به گزارش ایکنا از البرز، دکتر صلاحالدین قادری، 30مهرماه در دومین نشست از سلسله نشستهای بررسی مسائل اقتصادی- اجتماعی ایران با موضوع «رنجهای اجتماعی انسانمدرن» که از سوی معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی البرز در دانشگاه خوارزمی برگزار شد، اظهارکرد: این موضوع بحثی است که جنبههای فرهنگی، هنری، فلسفی، تاریخی و جامعهشناختی متفاوتی دارد که در این جلسه سعی در تبیین این رنجها داریم.
وی افزود: با طرح این موضوع سوالاتی به وجود میآید که انسان مدرن و انسان سنتی چه انسانهایی هستند و چه ویژگیهایی دارند؟ انسان مدرن و سنتی چه الگوهای رفتاری را درپیش میگیرند و هر کدام چه دردها و رنجهایی دارند؟
قادری گفت: همچنین این پرسش به وجود میآید که انسان ایرانی آیا مدرن شده است یا خیر؟ و رنجهای آن از نوع مدرن یا سنتی است؟ برای بررسی این موارد زاویههای دید متفاوتی وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
این جامعه شناس در ادامه بیان کرد: تضاد، تعارض و تناقض مهمترین عامل احساس رنج در دنیای مدرن است، البته این رنجها گاهی میتوانند فرصت یا امکان و یا راهی برای رسیدن به رشد تعالی باشند؛ همچنین میشود گفت که رنجهای انسان مدرن همان امکانهای او برای تعادل در وضعیت مدرن هستند.
وی ابرازکرد: تعارض و تناقض اساس زندگی مدرن است و تمام نظریه پردازان بدون استثنا در مورد اینکه دنیای مدرن دنیایی دارای تضاد و تعارض و تناقض است توافق دارند.
این جامعه شناس بیان کرد: مهمترین رنجی که انسان مدرن میبرد و بزرگترین تفاوتی که با انسان سنتی دارد مسئله تناقض است؛ انسان مدرن انسانی متعارض است و دارای ویژگیهای شخصیتی و علائق رفتاری و روابط اجتماعی متضاد است؛ بنابراین بزرگترین رنج انسان مدرن که با آن متولد شده است کنار آمدن با تناقضهاست؛ آن چیزی که در گذشته میگفتند جمع نقیضین وجود ندارد برای انسان مدرن کاملا وجود دارد.
قادری در توضیح بیشتر این وضعیت، خاطرنشان کرد: «مارشال برمن» جملهای دارد که در آن میگوید «برای مدرن بودن هم باید انقلابی و هم محافظه کار بود»؛ اما این مسئله به وجود میآید که تضاد، تعارض و تناقض از کجا برخاست و زندگی جدید را شکل داد؟
وی افزود: مسئله اصلی با رویکرد دکارتی به وجود آمد با جملهای که میگوید: «میاندیشم پس هستم» هستم به معنای عینیت است و میاندیشم معنای ذهن را میدهد، یعنی از از ذهناستفاده میکنم برای اینکه بگویم وجود دارم؛ چنین چیزی در گذشته وجود نداشت و نظریه پردازان این را عنوان میکنند که جدایی بین عین و ذهن شکل گرفت و منجر به فاعل شناسا شدن انسان شد این موضوع تنها به اینجا خاتمه پیدا نکرد و انسان خودش را مالک و سرور طبیعت، جهان و انسانهای دیگر دانست.
این استاد جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی گفت: عده بسیاری معتقدند که رنج انسان از این الگوی فکری نمود پیدا کرد و انسان مدرن خودش را با این الگو از طبیعت جدا کرد چون حق خودش میدانست که باید طبیعت را بشناسد که این مورد فاعل شناسا است و همزمان با شناسایی طبیعت این مورد هم وجود داشت که انسان سرور طبیعت باشد و آن را کنترل کند پس در نتیجه این گرایش انسان به مسلط شدن و کنترل بر طبیعت پیدا کردن زمینه رنجی بود که برایش به وجود آمد.
وی در ادامه گفت: انسان سنتی خودش را جدا از طبیعت تعریف نمیکرد و خودش را بخشی از طبیعت میدانست و سعی در برقراری تعامل با طبیعت داشت؛ اما انسان مدرن با تفکیکی که بین عین و ذهن به وجود آورد خودش را از طبیعت جدا کرد و حالت سلطه گرایانه را در ارتباط با طبیعت جهان و انسانهای دیگر جایگزین حالت تعادلی و تعاملی کرد؛ این بزرگترین تفاوت انسان مدرن و سنتی است.
قادری ابرازکرد: در تفسیرهای کیهان شناختی در دوره سنتی، زمین مرکز عالم بود اما در دوره مدرن زمین از مرکزیت خارج و انسان یا همان فاعل شناسا مرکز عالم قرار داده شد در این دوره همه چیز باید معطوف به انسان باشد و از جمله پیامدهای آن پدید آمدن اومانیسم و انسان باوری بود.
وی در ادامه افزود: هنر انسان سنتی تقلید از طبیعت و همسو شدن با آن بود اما انسان مدرن در مقابل طبیعت ایستاد و به دنبال مهار کردن و کنترل آن در آمد و همین مسئله باعث شد زمینهای برای آن فراهم شود که علاوه بر توسعهگرایی، اراده گرایی هم به وجود آید که از آن به خواست تغییر تعبیر میشود .
این استاد جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی اضافه کرد: این خواست، تغییرهای متفاوتی را در بر میگیرد و خودش نوعی رنج برای انسان به دنبال داشته است؛ دلیل این مسئله نوعی خود انکشافیافتگی بود که برای انسان به وجود میآید و او را به تغییر جهان، اراده طلبی آزاد، اراده تشکیل دولت و حتی درگیر شدن با خدا وادار میکند.
قادری ادامه داد: انسان در این وضعیت به این موضوع فکر میکند که باید رابطه خود با خدا را تغییر دهد، در همه چیز دخالت کند و خودش خدای زمین شود و این مسئلهای است که رنج را برای انسان وجود آورد.
این استاد جامعه شناس دانشگاه خوارزمی در ادامه به تعریفی از مدرنیته پرداخت و گفت: جدا کردن خود از هر آنچه گذشتهی هر شخصی بوده تعریفی است که برای مدرنیته ارائه میشود؛ در مدرنیته اصلیترین تضادی که انسان مدرن با آن تولد یافت تضاد بین دو ساحت مدرنیته بود، یک مورد آن تلاش برای رهایی از گذشته مانند سنتها، دین، جغرافیا و ... بود و مورد دیگر آن سلطه است؛ این دو با وجود تضادی که با یکدیگر دارند در همه انسانها وجود دارند.
وی افزود: مشکل و رنج انسان مدرن در دنیا این است که نمیداند چه کسی حامی اوست و اگر بخواهد کسی از او حمایت کند حامی یا مکانیسمی که بخواهد وی را مورد حمایت قرار دهد وجود ندارد؛ در واقع از حمایتها رها شده است اما در عین حال نیاز به حمایت را احساس میکند که خود نوعی تضاد است.
قادری در ادامه گفت: خرد خودبنیاد مصیبت بزرگی برای بشر بود که انسان مدرن هر آنچه خارج از خودش بود را کنار گذاشت و خودش را محور قرار داد و معتقد بود خرد خودبنیاد باید همه مسائل را حل کند و در عین حال که رهایی بود مصیبتی را هم ایجاد کرد.
وی بیان کرد: یکی دیگر از مهمترین رنجهایی که بشر دارد و خیلیها معتقدند نوعی ازخودبیگانگی است، مسئله تسلیم شدن انسان توسط تکنولوژی است؛ در واقع تمام تکنولوژیها هرکدام به گونهای در حال معنا دادن به زندگی ما هستند.
وی در پایان اظهارکرد: همه اینها مواردی هستند که باعث رنجش انسان در دنیای مدرن شده است و خود انسان هم در این تناقض و تعارض و تضادها دچار گرفتاری شده است و نمیداند چه انتخابی داشته باشد.
انتهای پیام