مجید احسن، پژوهشگر فلسفه تطبیقی و استاد مدعو گروه فلسفه دانشگاه تهران در گفتوگو با ایکنا؛ به ارائه توضیحاتی در زمینه شیخ اشراق پرداخت و در ابتدا با برشمردن برخی از مهمترین نوآوریهای وی بیان کرد: شیخ اشراق متولد و متوفای قرن ششم هجری قمری است، قرنی که پیش از آن اتفاقاتی در فلسفه رخ داده است و مخالفتهای زیادی در جهان اسلام علیه فلسفه ایجاد شده است. در آن دوره فلسفه مشاء فلسفه مستقر بوده که مهمترین این مخالفتها از ناحیه غزالی بوده است.
احسن در ادامه تصریح کرد: شیخ اشراق در فضایی که مخالفتها علیه فلسفه شدید و جدی است، ظهور میکند و اولین نوآوری او در چنین شرایطی این است که تلاش میکند یک مکتب فلسفی دیگر را پایهگذاری کند تا پاسخی به مخالفان فلسفه داده باشد، یعنی گویی که به مخالفان فلسفه میگوید که شما با فلسفه مخالف نیستید بلکه با یک مکتب خاص فلسفی مخالف هستید. این مسئله یادآور بیان مشهور ارسطو است که در سنت اسلامی نیز توسط برخی از فلاسفه تکرار میشود که یا باید فیلسوف بود یا برای مخالفت با فلسفه باید فیلسوف بود.
وی بیان کرد: یعنی اگر شخصی مخالفت میکند، در واقع فکر میکند که فلسفه را ابطال کرده، اما او نیز در حال تفلسف است، سهروردی در چنین فضایی که برخی مخالفتها با فلسفه گرایش به عرفان و کلام پیدا میکند، جای فلسفه را باز نگه میدارد و میگوید میتوانیم مخالفت با فلسفه مشاء و سینوی داشته باشیم، اما در عین حال فلسفه را نیز نگه داریم و یک مکتب فلسفی جدید را پایهگذاری میکند، پس یکی از مهمترین نوآوریهای شیخ اشراق، نوآوری او در تاسیس یک مکتب فلسفی و نوآوری در پاسخ به یک اشکال بر اساس فلسفه و مخالفت با فلسفه است.
احسن در ادامه تصریح کرد: البته برای شیخ اشراق، اتفاقاتی در دوران زندگی رخ میدهد که موجب میشود این مبدا تحولی که به یک مکتب فلسفی مستقل میانجامد از زمینههای دیگری برخوردار باشد، یکی از زمینهها به لحاظ زندگی شخصی سهروردی این است که او به لحاظ فکری و فلسفی، خودش در سنت مشائی میاندیشیده و در مواردی اشاره میکند که شدیدا از شیوه مشائی دفاع میکرده و خودش فیلسوف مشائی بوده است.
وی بیان کرد: تقریبا در دوران ابتدایی زندگیاش که البته عمر طولانی نیز نداشته و حدودا ۳۸ یا ۳۶ سال عمر کرده است، یعنی حدود ۲۱ سالگی، مشائی بوده است تا این که برای ایشان که اهل سیر و سلوک بوده مکاشفهای با ارسطو رخ میدهد، در واقع سهروردی در اندیشه فلسفی و در مسئله علم دچار مشکلی میشود که ارسطو در مکاشفهای مشکل او را حل میکند و از افلاطون استادش تعریفهای زیادی میکند، در ادامه آن مکاشفه از ارسطو میپرسد که فلاسفه مسلمان مانند ابن سینا و ...، شبیه استاد شما افلاطون هستند؟ ارسطو این مطلب را رد میکند و بعد سهروردی نام عرفای مسلمان مانند بایزید بسطامی و حلاج را میآورد و میگوید ارسطو روی گشاده نشان داد و گفت، اینها فلاسفه و حکمای حقیقی عالم اسلام هستند.
