به گزارش ایکنا از اصفهان، نقش زنان و چگونگی مشارکت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آنان در جامعه از جمله موضوعاتی است که مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. در همین رابطه خبرنگار ایکنا در گفتوگو با الهام شیردل، فعال اجتماعی و کارشناس مسائل اجتماعی زنان و همچنین رییس گروه آسیبشناسی اجتماعی و استاد دانشگاه علمی کاربردی بهزیستی به بررسی این موضوع پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا : زنان جامعه ایران چقدر نسبت به نقش، حقوق و تکالیف خودشان آگاهی دارند و نقش آنان در مناسبات جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
شیردل: براساس یک نوع تقسیمبندی زنان جامعه بهطور کلی به سه دسته تقسیم میشوند: زنان طبقه فقیر، زنان طبقه متوسط و زنان طبقه ثروتمند. آنچه مسلم است زنان طبقه فقیر آگاهی بسیار کمی از حقوق و نقش خودشان دارند، زیرا آنها شدیدا درگیر مسائل جانبی خود و زندگی شخصی خودشان هستند، اما زنان طبقه متوسط و بالای جامعه به علت سطح تحصیلاتشان (تحصیلات دانشگاهی) و فعالیتهای فرهنگی نظیر کتاب خواندن، سینما رفتن و... آگاهی بیشتری دارند، حتی این زنان از فضای مجازی بهتر استفاده کرده و تلاش میکنند تا سطح آگاهی و فکرشان را بالا ببرند. اما در یک دید کلی زنان جامعه ما در زمینه سلامت، تواناییهای فردی، حقوق، اشتغال و فعالیتهای اجتماعی، ازدواج، خانواده و... از آگاهی کافی برخوردار نیستند و مضاف بر آن، در برابر آگاهی درست نیز مقاومت میکنند، در این زمینه احتیاج به آگاهی رسانی از طریق NGo های فعال در حوزه زنان داریم تا بدین وسیله آگاهی آنان نسبت به دنیای پیرامون خودشان و رابطهشان با آن افزایش یابد.
ایفای نقش و حضور زنان در جامعه نیاز به بسترسازی در زمینه افزایش احساس امنیت در عرصههای مختلف جامعه به خصوص اشتغال، اعتماد به تواناییهای زنان، احترام و همکاری متقابل و فرهنگ سازی دارد، در این رابطه مردان سطوح بالای مدیریت تواناییهای زنان را بعضا دست کم میگیرند و از صعود زنان به ردههای بالای جلوگیری میکنند که این ناشی از رسوخ دیدگاههای تبعیض جنسیتی و برتر دانستن جنس مرد نسبت به زن در عمق وجود مردم جامعه است. تا زمانی که اکثریت نمایندگان مجلس را مردان تشکیل داده باشند، انتظار نمیرود مسائل و حقوق زنان مطرح و پیگیری شود. به عبارتی دیگر علاوه بر زنان جامعه، مردان نیز باید آگاه شوند و قدرت، جایگاه و تواناییهای زنان را در عرصههای گوناگون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع دست کم نگیرند. در مورد نقش زنان در مناسبات اجتماعی این نکته قابل ذکر است که معمولا زنان طبقه متوسط به دلیل سطح آگاهی و عدم ترس از دست دادن موقعیت خود، نقش پر رنگتری دارند.
اما همچنان علیرغم تمامی تغییرات اجتماعی و اقتصادی، نابرابریهای اجتماعی بین زنان و مردان ادامه یافته است، زنان سطح پایینتری از تحصیلات حرفهای و مراتب بالای سازمانی را نسبت به مردان دارند، آنها دستمزد کمتری دریافت میکنند، قدرت اجتماعی کمتری دارند، و هنوز هم به عنوان پیشفرض اولیه، مسئول نگهداری کودکان و وابستگانشان هستند، زنان تنها با فرض نقشهای ثانویه در بازار کار وارد شدند، آسیبپذیری زنان از فقر نتیجه ترکیبی از عوامل اقتصادی و اجتماعی شامل سازمانیابی کار، باروری درون خانوار و هزینه اولیه مراقبت است که در این زمینه احتیاج به طراحی مجدد مکانیسم تولید و بازتولید نابرابری و آسیبپذیری و تحول در بازار کار، درون خانواده وجود دارد.
