی» و نحوه پرداختن به آن در سینما، تنها یک رویکرد وجود ندارد که متصور باشیم، غرق شدن کشتی تنها یک نوع نگاه به موضوع مورد نظر است. برای مثال خانوادههای قربانیان از دست رفته هر کدام قصهای دارند که میشود به آنها پرداخت. این قبیل کارها حتی اگر به صورت خوبی مد نظر قرار گیرد، میتواند به لحاظ تاثیرگذاری جذابیت و تاثیرگذاری بیشتری به همراه داشته باشد.
با تمام توضیحات ارائه شده، به شخصه در این زمینه (ساخت فیلم یا سریال با محوریت غرق شدن کشتی سانچی) چندان امیدوار نیستم، زیرا سال گذشته نیز فاجعه پلاسکو رخ داد، اما به جز فیلم «چهارراه استانبول» که با تکیه بر سرمایه شخصی ساخته شد هیچ فیلم یا سریالی در این زمینه تولید نشد. برای همین انتظار نمیرود درباره کشتی سانچی نیز اتفاق چشمگیری رخ دهد.
در پایان این مطلب باید دانست که سینما ما در زمان حال آرمانهای خود را در جاهایی دیگر جستجو میکند که من از آن با نام فیلمهای شبه روشنفکری نام میبرم. این آثار جدا از اینکه دیده نمیشود، عموماً باعث تخته شدن در سینما نیز میشود، ولیکن فرصتی برای سازندهاش پیش میآورد تا با دور ریختن هزینه دولت در جشنوارههای خارجی برای به تحقیر کشیدن کشورش جایزه کسب کند. برای همین پیشنهاد میکنم، فیلمهای اینچنینی بدون هیچ کمک دولتی ساخته شود تا فیلمسازانی که مدعی هستند برای مخاطب خاص کار تولید میکنند با پول شخصی خود دست به ساخت کارهای مورد نظرشان زنند.
به قلم؛ داود کنشلو