این پژوهشگر فلسفه تطبیقی در ادامه افزود: در اینجا یکی از زمینهها این میشود که با مکاشفهای که با ارسطو دارد، گرایش به عرفان در سهروردی اتفاق میافتد، این گرایش به عرفان، نوآوری دوم است، یعنی فلسفه جدیدی که تاسیس میکند یک فلسفه گشوده به سمت عرفان است و فلسفهای است که نسبت به عرفان پذیرش دارد و بر خلاف فلسفه مشائی است که صرفا تاکید بر روش عقلی و استدلالی خودش دارد و عرفان به عنوان منابع او نقش جدی ایفا نمیکند. البته برخی خواستهاند عرفان را نیز با توجه به برخی آثار بوعلی و دیگران از جمله منابع حکمت مشاء محسوب کنند، اما این امر دقیق نبوده و این آثار مثل برخی نمطهای اشارات یا در حیطه عرفان عملی است و یا مثل فصوص انتسابشان به فارابی و بوعلی مشکوک است و یا برخی در همان سطح علم النفس فلسفی تحلیل شدهاند و صرفا در زبان متفاوتند.
احسن با اشاره به نوآوری سوم سهروردی بیان کرد: نوآوری سومی که در فلسفه سهروردی اتفاق میافتد و این نوآوری خودش نیز پر دامنه است این که مکتب فلسفی جدیدی تشکیل شده است که به نقد فلسفه مشاء میپردازد؛ در این راستا یکی از کارهای سهروردی این است که بسیاری از مبانی، اصول و مسائل فلسفه مشاء را مورد نقد قرار میدهد که این کار در سطح کلان به معنای یک نوع تلاش برای خروج از سیطره اندیشه مشائی و ارسطویی تلقی میشود.
وی در ادامه افزود: حتی اگر بحثهای منطقی ایشان را ببینید، نوآوریهای متعددی را در بحثهای منطقی و اندیشه مشائی ملاحظه میکنید که به نوعی خروج علیه منطق ارسطویی و فلسفه ارسطویی و سینوی است که نوآوری بسیار مهمی محسوب میشود که یک فیلسوف جوان که در دهه سوم عمر خودش است، تلاش بکند که از آن سیطرهای که صدها سال بر جهان بشریت احاطه داشته است بیرون آید و مکتب جدیدی را تاسیس کند.
این پژوهشگر فلسفه تطبیقی بیان کرد: جای جای مطالبی که مطرح میکند نقطههای خللی است که برخی از موارد را میگویم، از سنت غرب بگیرید که تعریف ارسطویی که تعریف حد و رسم است و در سنت ابن سینا هم آمده است را نقد میکند و این تعریف را در عرصه منطقی کنار میگذارد، در ساحت مقولات که بحث فلسفی است و در منطق نیز مطرح میشود، تلاش میکند از سنت مقولات عشر مشائی بیرون آید و نظام مقولاتی جدیدی را پایهگذاری کند، نظام سهروردی بر مبنای مقولات عشر ارسطویی تدوین نمیشود و خصوصا با ورود اندیشه تشکیک در ماهیت که مقولات نیز از سنخ ماهیتاند، دستگاه تباینی مشائی زیر و رو میشود، یا این که فرض کنید آن نظامی که در آن تشکیک، وجود ندارد که تشکیک نظریه مهم فلسفی است که تلاش میکند کثرات را در دل یک وحدتی جمع کند، او در اینجا یک نوآوری خاصی دارد و از تشکیک مفهومی فاصله میگیرد که این خودش مبدا تحولی برای فلاسفه بعدی میشود.
