به گزارش ایکنا؛ سیدسلمان صفوی، مدیر مجله علمی ترانسندنت فیلوسوفی لندن و مؤلف دهها جلد کتاب در حوزه فلسفه، عرفان و هنر به زبانهای انگلیسی و فارسی است. «راه نو»، «تفسیر نوین مثنوی»، «تمنای عشق: تحلیل عرفانی زیارت عاشورا» و «مقدمهای بر نقد فلسفه مدرن غرب» از جمله آثار اوست. سرویراستاری دانشنامه معاصر قرآن کریم و تألیف مجموعه قرآنشناسی از آثار قرآنی این قرآنشناس معاصر است. رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن یادداشتی نگاشته است که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
آیات صراط مستقیم در قرآن
1. راه انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین: {اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ} (حمد، ۶-۷) (ما را به راه راست هدایت نما. راه کسانی که بدانها نعمت دادی نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتی نه راه گمراهان). در اصطلاح قرآن، خدایتعالى صراط را وصف استقامت توصیف كرده، و آنگاه بیان كرده كه این صراط مستقیم را كسانى میپیمایند كه خدا بر آنان انعام فرموده. در مقابل صراط مستقیم صراط جحیم است که راه مغضوین و گمراهان است. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ عین عبادت است و مخ طاعت، دعا و سؤال و تضرّع و ابتهال مؤمنان، و طلب استقامت و ثبات در دین، یعنی دلّنا علیه و اسلک بنافیه و ثبّتنا علیه. مؤمنان میگویند بار خدایا راه خود به ما نمای، وانگه ما را در آن راه بر روش دار وانگه از روش بکشش رسان. سه اصل عظیم است: اول نمایش، پس روش، پس کشش، نمایش آن است که رب العزة گفت یُرِیکُمْ آیاتِهِ. روش آن است که گفت لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ. کشش آن است که گفت وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا مصطفی(ع) از اللَّه نمایش خواست گفت: «اللّهم أرنا الاشیاء کما هی» و روش را گفت «سیر و اسبق المفرّدون» و کشش را گفت «جذبة من الحق توازی عمل الثقلین» مؤمنان در این آیت از اللَّه هر سه میخواهند که نه هر که راه دید در راه برفت، و نه هر که رفت به مقصد رسید. و بس کس که شنید و ندید و بس کس که دید و نشناخت و بس کس که شناخت و نیافت.
بسا پیر مناجاتی که از مرکب فروماند
بسا یار خراباتی که زین بر شیر نر بندد
«و یقال فی قوله اهدنا اقطع اسرارنا عن شهود الاغیار، و لوّح فی قلوبنا طوالع الانوار و افرد قصورنا الیک عن دنس الآثار، و رقّنا عن منازل الطلب و الاستدلال، الی ساحات القرب و الوصال، و حلّ بیننا و بین مساکنة الامثال و الاشکال بما تلاطفنا به من وجود الوصال، و تکاشفنا به من شهود الجلال و الجمال.»
اصحاب صراط مستقیم در عبودیت خدا، داراى ثبات قدم هستند، هم در عمل، و هم در قول، هم در ظاهر، و هم در باطن، و در همه احوال خدا و رسول را اطاعت میكنند. {و من یطع اللّه و الرسول فاولئك مع الذین انعم اللّه علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئك رفیقا} (نسا، ۶۹)، (و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند). علامه طباطبایی معتقد است که صراط مستقیم یکی است، ولی سبیل متعدد است. صراط مستقیم همچون شاهراه اصلی است، ولی سبیل راههای فرعی است که در نهایت به صراط متصل میشود.
