به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در یادداشتی به قلم یکی از محققان حوزه علمیه اصفهان آمده است: وقتی شخصی کتاب تفسیر از مفسری دست میگیرد باید مواردی نظیر اسم تفسیر، نویسنده یا نویسندگان، زمان وقرن تفسیر، مذهب مفسر، میزان علم مفسر، شهر و جغرافیای مفسر، روش تفسیری مفسر، گرایش و مکتب تفسیری مفسر، استفاده ازمنابع تفسیری، استفاده ازقواعد تفسیر را با دقت بررسی کند. در واقع این ده مسئله تاثیری شگرف آوری درکتاب تفسیر مفسردارد. و بدینصورت است که انواع و اقسام تفاسیر شکل میگیرد.
البته لازم به ذکراست که بدست آوردن همه این 10 موارد دریکدوره تفسیرقرآن به راحتی امکان ندارد، بهخصوص مسائلی همچون قواعد تفسیر. ارزیابی دقیق از تفاسیر برای کسی ممکن است که سالها در خدمت تفسیر قرآن باشد و به کتابهای تفسیر تسلط کافی داشته باشد.
تفسیر قرآن مثل هرعلم دیگرفراز و فرودهای زیادی به همراه داشته است. اگر ما تمام تفسیرهای قرآن را براساس قرن و تاریخ و گرایش و روش تفسیر طبقهبندی کنیم، این مسئله بهخوبی برای ما واضح میشود.
اعتراف بزرگ مفسرین
اکثر مفسرین قرن حاضراعتراف و اذعان کردهاند که باید مرتب از قرآن تفسیر ارائه گردد و این علم توقف ناشدنی است.
هرچند وقتی به یک آیه و یا سوره و یا جمله و یا موضوع و مسئله در قرآن دقت کنیم، مشاهده میکنیم که این آیه در طول قرون متفاوت تکامل تفسیری نداشته است و با بی توجهی تمام مفسرین ازکنارآن گذشتهاند و خیلی آیات به این سرنوشت دچار شده اند.
و این هم دلیل دلیل بسیار مهم دیگر میتواند باشد که تفسیر ترتیبی قرآن با توجه به رعایت همه جوانب تفسیرو قواعد و پیش نیازهای علوم مرتبط با تفسیراز عهده یک نفرغیرمعصوم خارج است.
بلکه به اعتقاد ما تفسیر باید بهصورت گروهی و هم موضوعی صورت بگیرد والا تفسیر قرآن مطلوب و مناسبی و تخصصی و فوق تخصصی بدست نخواهیم آورد.
البته میتوانیم تفسیرترتیبی عمومی مناسب وخوبی بصورت گروهی برای عموم ارائه دهیم، ولی تفسیر تخصصی و فوق تخصصی باید بهصورت موضوعی وگروهی انجام گیرد.
شاید ما هنوز معنای تخصص و فوق تخصص برای تفسیرقرآن را بهخوبی درک و ادراک نکرده باشیم.
به عنوان مثال: سوره لقمان آیه 19( إِنَّ أَنکرَ الاْءَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ)ترجمه آیه به نثر: براستی که زشت ترین صداها صدای الاغ است.
ترجمه آیه به نظم:
سخن گوی آرام، بانگی مدار بود بدترین صوت، صوت حمار(مجد، امید ص 412)
نرم دار آواز بر انسان چو انسان زآنکه حق / انکر الاصوات خوانده اند ز بنی صوت الحمیر«سنایی»(دهخدا، علی اکبر، امثال و حکم، پیشین، ج 1، ص 290)
شما اگر خواستید این آیه را خوب معنا کنید، علاوه بر مفسرقرآن جامع الشرایط باید از متخصصین فیزیکدان و زیستشناس و موسیقیدان هم کمک بگیرید.
بیشترین تفسیری که درباره این آیه شده است این است:
قرآن نصایح بسیاری از لقمان به فرزندش را نقل میکند که البته عمومیت داشته و برای همگان نیز قابل استفاده است. از جمله آنهاست: «وَ اقْصِدْ فىِ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» (لقمان، 19: «(پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعایت کن از صداى خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشتترین صداها صداى خران است».
کلمه قصد به معنای معتدل و راست است ( قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 8، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.) و در تعبیر «وَ اقْصِدْ فىِ مَشْیِکَ» به معنای میانه روی در راه رفتن است؛ یعنی نه آهسته و نه سریع راه برو. همچنین عبارت «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» به معنای آرام صحبت کردن و صدا را بالا نبردن است.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس صاحب الجوائب، احمد، ج 7، ص 196، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 4، ص 218، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.)
عبارت «إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» تعلیلی بر دستور بلند نکردن صدای انسان است.( صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 21، ص 86، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق.)
وجه علت بودن این است که میگوید صدای خود را بالا مبر؛ زیرا بلند کردن صدا نشانه بزرگی و قدرت انسان نیست، همانگونه که میبینیم صدای الاغ صدای بلندی است، اما این بلندی نه نشانه کمال است و نه نشانه بزرگی، بلکه حتی نشان از زشتی صدا است و بلندی صدا در الاغ با زشتی صدای او همراه گشته است؛ به بیان دیگر، انسان باید از بلند کردن صدای خود پرهیز کند؛ زیرا صدای الاغ در اوج بلندی قرار دارد، اما همگان بر زشتی آن اذعان دارند. علاوه بر نقش ادبی این جمله، میتوان به لحاظ بلاغی نیز برای این جمله نقشی قائل شد. این جمله در واقع استعارهای است در بیان مبالغه برای نکوهش کسی که صدای خود را بالا ببرد، و با چنین تشبیهی، شخص را از بلند کردن صدا باز میدارد.( کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 7، ص 212، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش؛ مدنی شیرازی، على خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، ج 7، ص 330، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، مشهد، چاپ اول، 1384 ش.)
در اینجا توجه به این نکته ضروری است که دانشمندان معتقدند حیوانات دارای عقل و فهم انسانی، نیستند؛ بنابراین چنین گفتارهایی آنها را رنجیده خاطر نخواهد کرد و بررسی ما در مورد این آیه تنها از این جهت است که آیا اصل این کلام تحقیرآمیز و توهینانگیز و آیا شایسته خداوند است که از این ادبیات استفاده کند و حیوانات را اینگونه مورد تحقیر خود قرار دهد؟
در ذیل این آیه، روایاتی وجود دارد که توجه به آنها در فهم حقیقی آیه، ضروری است. ابوبکر حضرمى میگوید: از امام صادق(ع) از مقصود گفتار خداوند عزوجل که میفرماید: «إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» پرسیدم و ایشان فرمود: منظور عطسه ناهموار(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 656، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.) و مردی است که صدایش را بلند کند، مگر اینکه دعوت کننده به دین باشد و یا اینکه قرآن را قرائت کند».( طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 500 – 501، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.)
«معاویة بن عمّار: از امام صادق(ع) در مورد قول خداى متعال «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» پرسیدم، فرمود: مراد از آن عطسه زشت است، و همچنین مردى که در جنگ صدایش را به صورتى زشت بلند کند، مگر اینکه مردم را به طرف خدا دعوت کند».( طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 207، المکتبة الحیدریة، نجف اشرف، چاپ دوم، 1385ق.)
البته برخی مفسران، آیه را بر معنای ظاهر آن دانسته و این روایات را در مقام بیان یکی از مصادیق صدای بلند ذکر کردهاند.( مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 57، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.)
و یا در بعضی روایات دیگرآمده است: در تفسیر آیه فوق از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده که حضرت فرمودند: خداوند گرامیتر است از آنکه مخلوقی را بیافریند و آن را تحقیر و یا انکار نماید و مراد از «حمیر» در آیه شریفه الاغ نیست، بلکه مراد از آن فلانی(؟) و دوست او (؟) میباشند که در تابوتی از آتش به صورت دو الاغ بوده و چون صیحه میزنند اهل آتش و جهنم از صدای آنها در عذاب بوده و منزجر میشوند.
(بحارالانوار 30/277 ).
درمجمع البیان گفته زفیر، به معنی ابتدای صدای عرعر خران و شهیق به معنای صدای آخر آنها است (ترجمة المیزان ج : 11ص :27)
اما فهم صحیح این آیه و آیات مشابه، نیازمند توجه به این نکات است:
ابتدا اینکه این نوع از عبارات، مقصود فینفسه نیستند؛ یعنی خداوند در این آیه و آیات مشابه در مقام بیان این نکته نیست که صدای این حیوان چگونه است و چه صفتی دارد، بلکه در مقام ارائه مصداق کاملی از صدای بلند و زشت میباشد و تنها بدان جهت، چنین مثالی آورده است؛ مانند نمونهای دیگر: «آنان را چه شده که از تذکر و هشدار روى گردانند؟ * گویى گورخرانى وحشى و رمیدهاند * که از [چنگال] شیرى گریختهاند»
(مدثر، 49 – 51: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ* کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ* فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةِ».) است که تنها برای مثال است نه آنکه توهینی به گورخران باشد!
در ثانی کلمه «أَنْکَرَ» در این آیه أفعل تفضیل است (فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 25، ص 123، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.) و نشانه اینکه در این صفت، این موصوف بالاترین حد را دارا است. اما این احتمال وجود دارد که استفاده از این کلمه تنها برای بیان مصداق مشخص و واضح برای عموم مورد استفاده قرار گرفته باشد؛ زیرا باور عمومی در آن زمان، زشتتر از صدای الاغ را تصور نمیکرد گرچه شاید در واقع بدتر از آن نیز وجود داشته باشد. این رویکرد در روایات نیز وجود دارد که أفعل تفضیل دارای معنای نسبی است. برای نمونه در چندین روایت، تعبیر «افضل الاعمال» در مورد کردارهای متفاوتی به کار رفته که این نشان از استفاده در معنای نسبی این صیغه دارد.
همچنین در این آیه و آیات مشابه، نکوهشی متوجه الاغ نیست، بلکه تنها یک صفت او که برای انسانها ناپسند است – گرچه در واقع نیز ناپسند نباشد - برای تشبیه ذکر شده است. مانند نمونهای دیگر که در آن نیز، سرزنشی متوجه الاغ نبوده بلکه افرادی مورد سرزنش قرار میگیرند که با وجود قابلیتهای بالاتر، از آنها استفاده نکرده و مانند حیوانات رفتار میکنند: «وصف کسانى که عمل کردن به تورات به آنان تکلیف شده است، آنگاه به آن عمل نکردند، مانند درازگوشى است که کتابهایى را [که هیچ آگاهى به محتویات آنها ندارد] حمل مىکند...».( جمعه، 5: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارا ...». و نیز ر.ک: سوره محمد، آیه 12.)
پس نتیجه میگیریم تفسیراین آیه هنوزخیلی ناقص است و نیاز به تحقیقات جدی دارد و باید از متخصصین علوم نیز کمک گرفت و در حد مقدور عصر و زمان خود چنین آیاتی را تفسیرکرد.
یادداشت از حجتالاسلام رسول ملکیان/ محقق و پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان