ساخت سریالهایی نظیر «همسایهها»، «سفر سبز» و «صاحبدلان» توسط محمدحسین لطیفی، این امید را در ذهن به وجود آورد که این فیلمساز به خوبی با ابزار تصویر آشناست به ویژه که در همان ایام (اواسط دهه ۸۰) ما فیلم خوبی، چون «روز سوم» را هم از این کارگردان شاهد بودیم، اما به مرور و با گذشت زمان روند رو به رشد، لطیفی شکلی نزولی پیدا کرد و به جای کارهای خوب و خوش ساخت ما شاهد کارهای متوسط و گاهاً ضعیف از این فیلمساز بودیم. آخرین نمونه این ادعا را هم میتوان در سریال «سر دلبران» مشاهده کرد.
«سر دلبران» از ابتدای ساخت با این هدف جلوی دوربین رفت تا خاطره خوش سریال «صاحبدلان» را در یادها زنده کند، اما متاسفانه نه تنها این اتفاق رخ نداد، بلکه به نوعی، باعث کم رنگ شدن کارهای خوب گذشته لطیفی نیز شد، زیرا این تصور را در ذهن به وجود آورد که لطیفی دیگر حوصله کار روی متن را ندارد و صرفاً ساخت یک کار تلویزیونی برایش بیش از هر امری اهمیت دارد!
در ساخته جدید لطیفی ما اوج سطحینگاری و کلشیهسازی را در مجموعه شاهد هستیم، به نحویکه هیچیک از شخصیتها باور پذیر نیستند؛ برای مثال روحانی که در سریال میبینیم همه کاری یک محله است و اصولاً جای همه تصمیم میگیرد و برای همه نیز دل میسوزاند. برای اینکه این تصویرسازی صحیح باید با آن را به شکل باورپذیری برای مردم بازگو کرد. جدا از شخصیت روحانی دیگر شخصیتهای این سریال نیز همگی تیپ هستند. تیپهایی چون، پهلوان، دکتر، خلافکار، نزول بگیر و...
مطلب جالب پیرامون این سریال این است که تمام شخصیت در «سر دلبران» فاقد شغل و کار مشخصی هستند، چون ما فعالیت اقتصادی آنها را به شکل عینی نمیبینیم، زیرا دائما در مسجد هستند و با روحانی محل در حال مشورت کردن! مطلب دیگر در حوزه شخصیتپردازی سریال به کارکترهایی، چون سبحان و بهمن مربوط میشود که به اصطلاح خلاف کارهای سابق هستند و عابدان امروز، بدون اینکه دلیل قابل باوری برای این تغییر درونی آنها آورده شود. در حقیقت تغییر روحی این شخصیت ما را یاد کارکترهای فیلمهای فارسی میاندازد که با صدای اذان از خود بیخود شده و به یکباره دست از اشتباه و گناه بر میداشتند!
بحث دیگری که حتماً در این مطلب باید به آن اشاره کنیم به پرداختهای ناشیانه این سریال به مناسک مذهبی مربوط میشود، چراکه بدون دلیل، مناسک مذهبی به ویژه نماز خواندن یا امامزاده زیارت کردن نشان داده میشود. این اتفاق تا به آنجا پیش رفته که شخصیت خلافکار سریال در هر موقعیتی، اولین کاری که انجام میدهد نماز خواندن است، البته درباره این رویکرد سریال مطمئناً پاسخ تبلیغ نماز است و اینکه بگویند بهترین راه برای آرامش نماز است، اما این هدف خوب، قربانی یک روش بد شده است.
یکی دیگر از نقاط ضعف این سریال به پوششهایی مربوط میشود که مخاطب را یاد فیلمهای دهه شصت میاندازد. زنان این سریال همگی یک پوشش دارند، حتی زن و دختر نزول خور نیز پوشش برتر را برای خود برگزیدهاند! این اتفاق وقتی در سریالی مشاهده میشود، این سوال در ذهن پیش میآید که کارگردان کدام جغرافیا را برای کار خود در نظر گرفته، چون همه شهرهای ایران دارای پراکندگی پوشش هستند و ما ظاهری یکسان را برای همه شاهد نیستیم، حتی در شهرهای مذهبی، چون قم و مشهد نیز وضعیت به این نحو که کارگردان در سر دلبران نشان داده، نیست.
بحث دیگرم به بازیهای ناپخته این مجموعه بر میگردد. بازیهایی که نه تنها خوب نیستند، بلکه در بسیاری از موارد سرد هم هستند. تنها در این میان با وجود کلیشه بودن شخصیت، تنها شخصیتی که بروز ارجمند آن را بازی میکند از شیرینی خاصی سود برده که آن نیز به مدد داشتههای بازیگر رخ داده است.
با توجه به توضیحات فوق، وقتی این همه ضعف را در «سر دلبران» میبینیم. این سوال در ذهن پیش میآید، لطیفی در این مجموعه حواسش کجا بوده، چون توانایی فنی کارگردان بر کسی پوشیده نیست، پس چه شده که این همه ضعف در کار وجود دارد؟ جواب این سوال شاید به این امر بر مربوط میشود که تهیهکننده (سازمان اوج) به واسطه حمایت مالی که از کار داشته به نوعی در امر تولید هم دخالت کرده است، حتی آنگونه که شنیده شده در یک یا دو مورد در انتخاب بازیگران هم، دخالت شده است! اما در هر حال انتظار دیدن چنین کار ضعیفی از لطیفی را نداشتیم و امیداوریم این تجربه باعث عبرت و بهبود کارهای آتی این کارگردان شود.
به قلم؛ داود کنشلو
انتهای پیام