خدا در قرآن مكرر نام صراط و سبیل را برده، و آنها را صراط و سبیلهای خود خوانده، با این تفاوت كه به جز یك صراط مستقیم به خود نسبت نداده، ولى سبیلهای چندى را به خود نسبت داده، پس معلوم میشود: میان خدا و بندگان چند سبیل و یك صراط مستقیم بر قرار است، مثلاً درباره سبیل فرموده {و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا} (عنکبوت، ۶۹) (و كسانى كه در راه ما جهاد كنند، ما بسوى سبیلهای خود هدایتشان میكنیم)، ولى هر جا صحبت از صراط مستقیم به میان آمده، آن را یكى دانسته است، از طرف دیگر جز در آیه مورد بحث كه صراط مستقیم را به بعضى از بندگان نسبت داده، در هیچ مورد صراط مستقیم را به كسى از خلایق نسبت نداده، به خلاف سبیل، كه آن را در چند جا به چند طائفه از خلقش نسبت داده، یك جا آن را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نسبت داده، و فرموده: {قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ } (یوسف، ۱۰۸) (بگو این سبیل من است، كه مردم را با بصیرت به سوى خدا دعوت كنم)، در سوره لقمان آن را به توبهكاران نسبت داده: { سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَی } (لقمان، ۱۵)، راه آنكس كه بدرگاه من رجوع كند)، و در سوره نساء آیه (115) آن را به مؤمنین نسبت داده: {سبیل المؤمنین}. از اینجا معلوم میشود كه سبیل غیر از صراط مستقیم است، چون سبیل متعدد است، و به اختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف میشود، به خلاف صراط مستقیم، كه یكى است، كه مثل بزرگراهى است كه همه راههاى فرعى بدان منتهى میشود، همچنان كه آیه: {قد جاء كم من اللّه نور و كتاب مبین، یهدى به اللّه من اتبع رضوانه، سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه، و یهدیهم الى صراط مستقیم} (از ناحیه خدا بسوى شما نورى و كتابى روشن آمد، كه خدا بوسیله آن هر كس كه در پى خوشنودى او باشد به سبیلهای سلامت راه نمائى نموده و باذن خود از ظلمتها بسوى نور بیرون میكند، و به سوى صراط مستقیمشان هدایت میفرماید) بآن اشاره دارد، چون سبیل را متعدد و بسیار قلمداد نموده، صراط را واحد دانسته است، حال یا این است كه صراط مستقیم همه آن سبیلها است، و یا این استكه آن سبیلها همان طور كه گفتیم راههای فرعى است، كه بعد از اتصالشان بیكدیگر بصورت صراط مستقیم و شاه راه درمیآیند. از آیه شریفه: {و ما یومن اكثرهم باللّه الا و هم مشركون } (بیشترشان به خدا ایمان نمىآورند، مگر توام با شرك)، برمىآید كه یك مرحله از شرك (كه همان ضلالت باشد)، با ایمان (كه عبارت است از یكى از سبیلها) جمع میشود، و این خود فرق دیگرى میان سبیل و صراط است، كه سبیل با شرك جمع میشود، ولى صراط مستقیم با ضلالت و شرك جمع نمیشود، همچنانكه در آیات مورد بحث هم در معرفى صراط مستقیم فرمود: {و لا الضالین} كه هر یك از سبیلها با مقدارى نقص، و یا حداقل با امتیازى جمع میشود، به خلاف صراط مستقیم، كه نه نقص در آن راه دارد و نه صراط مستقیم زید از صراط مستقیم عمرو امتیاز دارد، بلكه هر دو صراط مستقیم است، به خلاف سبیلها، كه هر یك مصداقى از صراط مستقیم است، و لكن با امتیازى كه بواسطه آن از سبیلهای دیگر ممتاز میشود، و غیر او میگردد، اما صراط مستقیمى كه در ضمن این است، عین صراط مستقیمى است كه در ضمن سبیل دیگر است، و خلاصه صراط مستقیم با هر یك از سبیلها متحد است. همچنانكه از بعضى آیات نامبرده و غیر نامبرده از قبیل آیه: {و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم } و آیه: {قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقیم، دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا} (بگو بدرستى پروردگار من، مرا بسوى صراط مستقیم كه دینى است قیم، و ملت حنیف ابراهیم، هدایت فرموده) نیز این معنا استفاده میشود. مثل صراط مستقیم نسبت به سبیلهای خدا مثل روح است نسبت به بدن چون هم عبادت را صراط مستقیم خوانده، و هم دین را، با اینكه این دو عنوان بین همه سبیلها مشترك هستند، پس میتوان گفت مثل صراط مستقیم نسبت به سبیلهای خدا، مثل روح است نسبت به بدن، همان طور كه بدن یك انسان در زندگیش اطوار مختلفى دارد، و در هر یك از آن احوال و اطوار غیر آن انسان در طور دیگر است، مثلاً انسان در حال جنین غیر همان انسان در حال طفولیت، و بلوغ، و جوانى، و كهولت و سالخوردگى، و فرتوتى است، ولى در عین حال روح او همان روح است، و در همه آن اطوار یكى است، و با بدن او همه جا متحد است. و نیز بدن او ممكن است به احوالى مبتلا شود، كه برخلاف میل او باشد و روح او صرفنظر از بدنش آن احوال را نخواهد، و اقتضاى آن را نداشته باشد، به خلاف روح كه هیچوقت معرض این اطوار قرار نمىگیرد، چون او مفطور به فطرت خدا است، كه بحكم (لا تبدیل لخلق اللّه)، فطریاتش دگرگون نمىشود، و با اینكه روح و بدن از این دو جهت با هم فرق دارند، در عین حال روح آن انسان نامبرده همان بدن او است، و انسانی كه فرض كردیم مجموع روح و بدن است. همچنین سبیل به سوى خدا به همان صراط مستقیم است، جز اینكه هر یك از سبیلها مثلا سبیل مؤمنین، و سبیل منیبین، و سبیل پیروى كنندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم، و هر سبیل دیگر، گاه میشود كه یا از داخل و یا خارج دچار آفتى میگردد، ولى صراط مستقیم همان طور كه گفتیم هرگز دچار این دو آفت نمیشود، چه، ملاحظه فرمودید: كه ایمان كه یكى از سبیلها است، گاهى با شرك هم جمع میشود همچنانكه گاهى با ضلالت جمع میشود، اما هیچ یك از شرك و ضلالت با صراط مستقیم جمع نمىگردد، پس معلوم شد كه براى سبیل مرتبههای بسیارى است، بعضى از آنها خالص، و بعضى دیگر آمیخته با شرك و ضلالت است، بعضى راهى كوتاه تر، و بعضى دیگر دورتراست، اما هر چه هست بسوى صراط مستقیم میرود و به معنایى دیگر همان صراط مستقیم است، كه بیانش گذشت. و خداى سبحان همین معنا یعنى اختلاف سبیل و راههائى را كه بسوى او منتهى میشود و اینكه همه آن سبیلها از صراط مستقیم و مصداق آنند، در یك مثلى كه براى حق و باطل زده بیان كرده، و فرموده: {انزل من السماء ماء، فسالت اودیه بقدرها، فاحتمل السیل زبدا رابیا، و مما یوقدون علیه فى النار، ابتغاء حلیه، او متاع زبد مثله، كذلك یضرب اللّه الحق و الباطل، فاما الزبد فیذهب جفاء، و اما ما ینفع الناس فیمكث فى الارض، كذلك یضرب اللّه الامثال } (خدا آبى از آسمان میفرستد سیل گیرها هر یك به قدر ظرفیت خود جارى شدند، پس سیل كفى بلند با خود آورد از آنچه هم كه شما در آتش بر آن میدمید تا زیورى یا اثاثى بسازید نیز كفى مانند كف سیل هست خدا اینچنین حق و باطل را مثل میزند كه كف بى فائده بعد از خشك شدن از بین میرود و اما آنچه به حال مردم نافع است در زمین باقى میماند خدا مثلها را اینچنین میزند). در این مثل ظرفیت دلها و فهمها را در گرفتن معارف و كمالات، مختلف دانسته است، در عین اینكه آن معارف همه و همه مانند باران متكى و منتهى بیك رزقى است آسمانى، در آن مثل یك آب بود، ولى به اشكال مختلف از نظر كمى و زیادى سیل درآمد، در معارف نیز یك چیز است، عنایتى است آسمانى، اما در هر دلى بشكلى و اندازهاى خاص در میآید. و بالاخره این نیز یكى از تفاوتهاى صراط مستقیم با سبل است، و یا بگو: یكى از خصوصیات آن است. بنابراین صراط مستقیم راهى است به سوى خدا، كه هر راه دیگرى كه خلایق بسوى خدا دارند، شعبهاى از آنست، و هر طریقى كه آدمى را بسوى خدا رهنمائى میكند، بهرهاى از صراط مستقیم را داراست، به این معنا كه هر راهى و طریقهاى كه فرض شود، بان مقدار آدمى را به سوى خدا و حق راهنمائى میكند، كه خودش از صراط مستقیم دارا و متضمن باشد، اگر آن راه به مقدار اندكى از صراط مستقیم را دارا باشد، رهرو خود را كمتر بسوى خدا میكشاند، و اگر بیشتر داشته باشد، بیشتر میكشاند، و اما خود صراط مستقیم بدون هیچ قید و شرطى رهرو خود را بسوى خدا هدایت میكند، و میرساند، و به همین جهت خدایتعالى نام آن را صراط مستقیم نهاد، چون كلمه صراط به معناى راه روشن است، زیرا از ماده (ص ر ط) گرفته شده، كه به معناى بلعیدن است، و راه روشن كانه رهرو خود را بلعیده، و در مجراى گلوى خویش فرو برده، كه دیگر نمىتواند این سو و آن سو منحرف شود، و نیز نمىگذارد كه از شكمش بیرون شود. و كلمه (مستقیم) هم به معناى هر چیزى است كه بخواهد روى پاى خود بایستد، و بتواند بدون اینكه به چیزى تكیه كند بر كنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد، مانند انسان ایستادهاى كه بر امور خود مسلط است، در نتیجه برگشت معناى مستقیم به چیزى است كه وضعش تغییر و تخلفپذیر نباشد، حال كه معناى صراط آن شد، و معناى مستقیم این، پس صراط مستقیم عبارت میشود از صراطى كه در هدایت مردم و رساندنشان بسوى غایت و مقصدشان، تخلف نكند، و صد در صد این اثر خود را به بخشد، همچنانكه خدایتعالى در آیه شریفه: {فاما الذین آمنوا باللّه و اعتصموا به، فسید خلهم فى رحمة منه و فضل، و یهدیهم الیه صراطا مستقیما}، و اما آنهائی كه به خدا ایمان آورده و از او خواستند تا حفظشان كند، بزودى خدایشان داخل رحمت خاصى از رحمتهای خود نموده، و بسوى خویش هدایت میكند، هدایتى كه همان صراط مستقیم است)، آن راهى را كه هرگز در هدایت رهرو خود تخلف ننموده، و دائما بر حال خود باقى است، صراط مستقیم نامیده. خداوند سنت و طریقه مستقیم خود را دائمى و غیرقابل تخلف و تغییر معرفى میكند. و نیز در آیه: {فمن یرد اللّه ان یهدیه، یشرح صدره للاسلام، و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا، كانما یصعد فى السماء، كذلك یجعل اللّه الرجس على الذین لا یؤ منون، و هذا صراط ربك مستقیما} (كسیكه خدایش بخواهد هدایت كند، سینه اش را براى اسلام گشاده میسازد، و كسیكه خدایش بخواهد گمراه كند، سینه اش را تنگ و بىحوصله میسازد، به طوری كه گویى به آسمان بالا میرود، آرى این چنین خداوند پلیدى را بر آنان كه ایمان ندارند مسلط میسازد، و این راه مستقیم پروردگار تو است) طریقه مستقیم خود را غیر مختلف و غیر قابل تخلف معرفى كرده، ونیز در آیه: {قال هذا صراط على مستقیم، ان عبادى لیس لك علیهم سلطان، الا من اتبعك من الغاوین}، فرمود