به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «آینده وحدت در جهان اسلام» امروز، 14 اسفندماه با حضور جمعی از صاحبنظران و علاقهمندان در سالن کنفرانس خبرگزاری تقریب برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین مرتضی کربلایی، استاد حوزه و دانشگاه ادیان در این نشست بیان کرد: اساساً بحثی که در تقریب مطرح است، تقریب بینالمذاهب اسلامی است و آن حقیقتی که نادیده گرفته شده، مسئله تقریب بین سایر گرایشهای شیعی است. ما در تشیع، زیدیه و اسماعیلیه و ... را داریم، اما سؤال اینجا است که برای تقریب بین اینها چه کردهایم؟ لذا بحث تقریب روی گرایشات تشیع هم مطرح است و گاهی اوقات تعامل با مذاهب شیعه، همان تعاملی است که با اهل سنت داریم، یعنی شیعیان غیرجعفری، مساوی با اهل سنت هستند، اما چرایی این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد.
وی در ادامه افزود: در حال حاضر، کسانی مانند علویها را داریم که گرایشات شیعی غلیظ دارند و خود را جعفری هم معرفی میکنند، البته تفاوتهایی نیز در فقه و احکام شرعی دارند. ما نقطه مشترکی بین مذاهب اسلامی و گرایشهای مذاهب شیعی داریم و زیدیه و اسماعیلیه و علویه و...، در تشیع جزء جریانهای فکری محسوب میشوند که همان نگاهی را به اهل بیت(ع) دارند که ما داریم. همچنین در اینجا میتوانم به طریقت عرفانی بکتاشیه اشاره کنم که شیعی هستند. بنابراین ظرفیتهای زیادی در این بخش وجود دارد که مغفول مانده است.
کربلایی تصریح کرد: یکی از نکات مهمی که در مباحث تقریبی باید به آن توجه کنیم، این است که با بهشت و جهنم کسی کار نداشه باشیم و دنبال تکفیر نگردیم و مذهب فعلی گرایشات و مذاهب را هم نفی نکنیم. به لحاظ روشی اگر صرفاً حقایق و مستندات تاریخی بیان شود، نتیجه خوبی خواهیم گرفت، چنانکه، سیره اهل بیت(ع) نیز بر محور صلح با خلقالله بوده است. اینطور نیست که بگویند تو اهل دوزخ هستی و ... ، مسئله این است که حقیقت به هر نحوی بیان شود.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه افزود: در مباحث تقریبی باید از خود گذشت و گاهی سرزنش و تحقیر را نیز تحمل کرد. اهل بیت(ع) نیز اینطور بودند که ناملایمات را تحمل میکردند. مخلوقات خدا، نشانههای خدا هستند و اسماء الهی در این مخلوقات ظهور کرده و نوع تعامل ما با سایرین باید بر پایه حکمت و محبت باشد و نه جدل. در این روش تعامل، آن ظرفیتی که در عرفان اسلامی داریم، بسیار مهم است که در ساحت جریان عرفان شیعی و اهل سنت اصولی وجود دارد. آن اصل ولایت باطنی امامان معصوم(ع) که شیعه و صوفیه اهل سنت بدان معتقد هستند. در حال حاضر طریقتهای معنوی در اهل سنت را که ببینید، میگویند باب مدینه علم الهی امام علی(ع) است و اعتبار طریقتشان در اتصال و انتساب معنوی به آن حضرت است و نیز در بحثهای توحید و مسائل انسانشناسی و جهانشناسی و معادشناسی، مبانی آنها مبتنی بر مبانی قرآن کریم و اهل بیت(ع) است.
وی بیان کرد: البته ما جریانهای رقیب نیز داریم و فقها و متکلمین و محدثین نیز میگویند که ما کلام قرآن و اهل بیت(ع) را میگوییم، اما واقعیت خارجی که میبینیم اینگونه است که اثرگذاری جریانهای عرفانی در مسئله تقریب بسیار چشمگیر است. مسئله ولایت به این معنا که باطن نبوت، ولایت است، ولیالله لازم است درجات قرب الی الله را طی کند تا نبی و رسول شود و در نتیجه مأمور به هدایت خلق میشود. این اصل را همه جریانهای شیعی دارا هستند؛ چه آنها که غیرجعفری هستند و چه طریقتهای اهل سنت که ولایت را قبول دارند. ولایت حقیقتی ورای تاریخ است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) یک جنبه ظاهری دارند و یک جنبه باطنی دارند که محدود به تاریخ نیست. از جنبه باطنی در روایات تعبیر به مقام نورانیت شده است.
کربلایی گفت: ولایت اهل بیت(ع) حقیقتی فراتاریخی است که به آن تاریخ قدسی میگوییم. این ولایت، شیخ طوسی، حافظ، ابن عربی، شیخ مفید، سیدمرتضی و دیگر بزرگان را تربیت میکند. در بحث تقریب، بحث مذاهب را مطرح میکنیم، اما ما تقریب بینالادیانی نیز داریم، یعنی مسلمانان با بوداییها و مسیحیان و یهودیها و ... نیز میتوانند ارتباط داشته باشند که شایسته توجه است. مسئله ولایت باطنی اهل بیت(ع) عنصری است که با آن میتوانیم با سایر ادیان گفتوگو کنیم. با فقه نمیتوانیم با پیروان ادیان دیگر صحبت کنیم، اما عنصر مشترک بین همه انسانها قلب و عقل است. در بحث قلب، شاهد مسئله عرفان هستیم که همه ادیان دارند. مسئله عقل را نیز داریم که شاهد شکلگیری فلسفه و حکمت هستیم و با این دو عنصر میتوان گفتوگو کرد. به ویژه عنصر قلب که همه انسانها عطش معنویت دارند و این مسئله گرایش فطری همه انسانها است.
وی در ادامه بیان کرد: خداوند در قرآن کریم به مسئله قلب سلیم و انشراح صدر و سایر احکام قلب اشاره کرده است. از نگاه قرآن و روایات، حقیقت انسان، قلب او است و آیاتی نیز به این مسئله اشاره کرده است. انسان به وسیله آن با حقیقت مواجهه مستقیم پیدا میکند، در فلسفه بحث عقل و استدلال عقلی مطرح است و در عرفان مسئله قلب و شهودی قلبی در ارتباط با واقعیت مطرح میشود، چنانکه خداوند نیز فرمود «ما کذب الفؤاد ما رای». البته ادراکات قلبی، معیار و میزانی به نام طهارت و پاکی دارند.
راهی که در جریانهای تصوف به نام روش، پیش روی انسانها است، قلب است و بعد مشاهدات قلبی بر پایه ایمان و طهارت است و نیز رسیدن به این معنا است که اهل بیت(ع) حلقه واسطه بین خدا وانسانها و بلکه کل هستی هستند. خداوند از باطن اهل بیت(ع) به عالم نگاه میکند و عالم را خلق میکند همچنان که اگر کسی بخواهد درجات کمال را طی کند نیز از طریق ولایت اهل بیت(ع) است چنانکه فرمودهاند «بنا عرف الله و بنا عبدالله».
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی تصریح کرد: علامه طباطبایی نیز میفرماید «هیچ نوری از انوار ملکوت بر هیچ کسی بر عالم افاضه نمیشود، مگر از طریق باطن امام». امامت حقیقتی است که حضرت ابراهیم(ع) بعد از اینکه نبی و رسول بود، به آن رسید و امام کسی است که علت ایجاد و بقای عالم و علت غایی آفرینش است و احاطه به کل عوالم هستی دارد. البته هر کسی به اندازه استعداد خود از ولایت ایشان بهره میبرد و ولایت نیز اختصاص به شیعیان ندارد. خورشید بر همه انسانها و کل عالم میتابد و خورشید ولایت نیز این چنین است و برای امام تفاوتی ندارد که در کجای عالم بتابد، بلکه او به همه فیض میرساند. در زیارت جامعه کبیره میفرماید کلام اهل بیت(ع) نور است. لذا سخن آنان برای همه انسانها موجب رشد است. امام معصوم هرکجا باشد از خلق دستگیری میکند و وجودش موجب هدایت است. در مسئله تقریب و وحدت بین مذاهب شیعی و ... ، آن نکته مهم که مغفول مانده، ولایت باطنی اهل بیت(ع) است که این ولایت یک شأن دینی، الهی و خَلقی است.
