سینمای ایران در سالهای اخیر حال خوشی ندارد، چون محصولاتی که در آن تولید میشود نهتنها به لحاظ معنایی کارکرد لازم را ندارد، بلکه در بحث ساختار نیز عموماً آثاری بیکیفیتاند. در چنین فضایی وقتی فیلمی نظیر «شبی که ماه کامل» شد روانه اکران میشود، پر واضح است که هم باید تعجب کرد و هم خوشحال شد. این فیلم بهترین اثر نرگس آبیار تا به امروز است، چون پیشازاین، همه این فیلمساز را با «شیار ۱۴۳» میشناختند، اما وقتی ساخته اخیر او در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت شگفتی همگان را برانگیخت و سیمرغهای متعدد را به خود اختصاص داد.سکانسهای سخت این فیلم هم از دیگر نکاتی که اعجاب همگان را برانگیخته است.
نرگس آبیار وقتی شیار ۱۴۳ یا نفس را کارگردانی کرد این تصور را در اذهان تداعی کرد که سینماگر زن تنها با تکیه بر احساسش قادر است یک اثر خوب و احساسی خلق کند، اما نرگس آبیار نشان داد که قادر است در صحنههای اکشن هم از بسیاری از فیلمسازان دیگر پیشی گیرد و اثری چشمنواز تولید کند. برای مثال صحنه تعقیب گریز نیروهای تکفیری توسط گشت مرزی از جملههای سکانسها خیرهکننده این اثر است که نمونهاش کمتر در سینمای ایران تولید شده است، البته برای ارزیابی این فیلم تنها به چند جمله نمیتوان اکتفا کرد، بلکه باید ابعاد گوناگون آن را نگریست.
معمولاً در نقد آثار سینمایی باب است ابتدا بحث را با فیلمنامه آغاز میکنند اما برخلاف این رویه در ابتدا درباره بازیهای درخشان این فیلم باید سخن گفت. الناز شاکر دوست و هوتن شکیبا دو بازیگر اصلی این اثر توانستند برای بازی در این کار سیمرغ بهترین بازیگر را دریافت کنند، اما آنهایی که این اتفاق را عادلانه نمیدانند، با رویکردی منصفانه به این اثر نگاه نکردهاند، حتی میتوان گفت شاید این دو بازیگر دیگر چنین نقشی را تجربه نکنند، چون شاکردوست سالهاست در سینما حضور دارد، اما اغلب آثاری او تجاریاند و بازی درخشانی از او در خاطر نمانده است و هوتن شکیبا نیز با «لیسانسهها» خود را بهعنوان یک بازیگر طنز مطرح کرد، اما در این فیلم ما شکلی دیگر از بازی را در این دو هنرپیشه مشاهده میکنیم، اما جدا از بازیگران اصلی دیگر بازیگران بهویژه فرشته صدر عرفایی هم نقشش را درخشان و خیرهکننده ایفا کرده است. در کنار این سه بازیگر سایرین هم بدون اغراق، فوقالعاده ظاهر شدند.
اثری که شخصیتها را قضاوت نمیکند
نرگس آبیار در نگارش فیلمنامه از حضور مرتضی اصفهانی در کنار خود استفاده کرده است، ولی کاملاً واضح است که اثر از پشتوانه بسیار غنی تحقیقاتی بهره گرفته است، زیرا در جزئیات فیلم لایههای گوناگون قصه به خوبی در کنار هم قرار گرفتهاند. در این فیلم برای اولین بار شاهد تغییر شخصیتی یک فرد بهمرور زمان هستیم، به نحویکه یک جوان عاشق خانوادهدوست باگذشت زمان تبدیل به یک نیروی تکفیری میشود. نکته حائز توجه این است که کارگردان در روایت قصه هیچگونه قضاوتی درباره افراد ندارد، بلکه تنها آنچه رخ داده را روایت میکند. این اتفاق تا به آنجا جلو میرود که در بخشهایی از فیلم دیدگاههای نیروهای تکفیری هم بیان میشود، همین عامل سبب میشود، تماشاگر پیام قصه را دریابد و درست برخلاف بسیاری از فیلمهای این ژانر که نگاهی سفارشی به این قبیل موضوعات دارند.
