به گزارش ایکنا؛ مصطفی ملکیان، استاد فلسفه و عرفان در هشتمین نشست «مهر مولانا» که شب گذشته، نهم دیماه در کتابخانه ملی برگزار شد، در پیام ویدیویی درباره «صلح درون و صلح بیرون از نظرگاه مولانا» سخنرانی کرد.
وی در این پیام تصویری گفت: صلح درون، یگانه مقدمه گریزناپذیر صلح بیرون است. از نظر عارفان به ویژه مولانا این گونه معنا میشود، برای اینکه در مناسبات اجتماعی با صلح، آشتی و مسالمت داشته باشیم، راهی جز این نداریم تا صلح درون در باطن هر کدام از ما محقق شده باشد. به تعبیر دیگر اگر صلح درونی در انسان وجود نداشته باشد، همه فعالیتهای دیگر که برای استقرار صلح انجام میشود، فعالیتهای بدون ثمر خواهد بود و نهایتاً این فعالیتها صلحی شکننده و موقت به بار میآورد.
ملکیان تأکید کرد: معمولاً در ادبیات عارفان مسلمان آنچه به صلح درون تعبیر میشود، صدق است و گاهی هم به خلوص، معنا میشود. عارفان ما معمولاً صدق را با این معنا به کار میبردند که «بود تو عین نمود تو باشد و نمود تو عین تو باشد» وقتی سخن از نمود گفته میشود، ناظران بیرونی هم نظارهگر هستند.
وی ادامه داد: بنابراین این سخن به این معناست که گفتار و کردار بیرونی باید عین آنچه در درون آدم میگذرد، باشد و آنچه در درون ما میگذرد باورها، احساسات و عواطف، خواستهها، آرمانها و اهداف است.
این استاد فلسفه و عرفان افزود: وقتی این جمله را میگوییم به این نتیجه میرسیم که بود و نمود یکسان است و باید با هم هماهنگ باشد. بنابراین سه ساحت درونی ما که احساسات و عواطف، خواستهها و باورهای ما هستند با دو ساحت بیرونی یا همان گفتار و کردار یکسان خواهد شد و بر همدیگر انطباق خواهند داشت.
وی بیان کرد: کسی که این مطابقتها را در خود داشته باشد، میتوان گفت او اهل صدق است. اگر این گونه نباشد و به طور فرض فرد دروغی بگوید، این انطباقها با یکدیگر در ستیز خواهد بود. اگر این صدق در انسان شکل بگیرد، در وجود او چیزی شکل میگیرد که روانشناسان به آن یکپارچگی وجودی میگویند.
ملکیان در ادامه گفت: در حالت صداقت است که انسان با خود در صلح است. وقتی گفته میشود کسی با خودش در صلح و آشتی نیست، یعنی یک یا دو ساحت او با هم ناسازگار هستند.
وی در ادامه با بیان اینکه فیلسوفان اگزیستانسیالیستی صدق را وفاداری به خود تعبیر میکنند، گفت: در این نگاه گفته میشود که خواستهها، گفتهها، عواطف، احساسات و... متناسب با باور باشد. در این صورت میگویند چنین کسی به خود وفادار است و زمانی کسی به خود پشت میکند بخشی از وجودش به سویی میرود و بخش دیگر به سوی دیگر. برای ارتباط این موضوع اگر با خودمان در آشتی باشیم با دیگران هم در آشتی خواهیم بود، باید بگوییم که سه تبیین میتوان در بیانات مولانا در نظر گرفت و دید.
ملکیان در ادامه بیان کرد: در اولین تبیین میتوان گفت؛ زمانی بیشترین اختلافات، مناقشات و جنگها با یکدیگر به وجود میآید که احساس ضعف داشته باشیم. وقتی که احساس ضعف داریم گمان میکنیم که آسیبپذیر هستیم و بنابراین هر کسی ممکن است به ما ضربه بزند. از طرفی وقتی خودمان را قوی میبینیم و فکر میکنیم آسیبپذیر نیستیم، گمان میکنیم دیگران یا نمیتوانند و یا نمیخواهند با ما دشمنی کنند. بنابراین هر زمانی که خودمان را در موضع ضعف حس کنیم، جهان هم مانند ارتشی در برابر ما میشود.
وی در ادامه با بیان اینکه بیشتر منازعات ما با دیگران در اثر احساس ضعف و آسیبپذیر بودن است، گفت: فردوسی میگوید «ز نیرو بود مرد را راستی/ ز سستی کژی آرد و کاستی» یعنی هرچه انسان نیرومندتر باشد، راستتر است. این ناراستیها برای احساس ضعف است. آدمی که یکپارچه است نیروی خود را صرف جنگی داخلی خود نمیکند. به این معنا که جنگی بین ساحت پنجگانه او وجود ندارد و کل وجود او قوی است. بنابراین دید او به دیگران به عنوان دشمن نیست.
ملکیان ادامه داد: از نظر کسی مثل مولانا، صدق، قوت میآورد و از نتیجه همین نگاه مولانا، کارهای شگفتانگیز انبیا و اولیا ناشی از صدق آنها بوده است. مولانا معتقد است، حضرت موسی(ع) و حضرت محمد(ص) که معجزاتی داشتند به خاطر قوت قلبی بوده که از صدق آنها به وجود آمده است.
وی تصریح کرد: در تبیین دوم ، مولانا معتقد است هر کس با خود صادق باشد، پی میبرد که هیچ چیز او از آن خودش نیست و داده خداوند است. کدام یک از امتیازاتی که انسان دارد، داده خود اوست؟ شخصی میتواند بگوید، خودم سختکوش و پرتلاش بودهام و از دادههای خداوند خوب استفاده کردهام. بنابراین هیچ یک از مواهبی که ما داریم خودمان به خودمان ندادهایم و این موضوع استدلال فلسفی نمیخواهد. در این صورت است که خودشیفتگی هم در ما از بین میرود.
این استاد فلسفه گفت: مولانا میگوید زمانی که فردی خودشیفتگی دارد، منفعت شخصی برایش اهمیت دارد. همچنین زمانی که فردی خودشیفتگی دارد، پیشداوری هم میکند. گاهی ممکن است درباره دین و مذهب پیشداوری کند و گاهی هم جامعه و فردی را. بنابراین پیشداوری منفی ناشی از خودشیفتگی است. همه جنگها از دل نفع شخصی، پیشداوری، جزم و جنود، تعصب و ... است.
وی در ادامه با تأکید براینکه انسانی که به استدلال رو نمیآورد، خود را برابر با دیگران نمیداند، گفت: در دفتر دوم آورده شده است، یک قاضی وقت قضاوت میگریست. کسی به او گفت چرا گریه میکنی؟ گفت: مقام شما فاخر است. جواب قاضی این بوده که «من یک جاهلی هستم میان دو عالم. هم شاکی و هم متهم میدانند ماجرا چیست و فقط من هستم که نمیدانم ماجرا چیست و میان این دو باید قضاوت کنم.» فردی که به قاضی گفته بود چرا گریه میکنی، نکتهای را میگوید که محل صحبت ما است. او میگوید«آن دو علم دارند، اما پیشداوری هم دارند. علم وقتی با پیشداوری همراه میشود، آدم را کور میکند. تو علم داری، اما پیشداوری نداری» معنای این گفته این است، زمانی که پیشداوری نداریم، میتوانیم به موضوعات بهتر نگاه کنیم.
ملکیان ادامه داد: مولانا معتقد است که اگر باور کنیم که هیچ چیز انسان برای خودش نیست، دیگر خودشیفتگی هم نخواهد داشت و در این صورت است که دیگر با کسی جنگ هم نخواهد کرد. در تبیین سوم نیز مولانا میگوید؛ چرا زمانی که انسان در درون با خودش آشتی دارد، با دیگران هم آشتی دارد. در این باره باید گفت که انسانها صدق یکدیگر را به تعبیری بو میبرند. زمانی که در یکدیگر صدق میبینند، نمیخواهند با هم وارد نزاع شوند.
وی افزود: به تعبیر مولانا همان گونه که دروغ بوی زنندهای دارد، راستی هم بوی خوشایندی دارد. و در این صورت است که اصلاً با او مخاصمه نخواهند داشت. این واقعیت روانشناختی درست است که هر کس هر چقدر ناپاک و خبیث باشد، بیشتر با همکیشان خود میل به ستیز دارد.
ملکیان گفت: مولانا ابیات زیادی در این باره دارد که در یکی از آنها میگوید: «صدق دل ببايد کار را/ ورنه ياران کم نيايد يار را» به این معنا اگر صدق دل داشته باشیم، همه عاشق ما میشوند. اگر هر سه این تعابیر را بپذیریم، انگار ریشهایترین کاری که میتوان برای افزایش صلح بیرون کردهایم را انجام دادهایم.
انتهای پیام