مواجهه قرآن با ازدواج عرب جاهلی
کد خبر: 3782902
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۲
یادداشت؛

مواجهه قرآن با ازدواج عرب جاهلی

گروه اندیشه ــ قرآن کریم نه‌تنها از فرهنگ زمانه تأثیر نپذیرفته بلکه با فرهنگ زمانه برخوردی منطقی داشته است؛ ازدواج یکی از جلوه‌های فرهنگی اجتماعی پراهمیت است که قرآن کریم بخشی از آن را که با جاهلیت آمیخته بود پیرایش کرده و قسمتی را که ریشه در آیین‌های الهی یا از فطرت بیدار و عقل سالم داشت، تأیید کرد.

قرآن کریم در مقابل فرهنگ زمانه خود برخوردی منطقی داشته به این ترتیب که به طور مطلق آنرا نپذیرفته است بلکه در این فرهنگ هر آنچه موافق با وحی، عقل و فطرت بوده پذیرفته و آنچه با خرافات، جهل و تعصبات و انحرافات عقیدتی و اخلاقی ممزوج بوده را کنار گذاشته است و این امر در نتیجه به فرهنگ سازی و بازسازی فرهنگ زمانه منجر شده است به عبارت دیگر قرآن در برخورد با فرهنگ عرب عناصر مثبتی که در آن وجود داشته و ریشه در ادیان الهی پیشین و یا عقل و فطرت بشر داشته و مورد قبول تمام انسانهاست را مورد پذیرش قرار داده و زواید باطل و خرافه این فرهنگ را انکار کرده و کنار گذاشته یا به انزوا کشانده است. یکی از جلوه‌های فرهنگی پر اهمیت اجتماعی ازدواج است.

انسان اصالتاً موجودی اجتماعی است و مهم‌ترین بستر فعالیت یافتن این ویژگی کانون مقدس خانواده است. خانواده اولین، مهم‌ترین و پربرکت‌ترین نهاد اجتماعی در تاریخ فرهنگ و تمدن انسانی است؛ بنابراین سلامت و سعادت یک جامعه به سلامت و پویایی خانواده وابسته است و سلامت و تعادل نظام خانواده به نحوه گزینش همسر بستگی دارد.

ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفت یا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تأثیر دارد. ازدواج دارای آثار و نتایج بسیاری است؛ از جمله: ارضای غریزه جنسی، تولید و بقای نسل، تکمیل و تکامل انسان، آرامش و سکون، پاک دامنی و عفاف و نتایج متعدد دیگر. از این رو، اسلام - به عنوان یک مکتب آسمانی - آن را نه تنها کاری محبوب و مقدس دانسته، بلکه مؤکداً بدان توصیه کرده است. هر ازدواجی دارای اهداف خاص خود است، اعراب جاهلی این کانون مقدس را با جهل و نادانی، به انحراف از مقاصد اصلی کشانده، از طرفی آن را منحصر در ارضاء غریزه جنسی کرده و از طرفی همراه با ظلم و اجحاف به زن، این رکن اصلی خانواده و استبداد و خودرایی نسبت به فرزندان، این گل‌ها و ثمره شیرین زندگی کرده بودند. در این بخش به نحوه برخورد افراد در دوره جاهلیت، انحرافات و کژی‌های آنان در این عرصه پرداخته و سپس مواضع اسلام و قرآن را جهت راست کردن کژی‌ها بررسی می‌کنیم؛

معنای لغوی ازدواج

ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلی آن، «ز ـ و ـ ج» است. از نظر لغت زوج به‌ معنای جفت، در مقابل فرد(لسان‌العرب، ج۲، ص۲۹۱الصحاح، ج‌۱، ص‌۳۲۰) «زوج». عبارت از دو چیز همراه و قرین است؛ چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،(مفردات، ص‌۲۱۵ والتحقیق، ج‌۴، ص‌۳۱۴ زوج)؛ مانند شب و روز. در مواردی، واژه زوج در معنای فرد، به شرط داشتن قرین، به‌کار رفته است.(لسان‌العرب، ج۶۲، ص۲۹۱).

بر این اساس، به هریک از زن و شوهر، زوج و به هر دوی آن‌ها زوجین اطلاق می‌کنند؛ چنان‌که در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجینِ الذَّکرَ والأُنثی».(نجم/۴۵). راغب می‌گوید: از آیه ‌۴۹ سوره ذاریات به‌دست می‌آید که همه چیز در جهان دارای زوج و قرین(ضد یا مثل یا جزء ترکیبی) هستند.(مفردات، ص‌۳۸۵) زوج در کتاب‌های لغت، کم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است؛(الصحاح، ج‌۱، ص‌۳۲۰ زوج) ولی با توجّه به‌معنای زوج، کلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چیز را در برخواهد‌ داشت. 

معنای اصطلاحی ازدواج

ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویی است و بر اساس آن، برای مرد و زن نسبت به یک‌دیگر، تعهّداتی اخلاقی و حقوقی پدید می‌آید که سرپیچی(از بسیاری) از آن‌ها، عقوبت و کیفر را در پی خواهد داشت.

ازدواج در هر آیینی، با قوانین و مقرّرات ویژه‌ای صورت می‌گیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته است «لکلِّ قوم نکاحٌ» ازدواج فرايندي است از کنش متقابل بين دو فرد، يک مرد و يک زن، که برخي شرايط قانوني را تحقق بخشيده اند و مراسمي براي برگزاري زناشويي خود برپا داشته اند و به طور کلي، عمل آنان مورد پذيرش قانون قرار گرفته و به آن ازدواج اطلاق شده است(باقر ساروخانى، ص 23).

انواع ازدواج‌های در جاهلیت

ازدواج‌هایی که اسلام تأیید کرده شامل موارد ذیل است:

  • نکاح مهر

این نکاح از انواع نکاحی بود که اسلام امضاء کرد و قرآن می‌ گوید: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا؛ و مهر زنان را به عنوان هديه‏ اى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند آن را حلال و گوارا بخوريد(نساء آیه 4). مهر در جاهلیت پولی بود که مرد به پدر عروس به عنوان بهای او می‌پرداخت می‌شد. در اسلام مهر هدیه‌ای است که شوهر به زن می‌دهد، از این رو قرآن کلمه "صداق" را به کار برده‌است(طبری، 1356 ج 4، ص 242) در  جاهلیت زن هیچ حقی نسبت به مهر خود نداشت، قرآن به این مطلب اشاره می‌کند و می‌گوید که فقط در صورت رضایت زن، پدر می‌تواند چیزی از آن بردارد «فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا؛ و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند آن را حلال و گوارا بخوريد»(نساء ۴).

  • نکاح متعه

متعه يا ازدواج موقت، در دوران جاهليت معروف بود.در اين نکاح، از ابتدا مدت ازدواج معلوم مى‌شد و با اتمام آن مدت، زن و شوى از هم جدا مى‌شدند. به چنين ازدواج موقتى «متعه» مى‌گفتند، زيرا به قصد استمتاع از زن(در مدتى مشخص) تحقق مى‌يافت.(جوادعلى، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام ج 5، ص 536) چنان که تاجران و نيز جنگ جويان در سفر، و در مناطقى دور از خانه و وطن، به نکاح متعه مى‌پرداختند که وقتى مدت آن پايان مى‌يافت، عقد، خودبه خود فسخ مى‌شد و آن شخص رهنورد(مثلاً تاجر) نيز به راه خود ادامه مى‌داد.(جوادعلى، ج 5، ص 537).

در مورد مراحل انجام اين ازدواج، گاهى گفته مى‌شود: «غالباً در متعه، مهريه و خواستگارى ساقط مى‌شد». در اين باره بايد گفت مسلّماً در متعه، خواستگارى ـ به معناى متعارف آن ـ کمتر تحقق مى‌يافت و بيشتر به شکل عقدى خصوصى ميان مرد و زن برگزار مى‌شد، اما با وجود اين، مهريه اى معين 8و به احتمال زياد، به خود زن پرداخت مى‌شد.(عمر فرّوخ،  ص 156)

متعه ازدواجی بود که اسلام آنرا امضاء کرد با آیه «...فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْکُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِيمًا حَکِيمًا؛... و زنانى را که متعه کرده‏ ايد مهرشان را به عنوان فريضه‏‌اى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست که پس از مقرر با يکديگر توافق کنيد مسلما خداوند داناى حکيم است(نساء 24).

مفسران شیعه این آیه را امضای متعه دانسته‌اند و کلمه استماع موید آن است. چون در متعه بیشتر تمتع جنسی مدنظر است و اصل تشریح آن نیز در یکی از غزوات می‌باشد که لشکریان اسلام مدتی از خانواده خود دور افتاده بودند و تعبیر از صداق به اجرت نیز موید دیگری است وعلاوه براین ابن عباس و ابی بن کعب و ابن مسعود «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» "الی اجل مسمی" قرائت کرده‌اند که «الی اجل مسمی» مهم ترین فرق بین ازدواج دائم و موقت است(سیوری، ج 2، ص 174 و مدیر شانه‎چی، ص 226) امام صادق(ع) می‌فرماید: «المتعه نزل بها القرآن وجرت بها السنه من رسول الله(ص)؛ ازدواج موقت را قرآن نازل کرده است و سنت پیامبر خدا(ص) آنرا اجرا کرده است».

ازدواج‌های که مورد تایید اسلام قرار نگرفت شامل موارد ذیل است:

  • ضیزن(مَقُت):

از ازدواج‌های معروف جاهلی که آن را حرام نمی‌شمردند، ازدواج با زن پدر بود. در جاهلیت بعد از مرگ شوهر، همسر او به پسر بزرگ شوهر تعلق می‌گرفت. او تمایل خود را با انداختن پارچه ای، بر روی آن زن اعلام می‌کرد. در این صورت، مالک او می‌شد؛ اگر می‌خواست با او ازدواج می‌کرد و اگر هم مایل نبود، او را از ازدواج منع می‌کرد، تا اینکه پسر می‌مرد و زن صاحب ارث می‌شد، مگر اینکه زن با بخششی به آن پسر، خودش را آزاد می‌کرد.(طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج8، ص 133 -139) البته اگر پسر بزرگ تمایلی به آن زن نداشت، این حق به پسر کوچک‌تر می‌رسید و اگر میت فرزندی نداشت، به نزدیکان او می‌رسید. این ازدواج نیز بدون عقد و مهر انجام می‌گرفت.(ترمانینی، عبدالسلام، الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و الاسلام، ص 29)

گاه از یک مرد چندین زن برجای می‌ماند که بین پسران و خویشاوندان نزدیک تقسیم می‌شد. این ازدواج از ازدواج‌های معروف جاهلیت بود، ولی شیوع زیادی نداشت، چرا که مردم عرب آن را زشت می‌پنداشتند و افراد کمی به چنین ازدواجی تن می‌دادند، لذا این نکاح مَقت(زشت)(ترمانینی، عبدالسلام، الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و الاسلام، ص 35) نام داشت و بچه‌ای که گاه از این طریق متولد می‌شد به مقیت معروف بود.(جوادعلی، المفصل، ج5، ص 537.)

قرآن‌می‌گوید: «وَلَا تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿۲۲﴾ و با زنانى که پدرانتان به ازدواج خود درآورده‏ اند نکاح مکنيد مگر آنچه که پيشتر رخ داده است چرا که آن زشتکارى و [مايه] دشمنى و بد راهى بوده است»(نساء 22). به این نوع ازدواج نکاح ارث نیز می‌گویند چون زن را همچون کالای از اموال میت می‌دانستند و جزء میراث او می‌دانستند و قرآن می‌فرماید : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا...؛ اى کسانى که ايمان آورده‏ ايد براى شما حلال نيست که زنان را به اکراه ارث بريد...»(نساء/ 19)

اما در توجه به قرائن تاریخی می‌توان از شان نزول این آیه گفت که یکی از انصار به نام ابوقیس از دنیا رفت و فرزندش به نامادری خود پیشنهاد ازدواج داد. آن زن گفت : تو را فرزند خود می‌دانم و این کار را شایسته نمی‌بینم از این رو نزد پیامبر(ص) آمد و کسب تکلیف کرد این آیه نازل شد و این نوع ازدواج را تحریم کرد(رازی، ج 3، ص348) علت تحریم آن است که نامادری درحکم مادر است و ازدواج با او تجاوز به حریم پدر و هتک حرمت اوست(مکارم شیرازی، ج 3، ص 39).

از نمونه‌های این نوع ازدواج اشعث بن قیس است که مولود ازدواج قیس بن معدی کرب با نامادری خود است و دیگر ابومعیط است که نتیجه ازدواج ابوعمر و بن امیه با عامریه، زن پدر خود می‌باشد(ابوعبیده، معمزبن المثنی، مجاز القرآن، ص 12). اجراى اين نکاح وراثتى در يثرب با اين رسم همراه بوده است که پس از وفات يک مرد، بى درنگ، پسر(يا وارث ديگر) جامه خود را بر سر زن بازمانده، مى‌انداخت تا بدين سان، ارث بردن نسبت به نکاح او را اعلام کند، آن گاه اگر مى‌خواست او را همسر خويش مى‌ساخت يا آن که او را باز مى‌داشت تا مالى بپردازد و خود را برهاند.

  • نکاح مخادنه:

خدن به معنای دوست، رفیق و معشوق است. در جاهلیت، معاشرت گروهی از مردان با زنان را که به صورت مخفیانه انجام می‌گرفت، مخادنه می‌گفتند که تعداد این مردان معمولاً کمتر از ده نفر بود.(جوادعلی، المفصل، ج5، ص 546) این رابطه و دوستی به قدری آشکار نبود که معروف به فحشا بشوند و کاملاً هم مخفی نبود که کسی نفهمد. از آنجایی که جامعه‌ی عرب جاهلی فقط آنچه آشکار بود مایه‌ی ذلت می‌دانستند، این نوع معاشرت را عار نمی‌شمردند؛ زیرا آنها بر این باور بودند: «ما استتر بأس و ما ظهر لوم»(طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج8، ص 193.) آنچه محرمانه و پنهان است، مانعی ندارد و آنچه آشکار است، مایه‌ی عار می‌باشد». آنها مرد را دوست زن و زن را دوست مرد می‌شمردند و اعتقاد داشتند که اگر هر دوی این‌ها بر این دوستی راضی باشند، این نکاح از طریق ایجاب و قبول رضایت انجام گرفته پس حلال است.(طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج8، ص 193.)

همچنین آورده‌اند که مخادنه نوعی از تعدد ازدواج بود که نزد قبایلی که دختران بر اثر زنده به گور کردن کم شده بود، انجام می‌گرفت. (طبری، محمدبن جریر، جامع البیان، ج8، ص 193) قرآن نیز ضمن تایید بر وجود این نوع ارتباط جنسی در جاهلیت، آن را تحریم کرد: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ...؛ امروز چيزهاى پاکيزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان و زنان پاکدامن از کسانى که پيش از شما کتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنکه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالى که خود پاکدامن باشيد نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست‏ خود بگيريد...». همین معنا در آیه 25 سوره نساء نیز است.

اسلام حتی ازدواج با زنان اخل کتاب و کنیزان را به شرط اینکه اهل مخادنه(ارتباط تقریبا پنهانی) و مسافحه(ارتباط آشکار) نباشد جایز دانست و از هر نوع فحشاء دراین آیات نهی کرد «...وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ...؛... و به کارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشيده[اش] نزديک شويد...»(انعام 151).

علنی بودن معیار قبح اعمال

عرب جاهلی، افزون به نوع اصلی ازدواج(زناشویی)، نکاح‌های متنوع و در عین حال، مضبوط و شناخته شده ای را برگزار می‌کرد. به جز نوع اصلی و دو مورد دیگر(ازدواج موقت و ازدواج با کنیز) که در اسلام نیز تأیید شد، بقیه موارد، عموماً روش هایی گوناگون برای اطفای نایره شهوت بود، و عملا عرب جاهلی را به مرزهای زنا می رساند. با وجود این، جالب توجه است که عرب جاهلی، خود برخی از معاشرت‌ها را زنا می دانست، و در نگرش او، علنی بودنِ رابطه جنسی و آمد و شدها و معاشرت‌های بی ضابطه بسیار زشت و چه بسا، ممنوع بود.

به قلم اکرم صفری شیزری، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده تربیت مدرس قرآن کریم مشهد

منابع
1. ابن سعد، الطبقات الکبری.
۲. ابن منظور، لسان العرب، تعلیق علی شیری.
۳. آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب.
۴. آمدی، جلیل عبدالواحدبن محمد تمیمی.
۵. باقر ساروخانى، دائرة المعارف علوم اجتماعى.
۶. بغدادی(خطیب)، احمدبن علی، تاریخ بغداد.
۷. ترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیهٔ والاسلام.
۹. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام.
۱۰. سیوری، المقداد بن عبدالله، ۱۳۵۸ ق، کنزالعرفان.
۱۱. طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، ترجمه تفسیرطبری، تصحیح و اهتمام از حبیب یغمائی.
۱۲.. طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، جامع البیان، تحقیق صدقی جمیل عطّار.
۱۳. فرّوخ، عمر، تاریخ الجاهلیه.
۱۴. مدیر شانه‌چی، کاظم، آیات الاحکام.
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه.
 
انتهای پیام
captcha