به گزارش ایکنا؛ دو بخش از مصاحبه تفصیلی با سیدعلی آقایی، دانشآموخته دکتری رشته علوم قرآن و حدیث، عضو هیئتعلمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، محقق مهمان در فرهنگستان علوم برلین ـ برندنبورگ و مدیر پروژه «ایرانکران»، با تیترهای «سه محور مطالعات قرآن در غرب» و «نقش دستنوشتههای قرآنی در تحلیل قرائات» منتشر شد.
آقایی در این دو بخش ضمن تبیین تفاوتهای موجود بین تاریخگذاری و سالیابی دستنوشتههای قرآنی، بیان کرد که در تاریخگذاری متن در آیات قرآن تأمل میکنیم تا دریابیم که آیه یا سورههای قرآن هر یک در چه دورهای نازل شدهاند، اما تفاوتهایی که بین دستنوشتهها یافت میشود بازتابدهنده تفاوتهای فرهنگی است. وی همچنین به بحث در زمینه دستاوردهای نسخهشناسی و مطالعه دستنوشتههای قرآنی نیز پرداخت و مطرح کرد که بسیاری از اختلافاتی که در مورد نحوه قرائت و یا نگارش قرآن وجود دارد در پرتو مطالعه دستنوشتهها حل میشود.
در ادامه بخش پایانی این مصاحبه تفصیلی که دربردارنده مباحثی در زمینه چگونگی انجام سالیابی، ثمره مطالعه دستنوشتههای قرآنی و نقش آن در تفسیر آیات است از نظر میگذرد؛
ایکنا؛ چطور باید سالیابی را انجام دهیم؟
بهترین شاهد برای تعیین تاریخ یک نسخه آن است که در خود نسخه این اطلاع آمده باشد. نسخههای خطی معمولاً در آغاز یا پایان چنین اطلاعاتی هم دارند که در آن نام کاتب، زمان کتابت، مالک نسخه یا کسی که نسخه به او اهدا شده یا جایی که نسخه به آن وقف شده آمده است.
این اطلاعات در بسیاری موارد برای سالیابی نسخههای خطی راهگشاست. مشکل اینجاست که اغلب قرآنهای کهن فاقد این اطلاعات هستند. به این دلیل ساده که صفحات آغازین یا پایانی نسخهها معمولاً افتاده یا از بین رفته است. در بعضی موارد هم این اطلاعات در نسخهها دیده میشود، در اصالت آنها تردیدهایی هست؛ چراکه به دلایلی در دورهای متأخرتر اطلاعاتی به نسخهها اضافه شده که ارزش نسخه را بالاتر ببرند.
به همین دلیل محققان معمولاً برای سالیابی نسخههای قرآنی به اطلاعات درون قرآنها مراجعه میکنند. یکی از رایجترین روشها برای سالیابی دستنوشتههای قرآنی استفاده از معیارهای خط شناسی است. بر این اساس میتوان دستنوشتههای قدیمیتر را از نسخههای جدیدتر متمایز کرد.
اما خطشناسی حرف آخر را نمیزند. برخی از معیارهای خطشناسی درباره تقدم و تأخر سبکهای نگارشی محل پرسش هستند. به علاوه، روش خطشناسی صرفاً بهطور نسبی دستنوشتهها را تاریخگذاری میکند؛ یعنی تنها میتواند بگوید که یک نسخه قدیمیتر از دیگری است، اما نمیتواند تاریخ دقیق نسخهها را مشخص کند. بنابراین باید به فکر راههای جایگزین باشیم.
یک روش دیگر که اخیرا از سوی پروژه «کرپوس کرانیکوم» بهطور نظاممند برای سالیابی قرآنهای کهن به کار گرفته شده، استفاده از روش تاریخگذاری رایج در مطالعات باستانشناسی است. در باستانشناسی اشیا را با استفاده از آزمایش کربن 14 سالیابی میکنند. با این روش تاریخ حدودی اشیاء با ضریب احتمال بالا به دست میآید.
چند سال پیش گروهی از محققان به این ایده رسیدند که خوب است دستنوشتههای قرآنی را هم با این روش سالیابی کنیم. الان این روش نیز تبدیل به یک محک در کنار دیگر محکها برای سالیابی نسخهها شده است. با این تفاوت که روش کربن 14 تاریخ دقیقتری به دستنوشتهها نسبت میدهد. در پروژه کرپوس کرانیکوم تا به حال 13 قرآن تاریخگذاری شده و نتایج به دست آمده معمولاً با اطلاعات حاصل از روشهای دیگر سازگار است.
ایکنا؛ لوازم و ثمره مطالعه دستنوشتههای قرآنی چیست؟
برای مطالعه دستنوشتههای قرآنی به دانشهای متعددی نیاز هست؛ از نسخهشناسی و خطشناسی گرفته تا رسمالخط و قرائات قرآن و دیگر علوم قرآنی. دستاوردهای این کار هم عملاً به تکمیل و توسعه همین دانشها میانجامد؛ یعنی این دانشها با عملیاتی شدن و با تطبیق بر مثالها، خودشان هم توسعه پیدا میکنند. مثلاً از رهگذر مطالعه دستنوشتههای قرآنی کاستیهای دانش خط شناسی روشن میشود یا در بحث قرائات قرآن در عین حال که از اطلاعات کتابهای قرائات برای تحلیل قرائتهای به کار رفته در نسخهها استفاده میشود گاهی به موارد جدیدی برمیخوریم که بر دامنه اطلاع ما از قرائات قرآنی افزوده میشود. به طور کلی این کار نتایج و اثرات بسیاری روی مطالعه قرآن میگذارد و دانشهای متنوعی را توسعه میدهد که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با قرآن در ارتباط هستند.
ایکنا؛ پس با این اوصاف میتوان گفت که این کار میتواند ابزاری برای فهم قرآن باشد و از مفسر از آن بهره برد؟
حتماً همین طور است. برای نمونه همان طور که در مقدمه عرض کردم، پروژه کرپوس کرانیکوم به هر سه حوزه مطالعات قرآنی میپردازد. یکی از این سه حوزه تحقیق درباره نسخههاست. مطالعه نسخههای قرآنی نتایجی درباره رسم و قرائت قرآن در پی دارد و این کار اثرش را بر تفسیر قرآن میگذارد.
اگر بخواهم مثال سادهای بزنم، میتوانم به سوره حمد اشاره کنم؛ برای آیه چهارم سوره «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» دستکم دو قرائت مشهور است؛ ایرانیان معمولاً «مالک یوم الدین» میخوانیم و در برخی کشورها «مَلِک یوم الدین» میخوانند. این دو قرائت معانی متفاوتی دارند و تفسیرشان هم با یکدیگر متفاوت است.
اگر به پایگاه اطلاعرسانی «کرپوس کرانیکوم» ذیل تفسیر سوره حمد مراجعه کنید، میبینید که در تفسیر این آیه به بخش مخطوطات ارجاع داده شده است. چرا؟ برای همین «مالک» و «مَلک»، که گرچه تفاوت آنها جزئی است، اما معنای آنها متفاوت است و با در نظر گرفتن هر کدام از اینها برداشت شما از آیه عوض میشود.
وقتی به مخطوطات مراجعه میکنیم میبینیم که «ملک» بدون «الف» نوشته شده و در قرائات هم هر دو قرائت نقل شده است. اما بخش سوم پیوند آیه با بستر فرهنگی و دینی نزول قرآن است. وقتی به شواهد ناظر به بستر و بافت نزول مراجعه میکنیم درمییابیم که در آن دوره «دین» به معنای داوری و قضاوت است. اما باید دید در ادبیات دینی آن دوره چه تلقیای از روز داوری وجود داشته است؟
در ادبیات دینی آن دوره تلقی این بوده که خدا در روز قیامت همچون پادشاه بر کرسی قضاوت مینشیند. در واقع، روز قیامت صحنه داوری است آن هم دربرابر پادشاهی که بر کرسی قضاوت نشسته است. شواهد فراوانی از متون به دست آمده از آن دوران برای این تلقی هست. شواهد نشان میدهند که این تلقی در شبهجزیره عربستان شناخته بوده و مردم منطقه کاملاً با این مفهوم آشنا بودهاند.