مردان مدعی هستند که وقت زنان مختص به کارهای خانه، مراقبت و نگهداری از کودکان است و اینکه زنان وابسته به درآمد مرد خانواده هستند؛ بهعبارتی برساختهای اجتماعی فعالیتهای عمومی زنان داغ زدهاند و فعالیتهای خانگی و خصوصی زنان را هدف قرار دادند، در نتیجه، رخدادهای خانوادگی مهم مانند تک والدی، طلاق و جدایی بهویژه با حضور کودکان پیشبینی کنندههای قوی برای تبیین انتقال فقر به زنان در نسبت با مردان هستند، زیرا اقتصاد زنان وابسته به مردان نانآور است که با وظایف نگهداری در خانه ترکیب شده است. در چنین جوامعی شوهران قدرت بیشتری در کنترل منابع خانواده نسبت به زنان خود دارند، زیرا شرایط اجتماعی برای آنان، روابط قوی با بازار کار و قدرت کسب درآمد بیشتری را رقم زده است، بنابراین در چنین اجتماعی دسترسی زنان به اطلاعات، منابع اقتصادی، ظرفیتها و فرصتها، هنوز بهوسیله مردان واسطهگری و پذیرش مسئولیتهای خانگی توسط زنان، محدود میشود. در چنین جوامعی، نامرئی بودن زنان در حوزههای اقتصادی و سیاسی ناشی از دوگانگی درونی- بیرونی آنان است، بهطوریکه زنان دارای قدرت چانهزنی بسیار ضعیفتری از مردان در اقتصاد و خانه هستند و این امر همچنان زنان را در معرض آسیبپذیری قرار میدهد. بنابراین زندگی اجتماعی زنان، با مسئولیتهای خانوادهای سنتی شکل گرفته است. این وظایف همچنین الگوهای کار زنان، نوع شغلی که آنها به آن مشغولند، درآمدشان و مزایای تامین اجتماعیشان را شکل دادهاند در چنین شرایطی زنان اغلب شغلهای کمدرآمد غیرسازمانی را به منظور رفع نیاز خانواده برعهده میگیرند یا شغلی که متناسب با کارهای روزمره خانگیشان باشد پیدا میکنند. زنان همچنین به خاطر فعالیتهای بارداری و مراقبتی و به خاطر هنجارهای اجتماعی که نقشهایشان را در محیط عمومی محدود میکنند، نسبت به مردان کم تحرکتر هستند، بنابراین هرچند از یک سو، اشتغال انعطافپذیر به تطبیق مسئولیتهای مراقبتی و نیازهای محل کار کمک میکند، اما از سمت دیگر، یکی از راههایی میتواند باشد که زنان را به سمت فقر میبرد، زیرا این شکل از استخدام دارای امنیت شغلی و حقوق کم است.
ایکنا : در شرایط کنونی زنان با کدام چالش ها، آسیبها و خطراتی مواجه هستند و آیا میشود گفت آنان دچار نوعی بحران هویت شدهاند؟
شیردل : زنان با مسائلی نظیر مشکلات بعد از طلاق، سلامت مادران، خشونتهای خانوادگی و اجتماعی، سطح دستمزد پایین در بازار کار، تناقض در نقش سنتی و مدرن، توهم زیبایی، سوءاستفادههای جنسی در تعاملات اجتماعی و عدم امنیت اجتماعی روبهرو هستند. در جامعه امروزی با یک گذار از هویت زن سنتی به هویت زن مدرن روبه رو هستیم، گاهی زنان با انتظارات جامعه از زن سنتی روبه رو هستند و گاهی با تصور ارائه شده از زن مدرن در فضاهای واقعی و مجازی، بنابراین با تغییراتی که در سطح جهانی رخ داده و تعاملاتی که بین جوامع مختلف روی داده و به عبارتی به دلیل فرایندهایی که آنها را جهانی شدن مینامند، هویت زنان نیز در ابعاد مختلف دستخوش دگرگونیهای جدی شده است. چند دهه است كه زنان و دختران در سراسر جهان هویتهای جا افتاده و سنتی خود را مورد سؤال قرار دادهاند و با آن به رویارویی برخاسته و برای بنیان نهادن راههای برابرجویانهتر و آزادانهتر مبارزه میكنند و میخواهند هویتی بیش از زندگی خانگی و خانوادگی داشته باشند. تغییر هویت در افراد با تنش و درگیری همراه است، زنان ممکن است تنش و درگیریهایی را تجربه کنند تا به یک هویت یکپارچه دست یابند.
ایکنا : اسلام چه نقشی را برای زن تعریف کرده است و حد و مرز کنشهای اجتماعی زنان در نگاه اسلام چیست؟
شیردل: بر اساس اصول تفسیری عبدالله جوادی آملی؛ ایدئولوژی اسلام معتقد است روح مجرد و زن و مرد ندارد و اینکه زن بر مرد فرع نیست و هر دو از یک گوهر به وجود آمدهاند و روح خدا در وجود هر دو جنس دمیده شده است، اسلام برای رسیدن به ارزشها بین زن و مرد هیچ تمایز و فرقی قائل نیست. این وحدت گوهر و هستی در روح انسانها وجود دارد، از این رو در مناجاتها، تعلیمات قرآن و پیامبران محدودیت جنسیتی وجود ندارد. وقتی هدایت برای همگان است، امکان سقوط و تعالی برای هر دو صنف زن و مرد نیز امکانپذیر است، بنابراین زن و مرد با وجود تفاوتهایی که در ظاهر و بدن دارند؛ این روح و جان است که ظرف هدایت انسان را فراهم میکند. از این رو قرآن کریم کمالات علمی و عملی را مربوط به مقام انسانیت میداند. راه کمال و تقرب الهی نیز مشروط به جان و روح میشود و هرگز محدود به جنسیت خاصی نمیشود و زنان و مردان هر دو میتوانند به مراتب انسان کامل نائل شوند. لازم به ذکر است در این دیدگاه در چارچوب نظام حقمحور، زن و مرد متقابلا از ظرفیتهای یکدیگر به صورت عادلانه و دوجانبه باید بهرهمند شوند، در این مسیر اگر ظرفیتهای یک طرف به نحوی تحقیر و یا به صورت یک جانبه استثمار شود، یا تنها یک توانایی یا یک جهت معیار برتری محسوب شود، این امر با پذیرش ربوبیت و حق مداری خداوند همخوانی ندارد، در واقع اگر جامعه به معیارهای مادی محدود نشود و جایگاه خاص زن در جامعه درک و با نگاه قرآنی به زن توجه شود و نظام تربیتی و شرایط اجتماعی تنظیم شود؛ زن مانند مرد یا بهتر از او تعالی مییابد.
ایکنا: زن ایرانی باید سبک زندگی خود را براساس کدام مولفهها و الگوهایی بنا کند تا بتواند هویت و نقش اجتماعی خود را حفظ کند؟
شیردل: امروزه سبکهای زندگی متنوع، شکل سنتی نقش زن را زیر سوال برده است که منشا این تحولات را باید در جهانی شدن و گسترش رسانههای جدید جستجو کرد. در عصر جهانیشدن فقط اطلاعات نیستند که سریع جا به جا میشوند و انتشار پیدا میکنند، بلکه سبکهای زندگی و فعالیتهای خاصی نیز وجود دارد که اشاعه مییابند، به طوری که نوع بومی آنها تغییر پیدا میکند، از جمله این تغییرات فرهنگی، چگونگی سبکهای زندگی نظیر اوقات فراغت، مدیریت بدن، تعاملات اجتماعی، ذائقههای هنری، غذایی، پوشش و آرایش زنان در جامعه میباشد که تغییر یافته است. طبیعتا به همراه مدرن شدن شهرها، سبکهای متفاوتی از زندگی بهوجود آمده که باعث شده افراد و بهخصوص زنان احساس تمایزی با زنان نسل قبلی خود و یا حتی با هم دورانیهای خود داشته باشند، این تمایز در سبک زندگی و در نوع فعالیتهای زنان، علایق و نگرش آنها به وضوح قابل مشاهده است.
در عصر کنونی نمیتوان یک الگو و مدل واحد ارائه دهیم و از افراد بخواهیم تا بر اساس آن عمل کنند، فقط میتوان افراد را در این دنیای وسیع اطلاعات و گزینههای زیاد برای تصمیمگیری و انتخابهای صحیح و مناسب آماده نماییم تا خودشان بتوانند بهترین سبک زندگی که سبک زندگی سالم است را انتخاب نمایند. اگر زنان از فرصت برابر برای خودباوری برخوردار باشند، میتوانند به بهترین نحو عمل کنند و قادرند نه تنها سبک زندگی خود، بلکه خانواده و همسر خود را نیز تحت الشعاع قرار دهند.
ما در ارائه الگوی واحد یعنی عدم اعتماد به انتخاب افراد ضعف داریم، لذا با اندک ورود اطلاعات جدید این محدوده شکسته میشود. امروزه هر چه نفوذ سنت کمتر شود و زندگی روزمره بیشتر بر حسب تاثیرات متقابل عوامل محلی و جهانی بازسازی شود، افراد نیز بیشتر سبک زندگی خود را از میان گزینههای مختلف انتخاب میکنند، در همین راستا به عقیده «آنتنی گیدنز»، هویت اجتماعی افراد براساس خودآگاهی و تحت تاثیر شرایط و موقعیتهای اجتماعی در زمان و مکان شکل میگیرد و اینکه نهادهای گوناگون اجتماعی اعم از سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، دولتی و یا غیردولتی، باورها، سنتها و حتی نحوه احساس تعلق و پیوندهای گروهی همه و همه در ایجاد و دگرگونی هویت اجتماعی نقش دارند. بنابراین بهتر است زنان جامعه برای انتخابهای سخت و متعدد در روابط اجتماعی و فرایند زندگی در عرصههای گوناگون تحصیلی، اشتغال، خانوادگی، توسعه و... آگاه و آماده شوند، زمانی که آنها آماده شدند خودبهخود نقشها، کنشها و اقدامات مناسب در برابر تغییرات و تحولات رخ میدهد. وقتی سبک زندگی زنان با افعالی مثل مطالعه کتاب، فعالیتهای مذهبی، اجتماعی، بدنی و فرهنگی متناسب با جهانی شدن برنامهریزی شود، شاهد بالا رفتن سطح سرمایههای فکری آنها تغییر مثبت سبک زندگی و هویت اجتماعی آنها نیز خواهیم بود.
ایکنا:زنان شاغل برای حفظ آرامش درون خویش چگونه میتوانند وظایف داخل و خارج منزل را با هم هماهنگ کنند؟
شیردل: دو دیدگاه غالب در بحث تعادل کار و زندگی وجود دارد؛ یکی دیدگاه تعارض و دیگری دیدگاه تقویت است. در چارچوب دیدگاه تعارض، هر نقشی انتظارات رفتاری متفاوتی دارد، براساس نظریه تضاد به عنوان بخشی از نظریه نقش، تعارضات وقتی به وجود میآید که افراد نقشهای اجتماعی متعددی داشته باشند، در این زمینه دو بعد عمده تعارض شامل مداخله کار در زندگی و مداخله زندگی در کار است. در همین خصوص درگذر انرژی، فشار و رفتار امکان تعارض ایجاد میکند. در دیدگاه دیگر که تقویت نام دارد؛ بر اساس تقویت شدن برخی از مهارتها؛ تجربه، مهارت و ارزشها از یک حوزه زندگی به حوزه دیگر منتقل میشود که این تغییرات نتایج مثبتی دارد، همانند نتایج مثبت کار یا کیفیت زندگی.
در زمینه چگونگی ایجاد توازن میان نقش زنان در داخل و خارج از خانه باید این نکته در نظر گرفته شود که مقررات درون خانواده در میان طبقات اجتماعی مختلف یکسان نیست، چرا که در هر طبقهای خانواده و نقش اعضای آن متفاوت از دیگر طبقات است. در درون بعضی از خانوادهها با وجودی که بیشتر مسئولیتهای خانه بر دوش زنان باشد و زنان موقعیت بالاتری داشته باشند، همچنان بیشتر احتمال دارد که درگیریهای لفظی به سرعت از جانب مردان تبدیل به خشونت گردد، این نشات گرفته از نوعی تناقض خانوادههاست و آن این است که علیرغم اینکه حاکمیت و مدیریت امور خانه به عهده زن باشد، اما داستان اسطوره و اقتدار مردانه همچنان باقیست؛ در این زمینه در بحث تضادهای خانوادگی اینکه چه چیزی اتفاق افتاده یا میافتد و اینکه این اتفاق چگونه روایت شده یا میشود مقولهای مهم و نوعی بحث تاریخی است. این یک واقعیت است که تفاوتهای جنسیتی در طول دهههای گذشته به طرز معناداری کاهش نیافته است، نمونه آن تقسیم کار بین زن و مرد در خصوص وظایف خانگی و وظایف والدینی حتی در مواقعی که هر دو والد به صورت تمام وقت کار میکنند، میباشد که بیشتر مسئولیتها بر دوش زنان است. کروگان؛ مسئولیتپذیری بیشتر زنان در قبال نقشهای والدینی را مهمترین عامل افزایش و سنگینی وظایف زنانه توصیف کرده است درحالی که با وجود این سنگینی وظایف مادرانه از حمایتهای همسر هم کمتر برخوردارند.
بنابراین زنانی که در مشاغل تمام وقت با حقوق و عایدی کم کار میکنند و از طرفی وظایف سنگین مادری را نیز بر عهده دارند همواره از استرس رنج میبرند، مادران علی رغم کار کردن دوشادوش مردان بیرون از منزل به وظایف مادرانه و کارهای سخت روزمره خود بدون حمایت و کمک همسرانشان نیز تعهد خاصی دارند، لذا نتیجه این وظایف و مسئولیتهای دوگانه فشارهای مضاعف بر زنان است. علی رغم این دشواریها، زنان تلاش میکنند همه وظایف شان را به خوبی و آرامی انجام دهند، آنها نمیتوانند هم زمان نمونه یک مادرکامل، همسر کامل و کارمند کامل نیز باشند، به همین خاطر همواره از نوعی فشار رنج میبرند و احساس مقصر بودن دارند، به همین خاطر نمیتوانند همه توقعات همسران شان را برآورده کنند و لذا با انواع تنبیهها مواجه میشوند. در همین رابطه موضوع دیگری در ارتباط با تغییرات و تضادها درون خانواده وجود دارد که شاید موضوعی عمیقا نگران کننده باشد، اینکه هویت جنسیتی، و بهویژه نقشهای زنانه، دستخوش تغییرات شگرفی شدهاند، این تغییرات در زمینه هویتها میتواند منبع اضطراب برای زنان و هم برای مردان باشد، لازم به ذکر است این تغییرات مربوط به قراردادی نانوشته بین دو جنس زن و مرد، در رابطه با ساخت اجتماعی سیستمی از مبادلات، حقوق، و مسئولیتهای اختصاصی اعضای زنان و مردان خانواده و خانوار است .
در زمینه ایجاد فشار بر جامعه زنان در برخورد با نقشها و مسئولیتهای اجتماعی آنان، فشارهای فرهنگی و باورهای مذهبی اشتباه با افسانهها و نمادهای تاریخی ترکیب میشود در این سمتو سو که زنان را صرفا برای فرزندآوری و مراقبت مورد خطاب قرار دهد، دیدگاهی که طی آن زنان باید خودشان را به خاطر خانواده هایشان فدا کنند، لذا در جهت بهبودی اوضاع تغییر در این نگرشها و کلیشههای قالبی و احترام به حقوق یکدیگر باید در هر دو جنس زن و مرد رخ دهد، تحقیقات نشان داده است زنانی که در درون و خارج از خانه فعالیت میکنند و در تلاش برای بهدست آوردن حقوقی برابر با مردان بودهاند نقش موثری در کاهش کلیشههای قالبی در خود و فرزندان خود دارند.
در این زمینه برای تعدیل این دیگاهها استراتژیهای گوناگونی به کار میرود و معمولا بازخورد مثبتی برای جامعه، سازمانها و خانوادهها نیز دارد؛ در این رابطه میتوان به عقیده لینگارد، حمایتهای مربوط به کودک، برنامههای سلامت دوران کودکی، مرخصی برای پدر شدن و مادرشدن، برنامهریزی کار منعطف، برنامههای سلامت فیزیکی، روانشناختی وهمیاری نگهداری سالمندان اشاره کرد. به ویژه، در سازمانهایی که «محیط کار خانوادگی-دوستانه» فراهم شده؛ قصد ترک خدمت کاهش یافته و تعهد کاری و رضایت شغلی افزایش یافته است . این استراتژیها در بستر فرهنگی جامعه و تعامل سازمان و خانواده تعریف و استفاده میشود. هماهنگی کار و خانواده برمبنای توافق و جهتدهی اولویتهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و سازمانی ایجاد میشود. به بیان دیگر، هماهنگی امری توافقی و برساخته اجتماعی محسوب میشود. چنانچه یکی از اعضای خانواده بخواهد به تنهایی بار دیگر اعضا خانواده را به دوش کشد با فشارهایی مواجه میگردد لذا دولت باید به تغییر در انتظارات جنسیتی مرتبط با شرایط جدید و حضور و مشارکت زنان تلاش نماید در این رابطه بسیاری از تصمیمات سیاسی، ارائه کمک هزینههای اجتماعی با هدف ارتقاء توان زنان برای مشارکت کامل در بازار کار و دستیابی به استقلال مالی از طریق درآمد خود و همچنین سیاستهای طراحی شده برای از بین بردن فشار مضاعف، مراقبت و کار خانگی میتواند بر این ناهماهنگی تاثیر بگذارد و همچنین اینکه گرایشهای پدرسالارانه نسبت به زنان، نیاز و منافع و حقوق زنان را در تصمیم گیری ها نادیده نگیرند.
انتهای پیام