به گزارش ایکنا؛ سی و هفتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت ادیان» به صاحبامتیازی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیرمسئولی سیداکبر حسینی قلعه بهمن منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره از این قرار است: «بررسی تطبیقی داستان طالوت در «قرآن» و «عهد عتیق»»، «بررسی مقایسهای پیشگویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم درباره عصر ظهور؛ تحقق حکومت جهانی عدل و صلح»، «مقایسه «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تاکید بر «نهج البلاغه» و «تائو ته چینگ»»، «ثنویت قدرت در بنمایههای تثلیث «اوستا»»، «بررسی بخشی از گزارش هرودوت در خصوص آداب و رسوم ایرانیان با آیین زرتشتیگری»، «بررسی اوضاع مذهبی و باورهای اعتقادی پادشاهان عصر میانی ساسانی براساس نوشتههای پروکوپیوس مورخ رومی».
داستان طالوت در «قرآن» و «عهد عتیق»
در چکیده مقاله «بررسی تطبیقی داستان طالوت در «قرآن» و «عهد عتیق»» اثر دلآرا نعمتی چنین میخوانیم: «بررسی تطبیقی داستان طالوت در دو متن مقدس قرآن و عهد عتیق ابزاری است برای شناخت دقیقتر این دو متن. ملاک تطبیقپذیری این داستان در دو متن، برخورداری از قداست، موضوعات مشترک و تفاوتهای ساختاری و تعلیمی این دو متن است. دامنه این تطبیق داستان طالوت است که در قرآن کریم در ۶ آیه از سوره بقره و در عهد عتیق در ۲۳ باب و بالغ بر ۶۵۴ فقره از عهد عتیق در کتاب اول «سموئیل» مطرح شده است. استقصای شباهتها و تمایزهای دو متن از دو وجه ساختار ادبی و نظام فکری مندرج در داستان انجام یافته است. برخی از مولفههای ادبی به کاررفته در دو متن، نظیر نحوه بیان، جغرافیای داستان و نحوه شخصیتپردازی شخصیت اصلی داستان و به کارگیری شیوههای بیانی انسجامبخش با هدف تزاید پیامهای معرفتی و تربیتی، به صورت تطبیقی بررسی شده که در نتیجه، ساختار ادبی منسجم و شخصیتپردازی دقیق و الگوساز و پیامهای معرفتی فرازمانی داستان طالوت قرآن را آشکار ساخته و در تطبیق نظام فکری و مبانی دینی مندرج در دو متن، به مشترکاتی در مضامین اصلی و فرعی داستان دست یافته و آثار معرفتی داستان طالوت در قرآن را در حوزه خداشناسی عمیقتر، دقیقتر و صحیحتر یافته است. از این رو، میتوان گفت: لازمه منطقی برتری ساختاری و محتوایی داستان طالوت قرآن نسبت به عهد عتیق این است که قرآن کریم حاوی تعالیم وحیانی بدون تحریف است و در نقل و بیان موضوعات مشترکش با کتاب مقدس، از این کتاب اقتباس نکرده است.»
پیشگویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم درباره عصر ظهور
یکی از مقالاتی که در این شماره نشریه انتشار یافته است مقاله «بررسی مقایسهای پیشگویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم درباره عصر ظهور؛ تحقق حکومت جهانی عدل و صلح» اثر حسن دینپناه است. چکیده این مقاله بدین قرار است: «تحقق «حکومت جهانی عدل و صلح»، یکی از نیازهای فطری بشر و از آرمانهای همه انبیاء و اوصیای الهی بوده است. پیشگویی درباره عصر ظهور، در منابع ادیان مختلف مطرح شده است. این پژوهش، با رویکرد اسنادی، تحلیلی و مقایسهای به بررسی دیدگاه امامیه و مسیحیت صهیونیسم، در تحقق حکومت جهانی عدل و صلح در عصر ظهور میپردازد. نتایج پژوهش، بیانگر این است که هر چند دو مکتب در اصل پیشگویی اشتراک دارند، ولی از جهاتی، مانند تعیین زمان ظهور، طول حکومت موعود، هدف اصلی حکومت او و... با هم تفاوت دارند. افزون بر این، تحقق عدل و صلح جهانی آخرالزمان، همراه با جنگ گسترده و کشتار فراوان، که مسیحیت صهیونیسم، وعده آن و تلاش برای تحقق آن را وظیفه خود میداند، با عهدین، نگرش و سیره مسیح و اصول عقلی سازگار نیست.»
مقایسه «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم
در طلیعه مقاله «مقایسه «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تاکید بر «نهج البلاغه» و «تائو ته چینگ»» اینگونه آمده است: «یکی از روشهای مقایسه سنتهای دینی، مقایسه انسان مطلوب اخلاقی در آن مکاتب است. روشن است که هرچه میزان شباهت اوصاف انسان مطلوب اخلاقی در دو مکتب بیشتر باشد، روی نزدیکی مبانی فکری آنها بیشتر میتوان حساب کرد و بهتر میتوان در اندیشه گفتگو و تعامل فرهنگی بود. در مقاله حاضر، با استفاده از روش مطالعه کتابخانهای و با مراجعه به اصلیترین متون اخلاقی عرفانی دو مکتب «اسلام» و «تائوئیسم»، به ویژه نهج البلاغه و تائو ته چینگ میزان همپوشانی اوصاف انسان مطلوب در این دو نظام تربیتی مقایسه شده است. «فرزانه»(انسان مطلوب تائوئیسم)، ویژگیهای خاصی دارد که با «پارسا»(انسان مطلوب اخلاقی اسلام= متقی)، از جهات بسیاری شباهت دارد. ورع، رضا به تقدیر، خلوتگرایی، تفکر، انس با طبیعت، سکوت، بخشش و خدمت به خلق، دوری از شعار و خودنمایی، پرهیز از خشونت و مانند این، از جمله این اوصاف هستند. از سوی دیگر، پارسای اسلامی به سبب ویژگیهایی همچون اهل مناجات و عبادت بودن، احساس مسئولیت در مقابل اوضاع جامعه، و مرزبندی با مخالفان عقیدتی خود(کافران) در اجتماع و معاداندیشی و مانند آن، از فرزانه تائو متمایز است که نشان میدهد این دو مکتب با وجود مشابهاتهای زیاد، فاصله قابل توجهی با یکدیگر دارند.»
انتهای پیام