بنابراین وقتی گفته میشد «مَلک یوم الدین» مخاطبان مراد آن را بهروشنی درمییافتند؛ به بیان دیگر، قرآن از همان مفهوم شناخته شده در سوره حمد استفاده کرده است. خدا که «مَلک یوم الدین» است ویژگیهای دیگری نیز دارد که سوره با آنها آغاز میشود. خداوند نامش رحمن است و صفتش رحیم.
وقتی به کتیبههای یافتشده در جنوب شبهجزیره عربستان مراجعه میکنیم، میبینیم اسم خدا آنجا هم رحمن است. این سوره درس خداشناسی است. مخاطب باید بفهمد خدا کیست. در این دوره خداشناسی هیچ یک از اصطلاحات جدید نیست، چون اگر جدید بود نمیشد یک سوره هفت آیهای باشد، زیرا مردم متوجه مفاهیم تازه نمیشدند و باید یکیک مفاهیم تازه را توضیح میداد، در حالی که این سوره هفت آیهای را مردم میشنیدند و هیچ ابهامی هم در فهم آن نداشتند. چون همه مفاهیم شناخته شده بودند و مردم با آنها ارتباط برقرار میکردند.
وقتی هر سه جنبه مطالعات قرآنی را کنار هم قرار میدهیم، دانش جدیدی که ایجاد میشود در واقع یک توسعه اساسی در مطالعه قرآن است. اگر امروز مفسری بخواهد تفسیر قرآن بنویسد اگر این اطلاعات را داشته باشد، تفسیر متفاوتی خواهد نوشت؛ نه اینکه تفاسیر قبلی نادرست بودند، بلکه معانی توسعه پیدا میکنند، مفاهیم دقیقتر میشوند. بنابراین مفسر در قیاس با پیشینیان یک گام جلوتر میرود.
ایکنا؛ در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید.
خیلی ممنون از لطف شما. به عنوان حرف آخر تأکید میکنم که حوزه مطالعات قرآنی حوزهای شکوفاست. در این حوزه راههای نرفته بسیار است. برخلاف تلقیای که گاه بین همکاران ماست که گمان میکنند به تکرار افتادهایم و حرف جدیدی برای گفتن نیست، به نظر من باب دانش کاملاً گشوده و زمینه فعالیت فراهم است.
تنوع مسائل در این حوزه بسیار زیاد است و سلیقههای متنوعی را پوشش میدهد، فقط لازم است انگیزه داشته باشیم و دست به کار شویم. اگر امروز مطالعه دستنوشتههای قرآنی در ایران را شروع کنیم حداقل 10 سال برای انجام آن زمان نیاز داریم. نسخه با نسخه فرق دارد و هر نسخه موضوع جدیدی برای مطالعه است.
در این گفتوگو فقط به بحثهای علوم قرآنی پرداختم. اگر موضوعات دیگر را هم اضافه کنیم دنیای متنوعتری میشود. مثلاً در ایران ترجمههای کهن فارسی را داریم که مطالعه آنها برای دانشجویان ادبیات فارسی جذاب است؛ یا اگر از منظر هنری به موضوع نگاه کنیم، کار برای دانشجویان رشته هنر جالب میشود.
این بحث میتواند ابعاد متنوعتری هم داشته باشد؛ مثلاً اگر آزمایشهای علمی بر روی نسخههای خطی را اضافه کنیم نیاز به متخصصانی در علوم پایه (فیزیک و شیمی) داریم که بر روی نسخهها تحقیق کنند. بجز آزمایش کربن 14 که متأسفانه فعلاً امکانات انجام آن در ایران نیست، مثلاً میتوانیم درباره جوهرهای به کار رفته در نسخهها تحقیق کنیم. این مسئله از این جهت مهم است که میتوانیم بفهیم که جوهرهای استفاده شده از چه اجزایی درست شدهاند. با گردآوری این اطلاعات از نسخههای مختلف میتوان سرنخی به دست آورد که جوهرها در چه منطقهای ساخته شدهاند و این خود میتواند راهنمایی برای کشف منطقهای باشد که نسخه در آن نوشته شده است.
بنابراین، دانشجویان از زمینههای مختلف علمی بهراحتی میتوانند سرگرم تحقیق در این موضوع شوند. امیدوارم این باب علم که گشوده است مورد بهرهبردای قرار گیرد و افراد علاقهمند به آن جذب شوند: خوان گستردهای است و ما همچنان بیبهره ماندهایم.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام