خروجیهای مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و آینده آن
مهمترین محصول این بنیاد، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است، آنچه رفته رفته انتشار آن دشوارتر شده و بیشتر به طول کشیده است. آخرین جلد این مجموعه دو سال پیش منتشر شده است و این در حالی است که مجلدات گذشته با فاصله زمانی کمتری منتشر میشد.
این مرکز را فخر جهان اسلامی خواندهاند و انتشار 23 جلد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 9 جلد ترجمه عربی دائرةالمعارف، 6 جلد ترجمه انگلیسی دائرةالمعارف به نام اسلامیکا، 5 جلد دانشنامه فرهنگ مردم ایران، 2 جلد دانشنامه تهران بزرگ، 20 جلد تاریخ جامع ایران و دهها اثر فرهنگی بزرگ دیگر چنین باوری را تقویت میکند. اگر این را نیز در نظر بگیریم که بسیاری از چهرههای ماندگار و پژوهشگران برجسته این سرزمین در این مرکز فعالیت کرده و میکنند، این باور بیشتر تقویت خواهد شد.
این مرکز خصوصی است، اما همواره از حمایت دولتی برخوردار بوده، به طوری که هزینه زمین پهناور این مرکز که در یکی از گرانقیمتترین نقاط تهران واقع شده و مبلغ ساختوساز آن، یکی از پربهاترین بناهای عمومی است، توسط دولت جمهوری اسلامی تأمین شده است. گفته میشود ساختمان این مرکز از آغاز فعالیت تا اواخر دهه هفتاد در یک ساختمان مصادره ای در محدوده خیابان آقایی واقع شده بود.
در اوایل سال جاری (1397)، این مرکز خصوصی خبر از پایان کار خود در صورت عدم اختصاص کمکهای دولتی داد، در حالی که بسیاری از کارمندان آن از اعتبارات، سرمایه و نیز درآمدش میپرسند که در سایه کمکهای دولتی به دست آمده است.
کارکنانی که به خاطر آنچه «نبود بودجه» مطرح شده، اخراج شدند میپرسند چرا نباید سهمی در این میراث عمومی داشته باشند که برای آن زحمت کشیدهاند؟ میراثی که به یاری آنها و هزینه دولت به دست آمده است و حالا به نظر میرسد همه درآمدهای آن بهدرستی هزینه نمیشود.
سیدصادق سجادی، معاون سابق پژوهشی این مرکز که پس از انتقاد از نحوه مدیریت آن نهاد اخراج شده است، در پاسخ به این پرسش ایکنا که با توجه به آنکه اساتید معتبری با دایرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری میکنند و این مرکز پتانسیل بسیار بالایی در زمینه فعالیت علمی دارد، آیا عملکرد فعلی این مرکز با این پتانسیل متناسب است یا خیر؟ میگوید: مسئله مقداری پیچیده است و بهسادگی نمیتوان در این زمینه اظهارنظر کرد. اجمالا میتوانم بگویم این مرکز دورههای متمایزی داشته و فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشته است.
فراز تا فرودِ «دبا»
براساس مصاحبهای که خبرگزاری قرآن با سجادی داشته است، دوره اوج این مرکز زمانی بود که استادان بزرگ هنوز در قید حیات بودند، یا به لحاظ سنی قوت و قدرت تألیف و تحقیق داشتند. محققان جوان هم به تأسی از آن استادان کوششهای سترگ برای اعتلای وضع تحقیقات و تالیف مقالات نشان میدادند.
سجادی با بیان اینکه در دوره دیگری که آن استادان یا درگذشتند یا بهتدریج وارد کهولت سن شدند و از تألیف تا اندازه زیادی بازماندند، تحقیق و تالیف به دست جوانترها افتاد، ادامه میدهد: البته بازهم، مخصوصا با دقت و وسواسی که من به عنوان معاونت پژوهشی و غالب مدیران بخشهای خود دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در انتخاب نویسنده و ملاحظه مقالات نشان میدادیم، مقالات درجه اول نوشته میشد. اینها همه مربوط به خود دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است.
وی درباره دیگر دانشنامههای ریز و درشتی که آقای بجنوردی تالیف آنها را بر عهده خود میشمارد، فعلا چیزی نمیگوید و ادامه میدهد: دوره اخیر مرکز که در واقع سقوط پژوهشی و اداری و اجرایی آن است، با ورود و حضور و استیلای پسران ایشان و جلب اشخاص کممایه یا بیمایه به عنوان محقق و مدیر بخشهای من درآوردی و عضو شورای علمی و مدیر طرحهای ریز و درشت دانشنامهای آغاز میشود.
معاون پژوهشی سابق این مرکز در پایان نتیجه میگیرد که آن پتانسیلی که میفرمایید اکنون دیگر وجود ندارد؛ در واقع از دو سال پیش وضع تحقیق و تألیف کما و کیفا سیر نزولی داشته است.
داستان مالی دولت و دایرةالمعارف؛ کمکها کجا رفتهاند
محمدکاظم موسویبجنوردی، رئیس «دبا» در مصاحبهای با ایلنا که مربوط به چهار ماه گذشته است، بیان میکند که این مرکز از حمایت مالی کافی برخوردار نیست به گونهای که کارکنان این مرکز از سه ماه پیش حقوق نگرفتهاند و پرداخت حقالتالیف دهها تن از استادان و پژوهشگرانی که با این مرکز همکاری دارند، با تاخیر چند ماهه روبرو شده است. او گفته است: دولت یاری کند.
موسس و رئیس سیوچند ساله این مرکز شکایت از بودجه را همواره داشته است اما سنخ بیان او در آغاز سال جاری که منجر به کش و قوسهایی در عرصه رسانه بود، رنگ و بوی متفاوتی داشت.
موسویبجنوردی درباره بحثها و انتقادهایی که اخیرا درباره این مرکز مبنی بر مسائل مالی و نگرانی از تعطیلی آن مطرح شده است، در گفتوگو با ایسنا گفته بود: اینکه از لحاظ بودجه در مضیقه هستیم کاملا درست است. این اتفاق افتاده است چون بودجهای که مجلس از ردیف کمکها در اختیار ما قرار میداد سال گذشته کم شد و ما مجبور شدیم شش ماه حقوق ندهیم و به همکارانمان شش ماه حقوق (با احتساب سنوات و عیدی) بدهکاریم.
شکایت موسویبجنوردی در حالی است که دولت پیش از این کمکهای بسیاری به این مرکز کرده بود. یکی از کارکنان این مرکز میگوید: ظاهر امر این است که بودجه نیست، اما این مرکز همیشه از دولت کمک میگرفته و این کمکها کم نبودند و مدیران میتوانستهاند به عنوان سرمایه از آن استفاده کنند.
وی در خصوص رابطه مالی دولت و این مرکز میگوید: دایرةالمعارف بغیر از کمکهای مستقیمی که گرفته، زمین و حوزه پرورش ماهی داشته است. این مستخدم مرکز که دوباری طعم قطع همکاری را با این نهاد به خاطر نبود بودجه چشیده است، میپرسد: مسئولان این مرکز نمیگویند سرمایهگذاریهایی که شده و درآمدهایی که کسب میشود، کجاست و اگر این مرکز درآمدی نداشته چطور پسر موسس این نهاد پس از اختلاف با پدر توانسته است سرمایهگذاری بسیار کلانی در تاسیس «رایزن 2» داشته باشد.
سجادی نیز در این خصوص میگوید: به هرحال آقای بجنوردی در سالهای متمادی پیش از این، از پولهای دولتی بهوفور استفاده میکرده است. البته دایرةالمعارف هیچ وقت ردیف بودجه نگرفته است و آقای بجنوردی خودش مایل نبود ردیف به او بدهند، زیرا نمیخواست پای حسابرسان دولتی به آنجا باز شود و نمیدانم چرا نمیخواست.
معاون پژوهشی سابق این مرکز ادامه میدهد: آقای بجنوردی همواره از کمکهای فرهنگی استفاده میکرد و علاوه بر آن همه میدانند و به یاد دارند که برای ساختمانهای مرکز بودجه عمرانی هم میگرفته است و خود ایشان بارها در جلسات عمومی و خصوصی این مطلب را گفته است.
سجادی با بیان اینکه این ساختمان رایزن که قسمتی از اختلافها بر سر درآمدهای کلان آن و متعلقات آن است، ادامه میدهد: این مراکز با پول دولتی ساخته شده است، این را همه میدانند. عجیب است که آقای بجنوردی و پسرانش آشکارا انکار میکنند. حالا همانها که این مطلب را از ایشان شنیدهاند یا خود در جریان اخذ بودجه عمرانی بودهاند، بنابر ملاحظاتی که من نمیفهمم، درباره آن چیزی نمیگویند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا نظارتی از سوی دستگاههای نظارتی روی مبالغی که از دولتهای مختلف گرفته میشده است، وجود نداشته است؟ میگوید: به هیچ وجه، هیچ نظارتی نمیشده است، چون عرض کردم ایشان مایل نبود که دایرةالمعارف ردیف بودجه داشته باشد و نداشتن ردیف بودجه باعث میشد که دستگاههای نظارتی حضوری در آنجا نداشته باشند.
همچنین سجادی در خصوص سرانجام درآمدهای این مرکز میگوید: من نمیدانم و در مصاحبه قبلی هم عرض کردم که این مسئله مبهم است و من بارها به خود بجنوردیها گفتم که باید ریزدرآمدها و هزینهها یعنی جزئیات آن منتشر شود؛ یعنی چقدر از رایزن و متعلقات رایزن مانند کتابفروشی، و کتاب شهر(حالا کافه و عتیقه فروشی و غیره ..) درآمد حاصل شده است و اینکه کجا خرج میشود، با جزئیات و به طور روشن اعلام شود. من نمیدانم و نگفتهام که کجا خرج میشود و تنها گفتهام که مبهم است. هنوز هم همین طور است و روشن نیست.
کارمند یادشده مرکز میگوید: پسر بزرگ خانواده، آقای حسن بجنوردی اولین مدیر سالنها رایزن بود. وی در اسفند 95 و بعد از ده سال، به خاطر اختلاف خانوادگی، یک روز دفاتر را تخلیه کرد و گفتند که نقل مکان کرده است؛ بعد از چند سال متوجه شدیم که وی خانه فرهنگ رایزن در نیاوران در محدوده میدان یاسر را که خانهای سه الی چهار هزار متری است خریده و خانه فرهنگ رایزن را راه انداخته است.
وی ادامه میدهد: مدتی بعد هم دیدیم که کلیپی از خانه فرهنگ رایزن دو در لواسان به اشتراک گذاشته شده است و الان رایزن سه تاست، یکی در دایرةالمعارف است و دو تای دیگر که پسر بزرگشان تاسیس کردهاند و معلوم نیست پول تاسیس اینها از کجا آمده است.
کارمند یادشده نتیجه میگیرد که به نظر میرسد آقای حسن بجنوردی آنقدر در ده سال پول در آورد که بتواند چنین خانهای در شمران بخرد و به خانه فرهنگ تبدیل کند. شما در سایتش میتوانید بخوانید کدام شرکتهایی آن را بازسازی کردهاند که جایی بسیار لاکچریی هم است.
«دبا» یا «ملک خانوادگی»
هرچند آقای بجنوردی مؤسس این دایرةالمعارف بوده اما کمکهایی از دولت هم گرفته است. وی از کم بودن بودجه سخن به میان میآورد، اما برخی میگویند این مؤسسه علمی به مؤسسهای خانوادگی تبدیل شده است.
سجادی در این خصوص میگوید: من در این زمینه که موسسه ملک خانوادگی شده است، سخنی به میان نیاوردهام و این دعوی را از آقای بجنوردی نقل کردهام، ایشان بارها و بارها در برابر بسیاری از استادان و محققان سطوح مختلف گفتهاند که مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و همه متعلقاتش ملک خانوادگی ماست.
وی تصریح کرده است که یکی از پسران ایشان رسما در برابر جمعی از اساتید و خود بنده گفت، هیچ کس هیچ حقی در اینجا ندارد و اینجا را پدر من، آجر به آجر از پول جیب خود ساخته است!
سجادی جمعبندی میکند که در واقع آشکار است که این مرکز طی چند سال اخیر به کلی خانوادگی شده است. شاید پیشتر این جریان به خاطر آنکه فرزندان ایشان هنوز به سن رشد نرسیده بودند، صورت محسوسی نداشت.
مرکز در حال حاضر
مرکز در حال حاضر در دو ضلع خود بخشی از زمین را به یک عتیقهفروشی و یک کافیشاپ اختصاص داده است.
کارمند پیشگفته میگوید: در ضلع غربی دایرةالمعارف شهر کتابی واقع بود که چند ماهی است که به عتیقه فروشی تبدیل شده و در ضلع شرقی کافهای به نام «کافه تهران» زدهاند و هر دوی اینها عتیقه فروشی و کافه تهران در زمینهای دایرةالمعارف است و من نمیدانم چقدر از این فعالیتها درآمد حاصل میشود.
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی توانسته است در طول سه دهه فعالیت خود میراث اسلامی را معرفی کند، اما این روند در حال حاضر با کندی بسیاری پیش میرود.
سجادی در خصوص هزینههایی که در این مرکز میشده و نباید میشد معتقد است آقای بجنوردی مبلغی را که به عنوان کمک فرهنگی میگرفته خرج دانشنامههای بیفایده و بیمعنا کرد و در واقع با دست خود دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عملا راکد کرده است.
وی ادامه میدهد که دانشنامه ایران، دانشنامه فرهنگ مردم، دانشنامه زبانها و گویشها، دانشنامه هنر، دانشنامه حماسههای ایرانی و مانند آنها، هیچ فایده و اهمیتی در برابر دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ندارند.
معاون پژوهشی سابق این مرکز با بیان اینکه بعضی از اینها اصلا باید توسط نهادهای فرهنگی دیگر مانند فرهنگستان یا مراکز تحقیقات اجتماعی و مردمشناسی تألیف شود، میگوید: این موارد به مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ابدا ربطی ندارد.
سجادی تصریح میکند که آقای بجنوردی هیچگاه، به طور مطلق میگویم، هیچگاه نتوانست دلیلی قانعکننده برای اجرای این طرحهای مندرآوردی و بیمعنا اقامه کند. البته استادان و محققان عالیرتبه مرکز هم بارها از آقای بجنوردی خواستند که آن دانشنامهها را متوقف کند و نکرد.
وی همچنین در این خصوص ادامه میدهد: شگفت آنکه یکبار به دنبال دلایلی که من و دیگر استادان آوردیم و هشداری که نسبت به تعطیلی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی دادیم، ایشان اعلامیهای نوشتند و آن دانشنامهها را تعطیل کردند. آن اعلامیه را من و دیگر محققان و استادان هنوز داریم؛ اما شگفتآورتر آنکه خود پنهانی از مدیران آن دانشنامهها خواست بیسر و صدا به کار خود ادامه دهند! فعلا در این باره بیش از این سخن نمیگویم.
محمدکاظم موسوی بجنوردی؛ انتقاد مطلقا ممنوع
همانطور که بیان شد، تلاشهای خبرنگار ایکنا برای مصاحبه با آقای بجنوردی حتی زمانی که سرفصل انتقادی مطرح شد، نتیجهبخش نبود؛ یکی از سؤالهایی که در اینجا مطرح میشود آن است که میزان نقدپذیری و پاسخگویی رئیس دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به چه میزان بوده است؟
سجادی در این زمینه میگوید: رئیس این مرکز ابدا نقدپذیر نیست، به خصوص اگر انتقاد متوجه پسران او باشد. در حقیقت آنچه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را دستخوش سقوط و اضمحلال کرده و بیش از پیش خواهد کرد، اولا حضور پسران ایشان است که بدون تحصیلات قابل توجه و بدون علم و اطلاع نسبت به طبیعت فعالیت علمی و پژوهشی، بدون اطلاع از فن مدیریت یک مرکز فرهنگی و حتی بدون اطلاع از اصول روابط اجتماعی و معاشرت، به ناگاه مدیر و معاون شدهاند و ثانیا مسئله دانشنامههای ریز و درشت بیوجه و بیفایده است.
وی تصریح میکند که اکثریت قریب به اتفاق همین طور فکر میکنند، اما بنابر ملاحظاتی لابد صلاح نمیبینند صریحا بگویند و بنویسند. متأسفانه سبب این نابسامانی هم همان ملاحظات است.
«دبا» و ضرورت پاسخگویی
همه میدانیم که انتقادپذیری از روحیات لازم برای هر مدیریتی است. نیز میدانیم که اصلاح یک نهاد بدون آسیبشناسی آن به نتیجهای نخواهد رسید. آنچه در داستان دایرةالمعارف بزرگ اسلامی صورت داده است، حذف منتقدان و عدم پاسخگویی است. چه انتقادها وارد باشد و چه نباشد، عدم پاسخ میتواند ادامه کار یک نهاد را به اتمام برساند.
نقدهایی که در خصوص مدیریت «دبا» مطرح شده است، از سوی رئیس این نهاد بیپاسخ مانده و در آخرین اقدام، سؤالکننده که از مدیران بلندپایه این مرکز بوده، اخراج شده است. هرچند ممکن است این نهاد چند صباحی به این همین روند ادامه فعالیت بدهد، اما بیآسیبشناسی و اصلاح روند کنونی این افق، چندان روشن نیست.
اگرچه سیدمحمدکاظم بجنوردی راهی مبارک را آغاز کرد و مجموعه نفیس کنونی را به جای گذاشت، اما فرجام راه را هم میتواند رقم بزند. این نهاد از بودجه دولت بهرهمند شده و در عین حال همه آنها هزینه نشده، بلکه بدل به سرمایههایی درآمدزا شده است.
مدیر کنونی این دایرةالمعارف چندان دارایی نداشته است که بتواند چنان مجموعهای را بسازد و اداره کند و از آنجا که از بودجه عمومی این کارها را انجام داده است باید به سوالات کارکنان، رسانه و دولت پاسخگو باشد. گلایه دائم از عدم اختصاص بودجه و تعطیلی مرکز از این روی، وقتی ساختمان، عتیقهفروشی، کافیشاپ و زندگی فرزندان او را ببینیم، چندان باورپذیر به نظر نمیرسد.
گزارش از میثم قهوهچیان
انتهای پیام
ایکنا باید این سوژه جالب را پیگیری کند و به یک گزارش بسنده نکند
دست کم دو بار نام ایشان روی جلد کتاب دیگران (یکی چاپ دبا و دیگری چاپ «رایزن») چنان حک شده است که گویی مؤلف آن است.
1-دولتها و سلسلههای حاکم بر قلمرو اسلام که نام ایشان دقیقا زیر عنوان کتاب آمده و هیچ نام دیگری نیز روی جلد روکش کتاب قید نشده است. این در همهجای دنیا به معنی آن است که صاحب این نام نویسندۀ کتاب است. در حالی که در شناسنامۀ کتاب و حتی گزارشهای ایبنا و اظهارات خود صادق سجادی ایشان مترجم است و نه مؤلف
2- از این ناپسندتر این که ایشان واقعا معلوم نیست به چه دلیل نام خود را روی جلد آخرین جلد از دسترنج استاد منزوی آوردند با عنوان «به کوشش صادق سجادی» آن هم در حالی که نام مؤلف روی جلد قید نشده بود و شگفت آن که بازهم نام مؤلف در صفحۀ عنوان همان بود که باید میبود
اما در مورد نقش ایشان در ویرایش و نظارت علمی بر تاریخ جامع، اما در واقع «پشت هم چیدن مقالات این و آن» چه گویم که ناگفتنم بهتر است
همۀ اینها هنگامی عجیبتر جلوه میکند که صادق سجادی از نوشتن عاجز نیست و پیش از آنکه خود را آلودۀ معاونت پژوهشی دبا و تاریخ جامع و ... کند هم اهل علم بود و هم اهل قلم
شاید یکی از بدترین کارهای آقای بجنوردی این بود که «صادق سجادی دانشور» را از جامعۀ علمی کشور گرفت و «سجادی معاون پژوهشی» تحویل داد که نه «صادق» بود و نه «دانشور»
گویا اطلاعات تاریخی شما اندکی نم کشیده است.
«تاریخ برمکیان» و «رسالۀ اخبار برامکه» در واقع تز دکترای دکتر سجادی است که در سال ۱۳۷۰ دفاع شده است.
تاریخنگاری در اسلام دکتر سجادی نیز نخستین بار در سال ۱۳۸۰ چاپ شد
هر دو اثر آثاری از نظر علمی ارزشمند و حاصل جستوجو و پژوهش بسیار است اما همچنان که میبینید اصل کار پیش از اشتغال ایشان به معاونت (سال ۱۳۸۱؟) بوده است.
از این گذشته به نظر شما پرداختن به زمزمههای درگوشی دربارۀ فساد اخلاقی این و آن (حتی اگر کاملا درست باشد)، اندکی نخنما و البته بسیار نامربوط به بحث نمینماید؟
آیا وقت آن نرسیده است که اهل «علم و قلم»، با علم، قلم در دست گیرند.
همان استاد را میتوان از منظر شایستگی علمی نقد کرد (اگر حدس من درباۀ هویت او درست باشد بسیار هم شایستۀ نقد است؛ کافی است کمی جغرافیای تاریخی بدانید!) . کاری که شایستۀ اهل علم است و نه از منظر مردمان کوچه و بازار
حقوق معوقه اعضای این مرکز با احتساب عیدی و سنوات به 8 ماه رسیده است. ما اسیر نان هستیم و دیده بان های ما در پی آنند که ببینند چطور می شود دکان نان فروشی بزنند. سجادی دیگر نیست که مجوز ندهد، حالا به ابواب مختلفی راه باز شده است.
ظاهراً این شما هستید که دچار توهم شدید؛ آن هم چه توهمی!! من و دیگر همکاران بارها شاهد تلاش ایشان برای احقاق حقوقمان بوده ایم، رسمِ انسانیت نیست که اینطور حقیقت را کتمان کنید!!! برای امثال شما باید تاسف خورد که همواره از اوضاع مرکز ناله می کنید و جرات حرف زدن در مقابل بجنوردی ها را ندارید و در حال حاضر همچنان در خدمتشان هستید! آن وقت از دکتر سجادی توقع داشتید اوضاع را برایتان دگرگون کنند و یک روز به نعل و یک روز به میخ، بد و خوب بدانیدشان!!! (گرچه شما در حدی نیستید که ایشان را قضاوت کنید)؛ متاسفم ... حالا که ایشان در مرکز حضور ندارند، بفرمایید حقتان را بگیرید آقای ناشناس؛ حرفتان را به آن کس که باید بگویید و مثل مرد پایش بایستید، با ترس چیزی عوض نخواهد شد.
کسانی که اطلاعات کافی از موضوع دارند به خوبی میدانند که آقای سجادی از اول با حضور پسران آقای بجنوردی در سمتهای مدیریتی مخالف بوده و این مخالفت را بارها به خود مدیریت ابراز کرده است. البته مبرهن است جناب عالی نه تنها در مورد این موضوع، بلکه در مورد خیلی از مسأیل دیگر هم اطلاعات کافی ندارید. مشخص است که نمیدانید تعریف "معاون پژوهشی" چیست، و اینکه امور مالی و مدیریت منابع انسانی را در بر نمیگرد! قطعا از سابقهٔ مخالفتهای آقای سجادی با سیاستهای آقای بجنوردی اطلأع ندارید که از وژگانی عجیب مثل "تک تیر انداز" استفاده میکنید! البته چرا باید داشته باشید؟! برای حمله به اشخاص، حتی اگر در جهت حفظ منافع محققهایی مثل شما اعتراض کرده باشند، هیچ احتیاجی به دانستن این موضوعها نیست. بله، ما این "بساط حمایت بیهوده" را جمع میکنیم، و از دوستانی مثل شما حمایت میکنیم که صدای اعتراضتان فقط در فضای مجازی بلند است، و از روی محافظه کاری هیچ گاه جسارت اعتراض علنی را نداشته اید. صدای "حق" در گلوی شما که از نگرفتن ماهها حقوق معترض است، همان صدایی است که در اعتراضهای آقای سجادی در حمایت از حق کارمندان مرکز و سالها فعالیت علمی دوستانی مثل شما بگوش میرسد.
"پولهای کثیف" را کسانی با خاطر آسود میگیرند که نه نگران کارمندان زحمت کش و بی توقع مرکز هستند، نه ابایی از در آمدهای نامشروع دارند. هیچکس حق ندارد به دوستانی مثل شما که حق ماهها کار خود را نگرفته اید یک چنین تهمتهایی بزند. البته همانطور که مطمئن هستم که خود هم میدانید، اشخاصی نزدیک به مدیریت هستند که در تمامی این دوران که مرکز با مشکلات شدید مالی در گیر بوده و است، نه تنها حقوق خود را گرفته اند بلکه بیشتر از آن، به پاس چاپلوسیها و ... انتقاد حق طبیعی هر کس است، ولی انتقاد معقول. آیا اینکه شخص شریف شما همه را به یک چشم میبینید، و با وجود این همه مشکل کوچک و بزرگ هیچ گونه اعتراض علنی نمیکنید گزینهٔ درست است، یا حمایت از کسی که جسارت اعتراض و زدن همان حرف حقی که شما از آن سخن میگویید را دارد؟
تقریبا همه اعضا مرکز اعم از استاد و محقق و کادر اداری تقریبا از حدود شش هفت سال پیش با حاد شدن مشکلات مالی مرکز و ابهامات در درآمد های رایزن که توسط فرزند ارشد آقای بجنوردی اداره می شد متوجه فساد در سیستم مرکز دائره المعارف شدند. تا پیش از آن همگی تصور می کردیم در کنار یک فرد فرهنگ دوست به فرهنگ ایران خدمت می کنیم. با نیامدن درآمدهای رایزن به مرکز که در زمان مدیریت پسر بزرگ در اوج بود همه از جمله دکتر سجادی متوجه شدیم یک جای کار می لنگد و حتما همه به خاطر دارند که ایشان به همراه دکتر سید جوادطباطبایی در اعتراض به عملکرد مدیر رایزن از انتشارات آن مجموعه و مجله ایرانشهر که قطعا مواهب و عوایدی هم برایشان داشت کناره گیری کردند و پس از آنهم تا آنجا که به خاطر دارم همواره اعتراض خود را نسبت به عدم شفافیت درآمدهای آن مجموعه در مناسبتهایی که به همراه اعضا بخش به دیدنشان میرفتیم و از عقب افتادن حقوق شکایت میکردیم بیان میکردند. حتی یادم هست که بعد از فرار شبانه فرزند بزرگ از مرکز ایشان گفتند بهتر است آقای بجنوردی در این شرایط اداره رایزن را به فرزندان دیگرش نسپارد و آنجا را اجاره دهد. من در این سالها دلخوریهایی از دکتر سجادی دارم و به عملکرد ایشان در بعضی موارد نقد دارم اما به نظرم این مجال جای عقده گشایی و پرداختن به خصومتهای شخصی نیست و همانطور که یکی از دوستان هم فرمودند ایشان حرف دل همه ما را فریاد زدند" معلوم نیست درآمدها کجا خرج میشود"
جالب اینست که ظاهرا شما اصرار دارید که این فساد از سی و اندی سال پیش وجود داشته است!!!!
ما در این دایره چون نقطه صفریم ولیک / صفر ما را رقمی مونس جانی نبود
چون که بر اهل خرد جهل کند حکم مپرس / این چه قفلی است کلیدش به جهانی نبود
"فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر" / کاین سرا را ز حسد سوته دلانی نبود
هر یکی از جهتی تیر زند بر دگری / بی سپر را نبود بیم چو جانی نبود
کاظم موسوی و جمله فرزندانش / از درستی در آن خانه نشانی نبود
این دبا را پسران جمله به تاراج برند / نیک بینی تو ببینی دیده بانی نبود
چون که از حادثه ها جان به سلامت ببرم / از تخلص تو مپرسم که نشانی نبود
دانشجویان بینوا را ملعبه دستان ... نکنید.
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ...
دکتر سجادی یکی از موافقان سرسخت تعدیل نیروهای مرکز حتی بیش از اینها بودند و به قول “ناشناس “نفر اول جلسات تصمیم گیری در این خصوص . و علت آشفتگی و اعتراض ایشان در مورد تعدیلی های اخیر هم بر اعضای دائرة المعارف پوشیده نیست.
اما مسئله مهمتر رسوایی مالی است که دکتر سجادی از آن پرده برداشته و باید پیگیری و رسیدگی شود آن هم در شرایطی که حقوق کارمندان ماه ها و حق التألیف مؤلفین سالها است که پرداخت نشده است.