پایانبندی قصه هم یکی دیگر از نقاط قوت این اثر است، زیرا قصه به هر شکل دیگری که پایان میگرفت نمیتوانست پایان درخشانی داشته باشد. برای مثال اگر قرار بود الناز شاکر دوست نجات یابد، حقیقت داستان تحریف میشد و اگر قرار بود سر تسلیم فرود آورد بازهم داستان شیوایی خود را از دست میداد، اما در پایان فیلم که مرد همسرش را با تمام عشقی که نسبت به او دارد به دلیل تعصبات کورکورانه و خرافی میکشد، بهترین اتفاقی بود که برای شبی که ماه کامل شد، میتوانست رخ دهد. این اتفاق جدا از تلخی که باعث تأثیرگذاری بیشتر آن میشد یک خاصیت مهم دیگر هم داشت آنهم صلابتی بود که اثر از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور ترسیم میکند، زیرا در بخش آخر فیلم از سرانجام رهبران گروههای تکفیری نیز آگاه میشویم.
از دیگر نکاتی که در «شبی که ماه کامل شد» به دل تماشاگر مینشیند عزت و احترامی است که ما در فیلم نسبت به قوم بلوچ میبینیم، البته نمایش فقر و محرومیت آنها مانع از ترسیم عزت این قوم سرافراز نیست. برای مثال وقتی فائزه(الناز شاکردوست) و حمید(هوتن شکیبا) میهمانخانه یکی از آشنایان خود میشوند که وضع مالی خوبی ندارند، صاحبخانه حاضر میشود تنها دارای خود را که یک بز است برای میهمان قربانی کند. همچنین پرداختن به موسیقی و فرهنگ قوم بلوچ هم بهخوبی مورد توجه کارگردان قرار گرفته است و در کنار موسیقی خوب رنگ پردازی هم در این اثر زیبا و ظریف است.
جدا از تمام نکات مثبتی که برای این اثر برشمردیم دو نکته نیز وجود داشت که اگر به آن توجه میشد شاید به بهتر شدن سکانسها کمک میکرد. پایانبندی این فیلم با رویکردی مناسبی ثبت شده است اما چون در پایان فیلم دوربین با حمید همراه میشود سبب احساس سمپاتیک در مخاطب شده و به همین جهت شاید تماشاگر عمق جنایت را در نیابد، اما اگر دوربین با فائزه حرکت میکرد و مخاطب از زاویه دید او قصه را به پایان میبرد تأثیرگذاری آن میتوانست دو چندان شود. حرکت دوربین در برخی صحنهها سبب آزار تماشاگر میشد، البته باید اذعان کرد که در بسیاری موارد این نکته غیرقابل اجتناب بود.
نمره بیست کارنامه آبیار شبی که ماه کامل شد را میتوان به عنوان نمره بیست کارنامه آبیار خواند زیرا میزانسن و دکوپاژی که در این فیلم عاشقانه - اکشن میبینیم، شاید در کمتر فیلم ایرانی شاهد آن بودهایم. در ضمن خشونتی که گروهک تروریستی جندالله نسبت به زنان انجام میدهد، تا به حال به این شکل ترسیم نشده بود درصورتیکه برای تکفیریها زن، کودک و مرد فرقی باهم ندارد و آنها تنها به آرمانشان میاندیشند. مسئله دیگر که باید به آن اشاره کرد، اشتباهی است که برخی نقدها نسبت به این فیلم دارند. در برخی نقدها آمده است در این فیلم عبدالحمید با بغل گرفتن فرزندش در اکثر صحنهها در پی سپر قرار دادن اوست، درصورتیکه این برداشتی سطحی است، زیرا کارگردان خواسته فرهنگ مردگرایانه قوم بلوچ را که پسران را سایه پدر میداند ترسیم کند.
درباره مسائل فنی فیلم آبیار باید به چند بخش اشاره کرد. ابتدا به رفتوبرگشتهای دوربین که برخی نسبت به آن نقد دارد، اما این شکل از رفتوبرگشت دوربین، حربهای است که کارگردان برای مستند کردن اثر از آن استفاده میکند، همانند آثار محمدحسین مهدویان که از این روش استفاده میکند، پس این شکل از تصویربرداری حتی به واقعنگری فیلم کمک کرده است. نماهای باز و بسته یکی دیگر از اتفاقات خوب فیلم است بهویژه در لانگ شاتها، برخی مواقع زیبایی سحرانگیزی از تصویربرداری را شاهدیم و موسیقی فیلم هم بهشدت با جغرافیای آن منطقه همخوان است و آهنگساز بهخوبی نتها را متناسب با جغرافیای آن منطقه تنظیم کرده است. گریم بازیگران در این اثر هم به خوبی صورت گرفته است بهویژه این گریم فرشته صدر عرفایی بسیار زیباست و حتی در ابتدای کار تشخیص بازیگر این نقش را برای مخاطب دشوار میکند.
تدوین «شبی که ماه کامل شد» هم از نکات دیگری است که میتوان به آن اشاره کرد، وقتی فیلم در جشنواره به نمایش درآمد زمانی سهساعته داشت که اتفاقاً برای چنین فیلمی زیاد نبود، ولی بههرحال برخی صحنهها باید در نسخه عمومی کوتاه میشد. برای مثال حرکت دوربین به روی جذابیت توریستی کمی از بار کیفی کار کاسته بود، اما آبیار بهدرستی این سکانسها را شناسایی کرده و در اکران عمومی از میزان آنها کم کرده بود، بنابراین فیلم در زمان ۱۳۵ دقیقهای روی پرده میرود. موضوع دیگری که در شبی که ماه کامل شد حائز توجه است گویش فیلم است. شاید در برخی مواقع این گویش کار را برای تماشاگر سخت کند، اما بهشدت با تصاویر همخوان است و بیننده را آزار نمیدهد.
درباره نام فیلم هم باید گفت، شاید با توجه به تم قصه این نام در خدمت قصه عاشقانه است، اما آبیار در این فیلم کامل را به معنای مادر بودن فائزه تعبیر میکند، چون آنگاه که او از همسر تکفیری خود میگذرد و مادر شدن را انتخاب میکند دیگر ازخودگذشته و به مقامی والاتر دست یافته است. در چنین شرایطی دیگر برای نجات خودش فرزندانش را رها نمیکند و یا درصحنه پایانی شجاعانه در مقابل شوهر میایستد. در این مطلب نباید از تهیهکننده غافل شد، زیرا محمدحسین قاسمی با امکاناتی که برای فیلمساز فراهم کرده، شرایطی را به گونهای رقم زده که سینماگر به راحتی هر آنچه خواسته در فیلمش رقم زده است.
شبی که ماه کامل شد مطمئناً یکی از بهترین فیلمهای امسال است، اما مهمتر از این نکته جریانسازی است که این فیلم پدید خواهد آورد زیرا این اثر سرآغاز تولیداتی است که شاید پرداختن به آنها تابهحال خط قرمز بوده، اما این فیلم راه را برای پرداختن به این موضوعات باز کرده است. در خاتمه باید امید داشت این فیلم بتواند در فروش هم با موفقیت رو به رو شود، زیرا سبب خواهد شد تا آبیار و دیگر فیلمسازان باز هم به سمت این قبیل موضوعات بروند، زیرا شکست چنین آثاری، کار را برای ورود مجدد به این موضوع سخت میکند.
به قلم؛ داوود کنشلو
انتهای پیام