این صراط مستقیم من است، و من خود را بدان ملزم كردهام، به درستى بندگان من كسانیاند كه تو نمىتوانى بر آنان تسلط یابى، مگر آن گمراهى كه خودش به اختیار خود پیروى تو را بپذیرد)، سنت و طریقه مستقیم خود را دائمى، و غیرقابل تغییر معرفى فرموده و در حقیقت میخواهد بفرماید: {فلن تجد لسنة اللّه تبدیلا، و لن تجد لسنة اللّه تحویلا} (سوره۳۳: ۶۲. سوره۲۸: ۲۳) (براى سنت خدا نه تبدیلى خواهى یافت، و نه دگرگونى). چند نكته درباره صراط مستقیم: نكته اول - اینكه طرقى كه بسوى خدای تعالى منتهى میشود از نظر كمال، و نقص، و نایابى و رواجى، و دورى و نزدیكیش از منبع حقیقت، و از صراط مستقیم، مختلف است، مانند طریقه اسلام و ایمان، و عبادت، و اخلاص، و اخبات. همچنان كه در مقابل این نامبردهها، كفر، و شرك، و جحود، و طغیان، و معصیت، نیز از مراتب مختلفى از گمراهى را دارا هستند، همچنان كه قرآن كریم درباره هر دو صنف فرموده: {و لكل درجات مما عملوا، و لیوفیهم اعمالهم، و هم لا یظلمون }، (براى هر دستهاى درجاتى است از آنچه میكنند، تا خدا سزاى عملشان را بكمال و تمام بدهد، و ایشان ستم نمىشوند). و این معنا نظیر معارف الهیه است، كه عقول در تلقى و درك آن مختلف است، چون استعدادها مختلف، و بالوان قابلیتها متلون است، همچنان كه آیه شریفه (رعد - 17) نیز به این اختلاف گواهى میداد. نكته دوم - اینكه همانطور كه صراط مستقیم مافوق همه سبیلها است، همچنین اصحاب صراط مستقیم كه خدا آنانرا در آن صراط جاى داده، مهیمن و مافوق سایر مردمند، چون خدایتعالى امور آنان را خودش به عهده گرفته، و امور مردم را به عهده آنان نهاده، و امر هدایت ایشان را به آنان واگذار نموده، و فرموده: (و حسن اولئك رفیقا)، (اینان بهترین رفیقند)، و نیز فرموده: (انما ولیكم اللّه و رسوله، و الذین آمنوا، الذین یقیمون الصلوة، و یؤ تون الزكوة، و هم راكعون)، (تنها ولى و سرپرست شما خدا است، و رسول او، و آنانكه ایمان آوردهاند، یعنى آنانكه نماز میگذارند، و در حال ركوع صدقه میدهند)، كه به حكم آیه اول صراط مستقیم و یا بگو (صراط الذین انعم اللّه علیهم)، را صراط انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین دانسته، به حكم آیه دوم با در نظر گرفتن روایات متواتره صراط، امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهمالسلام شمرده است، و آن حضرت را اولین فاتح این صراط دانسته است.
مزیت اصحاب صراط مستقیم بر سایرین و همچنین مزیت صراط آنان بر سبیل سایرین، به علم است، آنان به مقام پروردگارشان علمى دارند كه دیگران ندارند، این علم معرفت قلبی به حقایق هستی است. آیه: {یرفع اللّه الذین آمنوا منكم، و الذین اوتوا العلم درجات } (مجادله، ۱۱)، (خدا كسانى از شما را كه ایمان دارند، و كسانى كه علم داده شده اند، به درجاتى بلند میكند) و همچنین آیه: {الیه یصعد الكلم الطیب، و العمل الصالح یرفعه } (فاطر، ۱۰)، (كلمه طیب خودش به سوى خدا بالا میرود و عمل صالح آن را بالا میبرد) به این مزیت اشعار دارد، چون میرساند آنچه خودش به سوى خدا بالا میرود، كلمه طیب و علم است، و اما عمل صالح، اثرش كمك در بالا رفتن علم به سوی خدا است. مراد از كلم طیب عقاید حق از قبیل توحید است، و مراد از صعود آن تقربش به خداى تعالى است، و مراد از عمل صالح هر عملى است كه بر طبق عقاید حق صادر شود و با آن سازگار باشد.
2. اعتدال و معرفت: سوره 2، آیه 142: {سَیقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی كَانُوا عَلَیهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیم. } (بقره، ۱۴۲) (به زودى مردم كم خرد خواهند گفت چه چیز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رویگردان كرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر كه را خواهد به راه راست هدایت میكند.) صراط مستقیم به مقتضای آیه مذکورو آیه بعد{ وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا} صراط اعتدال و معرفت است که در مقابل افراطیگرایی و نادانی و سفاهت است. این صراط اعتدال در فکر و عمل دین اسلام محمد مصطفی است که حیات طیبه بشر در دنیا و آخرت را در صورت علم و عمل به معارف آن تضمین مینماید. با توجه به اینکه آیه در رابطه با منازعه پیراموت تغییر قبله از قدس به مکه نازل شده، تاکید میشود که قبله (خانه خدا در مکه) جهتگیری واحد همه مسلمانان به سوی مبدأ متعالی سرمدی است که سرمنشأ حکمت خالده و حکیم کل است. اعتدال در عمل جمع دنیا و آخرت به مقتضای ربنا آتنا فیالدنیا حسنه و فی الاخره حسنه است و در عقلانیت جمع بین عقل معاش و عقل معاد است. و در معرفت سیر از علم تجربی به علم عقلی و از آن دو به معرفت قلبی و جمع بین این سه مرتبه است. اعتدال در معرفت همچنین جمع بین عقل و عشق است. و گذار از ساحت عقل به سوی ساحت عشق است. که آخرین ساحت عقل اولین ساحت عشق است.
3. اسلام محمدی: سوره ۲، آیه ۲۱۳: {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْكُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ.} (بقره، ۲۱۳) صراط مستقیم راه دیانت الهی است که حامل ارایه معرفت به حقایق هستی، اخلاق نیکو و رفتار نیکو است. صراط مستقیم راه انبیای الهی است که در نهایت ختم شده است به دیانت خاتمالانبیا محمد مصطفی(ص). و دین اسلام صراط مستقیم امروز و فردای بشریت است. دین براى رفع اختلاف بین بشریت آمد، اختلاف ناشى از فطرت، و سپس رو به استكمال گذاشت، و در آخر رافع اختلافهاى فطرى و غیرفطرى است. دین خدا لایزال از آدم تا نوح و از نوح تا موسی و عیسی و محمد رو به كمال داشته، تا آنجا كه تمامى قوانینى را كه همه جهات احتیاج بشر را در زندگى در برداشته باشد، متضمن شده باشد، در این هنگام است كه دین ختم میشود و دیگر دینى از ناحیه خدا نمىآید، و به عكس وقتى دینى از ادیان خاتم ادیان باشد، باید در برگیرنده تمامى جهات احتیاج بشر به سوی هدایت به صراط مستقیم باشد، و خداى تعالى در این باره میفرماید: {ما كان محمد ابا احد من رجالكم، و لكن رسول اللّه و خاتم النبیین} (أحزاب، ۴۰) (محمد پدر هیچ یك از مردان شما نیست، ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزى داناست) و نیز فرموده: {وَنَزَّلْنَا عَلَیكَ الْكِتَابَ تِبْیانًا لِكُلِّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ} (نحل، ۸۹) (و این كتاب را كه روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل كردیم).
4. پرستش خدای یگانه: سوره ۳، آیه ۵۱: {إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ. } (اللّه پروردگار من و شماست، پس او را بپرستید كه این است صراط مستقیم.) پرستش خدایی که لم یلد و لم یولد است صراط مستقیم است. با توجه به آیات قبل که مربوط به عیسی مسیح است. برخلاف نظر مسیحیت تحریف شده پرستش تثلیث صراط مستقیم نیست. چون برخلاف انجیلهاى تحریف شده كنونى كه از خداوند به عنوان پدر عیسى علیهالسلام نام مىبرند، قرآن جمله «رَبِّی وَ رَبُّكُمْ» را از زبان حضرت عیسى نقل مىكند، تا هرگونه ادّعاى الوهیت درباره حضرت عیسى را از زبان حضرت عیسی(ع) انکار نماید. برخلاف کلام مسیحیت که عیسیمحوری است، کلام قرآنی توحیدمحوری است.
*علاقهمندان برای مطالعه مباحثی در این ارتباط میتوانند به مجموعه کتاب قرآنپژوهی نگارنده خصوصاً مجموعه قرآنشناسی دوره اول (6 عنوان)، انتشارات سلمان آزاده مراجعه کنند.
انتهای پیام