وی در ادامه افزود: سهروردی علاوه بر مبانی فلسفی در مسائل جزئی بسیاری همچون عوالم هستی، کیفیت تبیین کثرات، انکار هیولی و ...، نیز نوآوری میکند، اگر بخواهیم جمعبندی از نوآوریهای شیخ اشراق ارائه کنیم باید بگوییم که اولین نوآوری وی تاسیس مکتب فلسفی است که در پاسخ به مخالفتهایی است که به فلسفه مستقر صورت گرفته است، نوآوری دوم پذیرش منبعی به نام عرفان در دستگاه فلسفی خودش است، چیزی که در فلسفههای گذشته وجود نداشته است، نوآوری سوم تاسیس متافیزیک نوری است که جدید میاندیشد، نوآوری دارد و اصول و مبانی جدید را پایهگذاری میکند و در طرح مسائل فلسفی نیز نوآوری میکند.
احسن در پاسخ به این سؤال که کدام یک از این موارد از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است؟ گفت: همه اینها اهمیت دارد، چون اهمیت یک امر نسبی است، اگر امری نسبی است، باید دید که اهمیت نسبت به چه چیزی و چه کسی است، فرض کنید نظریه تشکیک ایشان نسبت به تحولی که ایجاد میکند و فلسفههای ما را عمق میبخشد و در حکمت متعالیه ملاصدرا این نظریه نقش بسیار جدی ایفا میکند، اگر نسبت به مخالفتهایی که به فلسفه صورت گرفته نیز نگاه کنیم، تاسیس مکتب فلسفی و پاسخی که میدهد اهمیت دارد، در همه جزئیات بحثهای ایشان و پاسخهایی که داده و نوآوریهایی که داشته در نوع خودش دارای اهمیت است، برخی کمتر و برخی بیشتر و برخی نسبت به یک مسئله خاص، اما در هر صورت همه نوآوریهای وی دارای اهمیت هستند.
وی در ادامه به یکی دیگر از نوآوریهای سهروردی اشاره و بیان کرد: نوآوری دیگری که در سهروردی اتفاق میافتد این که او تلاشی را به کار میگیرد که منابع مختلفی که به ظاهر در گذشته اینها متعارض دیده میشدند آن را در یک دستگاه فلسفی جدید بازسازی میکند، دیدگاههایی را که به ظاهر مخالف بودند را مورد بازسازی قرار میدهد، یعنی به لحاظ سنت درون دینی خودمان، عرفان اسلامی، آموزههای دینی و حکمت مشاء را در آن قسمتهایی که مورد پذیرش او است، در دستگاه فلسفی خود وارد میکند و در کنار هم قرار میدهد.
احسن بیان کرد: در مقابل، برخی از منابع برون دینی نیز وجود دارد که در مورد آنها نیز این کارها را انجام میدهد، یعنی حکمت یونان باستان، حکمت ایران باستان، حکمت هند و ... اینها را نیز سهروردی آورده است، یعنی در این حکمتی که پایهگذاری میکند، عرفان، دین، مشاء، ایران، یونان و همه اینها که در گذشته متعارض بودهاند، در دستگاه فلسفی او بازسازی میشود، با طرح نویی که سهروردی دارد، با این عنوان این که همه حکمتها به یک حکمت والایی به نام خمیره ازلی حکمت دسترسی داشتهاند و حکیم آن است که به آن حکمت بالا دسترسی داشته است و اینها، چون دسترسی به آن حکمت بالا داشتند همه به یک گونه فلسفهورزی کردهاند گرچه در جزئیات اختلاف داشته باشند یا یک نفر مفصل حرف زاده باشد، یک نفر مجمل سخن گفته باشد یا یکی رمزی گفته باشد و دیگری صریح مطرح کرده باشد، اما اساس حرف همه این حکمتها و فلسفهها یکی است، پس یکی دیگر از نوآوریها بازسازی منابع متعارض پیشین در یک دستگاه فلسفی سازوار جدید است، در همین زمینه باز یک نوآوری دیگری که دارد این است که در دستگاه فلسفی قبل از او برخی حکمتهای دیگر حضور ندارند، یعنی از منابع حکمت مشاء یا حکمت سینوی، حکمت یونان است، اما حکمت ایران نیست، سهروردی یک نوع بازگشت به حکمت ایران و ابقای حکمای توحیدی ایرانی هم دارد که تعبیر او حکمت خسروانی است که مراد همان حکمت توحیدی ایران باستان است.
احسن در پاسخ به این سؤال که مکتب سهروردی چه تاثیری در مکاتب فلسفی بعد از خود داشت بیان کرد: اولین تاثیر جدی سهروردی را میتوانیم در حکمای بعدی نسبت به همان نوآوریهای او پیوند بزنیم، فلسفه سهروردی یک پاسخ جدیدی به مخالفتها با فلسفه بود، این فیلسوف اسلامی چراغ عقلانیت را در جهان اسلام روشن نگه داشت، وقتی به جریانات الآن عالم اسلام نگاه میکنید، میبینید که مدت زیادی از جنایتهای داعش و امثال داعش نگذشته است، در جایی که اندیشه عقلانی تضعیف شود اندیشه ظاهرگرایانه و اندیشه تکفیری قاعدتا به وجود میآید و قوت مییابد. آسیبهای تضعیف جریان عقلانیت را نیز دیدهایم، در همان دوره نیز این نقش سهروردی بسیار مهم است. او جریان عقلی را در جهان اسلام قوت میبخشد که البته نقش ایشان باید در کنار خواجه نصیرالدین طوسی دیده شود.
مدرس فلسفه تطبیقی تصریح کرد:، اما خود این که یک مکتب فلسفی جدید تاسیس کرده باید در این زمینه گفت، مکتب فلسفی، پایههایی دارد، در نگاه گذشته و در دستگاه فلسفی فلاسفه گذشته ما، مانند سهروردی این نوآوری بر اساس سه بخش رقم میخورد یک نوآوریهای او نوآوریهایی است که در عرصه منطق دارد، یکسری نوآوریهایی که در عرصه متافیزیک خودش دارد و در کنار آن نوآوریهایی که در عرصه متافیزیک خودش دارد، در عرصه روششناختی و در عرصه انسان شناختی نیز نوآوریهایی را رقم میزند.
وی در ادامه افزود: هر کدام از اینها مبدا تحولاتی در فلسفههای بعدی میشود، فرض کنید نظریهای که سهروردی در باب اعتباریت وجود مطرح میکند، سهروردی اولین کسی است که وجود را اعتباری میشمارد، اعتباری شمردن وجود در دستگاه فلسفی او به معنای اصیل شمردن ماهیت خواهد بود، ایشان در عبارت خود تصریح به چنین مطلبی دارد که اگر وجود زیادت خارجی بر ماهیت ندارد، پس وجود یک امر ذهنی خواهد بود.
احسن بیان کرد: برخیها معتقد هستند که مسئله اصالت ماهیت یا وجود با جناب میرداماد استاد ملاصدرا آغاز شده است، اما به نظر میرسد که این امر دقیق نیست، کسانی که این دیدگاه را دارند دچار یک نگاه خاص صدرایی هستند و در تحلیل عبارتهای سهروردی دچار خطا شدهاند، از باب این که گفتهاند سهروردی وقتی مسئله زیادت وجود بر ماهیت را طرح میکند، اینها گفتند که اگرچه سهروردی گفته این وجود امر خارجی نیست و زیادت و تعدد خارجی ندارد و مستقل از ماهیت در خارج وجود ندارد، اما نمیتوان از بیانات او این نتیجه را گرفت پس وجود امری اعتباری و ذهنی است، زیرا ممکن است کسی امری را دارای زیادت خارجی بر شیء ندارد و در عین حال آن را خارجی به معنایی دیگر بداند مثلا مثل خارجیت معقولات ثانیه فلسفی در دستگاه صدرایی لذا نسبت دادن اعتباریت وجود به سهروردی دقیق است؛ اما اینها توجه نکردند که در دستگاه سهروردی معقولات ثانیهای که وجود دارد، صرفا معقولات ثانیه منطقی است و اساسا معقولات در دستگاه سهروردی یا اولی هستند یا ثانیه منطقی هستند و هنوز فلسفه در دوره او به جایی نرسیده که معقولات ثانیه فلسفی طرح شده باشد، به همین دلیل اگر سهروردی میگوید وجود زیادت خارجی ندارد، صراحتا میتوان نتیجه گرفت که یک امر اعتباری و ذهنی است.
وی در ادامه افزود: این حرفی که سهروردی میزند یک مسئله جدیدی را وارد فلسفه اسلامی میکند، الآن ما با مسئله اصالت وجود و اصالت ماهیت آشنا هستیم، این تواناییهایی را به فلسفه ما داده است، هر دستگاه فلسفی در شرق و غرب را که بخواهیم مورد تامل قرار دهیم، نگاه میکنیم که دستگاه وجودیاش ماهیتی است یا وجودی، وجود اگر اصیل شد جنبه وحدت غلبه پیدا میکند، بسیاری از مشکلاتی که دیگران نتوانستند حل کنند با این مسئله حل میشود و این یک نقطه آغاز است که سهروردی انجام داد. البته برخی نسبت اصالت نور به سهروردی دادهاند که خود نیازمند بحثی مفصل است و عبارات متعدد خود سهروردی تاب چنین تحلیلی را ندارد، نیز قول به اصالت ماهیت جایگاه نور در این فلسفه را بهتر روشن کرده و انسجام فلسفی آن را از بین نمیبرد، اما یک نکته اساسی این است که این اصالت و اعتباریتی اگر به آن معنایی است که در بحث وجود و ماهیت مطرح میشود پس دوگانه وجود و ماهیت مطرح است و با اعتباری بودن وجود، بحث نور طرح نمیشود و اگر این اصالت و اعتباریت به معنایی دیگر است که خب نباید از اعتباری بودن وجود در مقابل اصالت نور طرح شود و به نظر میرسد سهروردی هم چنین کاری انجام نداده است.
احسن تصریح کرد: در بحث حرکت او در حرکت کمی حرفهایی زده که در علم امروز چقدر نزدیک به حرفهای سهروردی را مطرح کردهاند، چون او منکر حرکت کمی است و او حرکت کمی را به حرکت مکانی و اینی برمیگرداند. در هر حال میتوان گفت: اگر سهروردی را از جریان فلسفه اسلامی برداریم چیزی از فلسفههای بعدی باقی نخواهد ماند، نه اینکه فلسفههای بعدی حرف نو و جدیدی نزدهاند بلکه از این جهت که فلسفهها و اندیشههای بعدی بر مبنایی به نام فلسفه اشراق بنا شدهاند و بدون آن مبنا، چنین بناهای شکل نمیگرفت.
وی در انتهای صحبتهای خود با تأکید بر اهمیت بزرگداشت حکمایی مانند سهروردی بیان کرد: امروز روز بزرگداشت سهروردی است، در مورد جایگاه حکیم سهروردی مطالبی عرض شد، ایشان در کنار جناب ابن سینا به عنوان فیلسوف مشائی و در کنار ملاصدرا به عنوان فیلسوف و موسس حکمت متعالیه قرار دارند و جالب اینجا است که هر سه اینها تکفیر شدهاند و این نشان میدهد که این حکما برای رساندن این اندیشهها به ما چه زحماتی را متحمل شدهاند، برخی مانند ملاصدرا تبعید شدهاند، برخی مانند ابن سینا آواره کوی و برزن شدهاند و برخی مانند سهروردی به شهادت رسیدند و جام شوکران را سر کشیدند، لذا باید این مطالب نشان میدهد که باید به این حکما توجه داشت و مقام آنها را ارج نهاد و این کار شما در رسانه در جهت بزرگداشت حکیم سهروردی نیز تلاشی در جهت بزرگداشت اندیشمندان اسلامی است که در نوع خود ارزشمند است.
انتهای پیام