دم میزنم من از تو امام نجیبها
فرمانروای بیکس شهر غریبها
آقا به شعر مضطر من آبرو ببخش
ای پاسخ تمامی اَمَّن یُجِیبها
عمریست معجزات کلامت گذاشتهست
انگشت بر دهان تمام ادیبها
بوی گل محمدی از بس گرفتهای
حلقه زدند دور و برت عندلیبها
وقتی دوای شاعرتان یک نگاه توست
دیگر چه حاجت ست به چشم طبیبها؟
تو با حسین(ع) فرق نداری، فقط کمی
نامت غریب مانده میان غریبها...
شعر: بهزاد نجفی