وی افزود: شأن دینی یعنی قرآن در قلب پیامبر(ص) نازل شده است. قرآن و مشکلاتش را مخاطب قرآن میشناسد و مشکلات آن را باید از پیامبر و امام پرسید، شأن باطنی، یعنی تا امام معصوم درجات قرب را طی نکرده باشد نمیتواند مأمور به هدایت شود و شأن خلقی نیز این است که هدایت خلق را دارد و مسئله رسالت معنا میشود. ما امام را در شأن خلقی و دنیوی منحصر نکنیم، جایگاه امام بسیار بلند است و سیره اهل بیت(ع) را اگر ببینید، مشخص است که آنها سعی داشتند براساس ولایت باطنی که دارند، مرجعیت دینی خود را حفظ کنند و لذا از خلفا نقل شده که «لولا علی لهلک عمر». لازمه مرجعیت دینی نیز ولایت باطنی اهل بیت(ع) است که از حق بگیرد و به خلق بدهد. گاهی اوقات خیلی تلاشها برای تقریب میشود، اما نتیجه مثبتی اتفاق نمیافتد و مشکل ما گاهی اوقات بر خلاف سخنها، تعصب است. خودخواهی موجب میشود که انسان متعصب شود و اهل بیت(ع) نیز از این مسئله نهی کردهاند.
کربلایی در ادامه به عناصری در تقریب باید به آنها توجه داشت، اشاره و تصریح کرد: در بحث تقریب باید اعتقاد پیدا کنیم که این مسئله برای ما ضروری است و باید به اینجا برسیم که حتمیت دارد. ما باید به اینجا برسیم که دشمنان، مسلمانان را احاطه کردهاند و باید امت واحدهای شویم. فرقی هم بین مذاهب نیست، بلکه همه اعتقاد به توحید و نبوت و معاد داریم و همه معتقد به ولایت باطنی اهل بیت(ع) هستیم. نکته دیگر این است که در شریعت و دین، بدون دلیل روشن و قاطع نمیتوان پیروان مذاهب دیگر را تکفیر نمود. همچنین شناسایی روایاتی که بین شیعه و اهل سنت به جهت سندی مقبولیت دارند نیز باید احصاء شوند و روایات مجعول مشخص شود.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به عوامل تحقق تقریب و وحدت بیان کرد: در تحقق تقریب بین مذاهب و وحدت در جهان اسلام نیز، ارتباط مستمر عالمان مذاهب مطرح است. عالمان باید در بحثهای کلامی و ... ، ارتباط همیشگی داشته باشند و تبادل آراء و نظریات صورت بگیرد، چه اینکه بسیاری از مشکلات به دلیل ناآگاهی طرفین است. نکته دیگر، پیروی از سیره عملی پیشوایان مذاهب است. پیروی از سیره اهل بیت(ع) بسیار اهمیت دارد که ببینیم دغدغه آنها در مورد ارتباط بین مسلمانان چه بوده است. باید بررسی کنیم که مثلاً امام علی(ع) وقتی حاکم بود، با زن یهودی چطور ارتباط داشت؟ شیعیان کسانی هستند که علاقه ویژهای به امام علی(ع) و اهل بیت(ع) دارند، اما باید ببینیم که تعامل بزرگان ما با انسانهای دیگر چگونه است. این الگوی ما است و برای نمونه نیز میتوان به احتجاجهای امام رضا(ع) اشاره کرد.
وی افزود: نکته بعدی، دوری از افراطیگری و ظاهرگرایی و دوری از فهمهای قشری بدون ضابطه و روش از دین است. در مقابل، برخورداری از حسن نیت و سعه صدر و تحمل و مدارا و فهم روشمند از متون دینی داشتن از اهمیت برخوردار است. جریانهای تکفیری را اگر نگاه کنید، میبینید که برداشتهای آنها از متن دینی، روشمند نیست و روی برخی از موارد تأکید میکنند که از نظر اجتهادی اصلاً مقبولیت ندارد. نکته بعدی نیز ایجاد فرصت و بستر لازم برای پیروان مذاهب در راستای طرح آراء و نظریات خودشان است. به این معنا که فضا باید باز باشد که هر کسی حرف خود را بزند. روش اهل بیت(ع) عقلی و استنباطی است و کتاب کافی نیز با کتاب العقل و الجهل آغاز شده است.
انتهای پیام