کرامت انسان بیش از هر چیز منبع الهی دارد، یعنی خداوند بیش از تدوین و تصویب هر نوع اعلامیه و اسنادی با عنوان حقوق بشر آن هم از سوی انسانها به تبیین اهمیت کرامت انسان در نظام آفرینش پرداخته و بر حفظ آن تأکید کرده است. انسان به تعبیر آموزههای قرآن، اشرف مخلوقات است که براساس آن باید حقوق طبیعی و انسانیاش محفوظ بماند که نمونه بارز آن حفظ شأن و کرامت اوست.
خبرگزاری ایکنا اصفهان، درباره معنا و مفهوم کرامت انسان گفتوگویی با نادعلی عاشوری تَلوکی، قرآنپژوه و دانشیار دانشگاه آزاد واحد نجفآباد اصفهان، داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
آنچه در این گفتوگو میخوانید:
کرامت انسان محور استنباط و اجتهاد فقهی باشد
قرب الهی کرامت انسان را متعالی میکند
گناه کرامت انسان را خدشهدار میکند
«خود مطلق بینی» سنخیتی با واقعیتهای موجود جامعه جهانی ندارد
طرد و رد کامل یک تمدن راه به جایی نخواهد برد
میزان شباهت اعلامیه جهانی حقوق بشر با آموزههای قرآنی بیش از تفاوتهایش است
ایکنا: منظور از کرامت انسانی در قرآن و متون اسلامی چیست؟
اگرچه اساس ادیان ابراهیمی بر کرامت انسان پایهریزی شده است؛ اما بسیار بعید است تعریفی که اسلام از ارزش انسان و جایگاه وی ارائه کرده در آیینهای دیگر تا این اندازه دقیق و عمیق عرضه شده باشد. به نظر میرسد اوج و کمال این آموزۀ مهم را باید در قرآن جستوجو کرد که در دهها آیه به کرامت انسان و حقوق وی توجه نشان داده است. هیچ کتابی، چه آسمانی و چه غیرآسمانی نتوانسته همانند قرآن در کوتاهترین عبارتِ ممکن، بیشترین بار معنایی را در خود جای دهد، بهترین تعریف را از انسان و ارزش و جایگاه وی ارائه دهد. عبارت بسیار کوتاه و موجز (و لقد کرمنا بنی آدم: ما فرزندان آدم را گرامی داشتهایم) که در آیه هفتادم سورۀ اسراء آمده، برگ زرینی در بیان جایگاه آدمی در جهان خلقت و در نزد خدای جهان آفرین است که در عین کوتاهی و اختصار، بیشترین معانی را در خود جای داده است.
این آیه با اطلاق و عمومیتی که دارد تمامی انسانها را از هر رنگ و نژاد شامل میشود و همگان را گرامی داشتگانِ در نزد خداوند معرفی میکند. این آیه قطعاً یکی از محوریترین آیات در زمینه انسانشناسی قرآن است که نه تنها در بخش اخلاق و معارف دینی بالاترین جایگاه را دارد، بلکه در بخش احکام و فروع دین نیز اهمیت قابل توجهی دارد و میتواند بر بسیاری از استنباطها و اجتهادات فقهی حاکم باشد. چنانکه این ظرفیت را نیز دارد که در نقد احادیث هم مورد استفاده قرار گیرد و معیار عرضه احادیث به قرآن شود. در گذشته که از کتابهای آیاتالاحکام با عنوان «فقه القرآن» یاد می شد، در عمل هم واقعاً این گونه بود و استنباطها بیشتر حول محور آیات قرآن صورت میگرفت.
چنانکه این واقعیت را میتوان از روش فقهی برخی مجتهدانِ طراز اولی همچون مرحوم مقدس اردبیلی (محقق اردبیلی) به روشنی دریافت که در «زبده البیان فیاحکام القرآن» که یک کتاب فقهی و آیات الاحکامی است بر مبنای انسان شناسی قرآن به استنباطهای فقهی نوینی پرداخت و توانست در پارهای موارد، دیدگاههای اجتهادی تازهای عرضه کند.
امروزه هم که بحث و بررسی پیرامون ارزش و جایگاه انسان به عنوان یک گفتمان رایج میان فرهنگها مطرح است و مباحث حقوق بشری اهمیت ویژهای پیدا کرده، بر صاحبنظران حوزه و دانشگاه فرض است که با تکیه بر انسانشناسی قرآن و آیاتی نظیر «و لقد کرمنا بنی آدم»، «إنی جاعل فی الارض خلیفه» و دهها آیه مشابه آن، نه تنها به تبیین جایگاه انسان و کرامت و ارزش آدمی در بُعد نظری بپردازند، بلکه بر مجتهدان و فقیهانِ صاحب صلاحیت نیز لازم است که در ابعاد عملی هم گامهای مهمی بردارند و ارزش و اهمیت انسان در نزد خداوند را در اندیشههای فقهی و فتاوای عملی خود متجلی سازند.
حتی بهنظر میرسد که میتوان با تکیه بر انسانشناسی اسلامی که مبتنی بر قرآن و حدیث است، به تأسیس یک باب جدیدی در فقه نیز همت گمارد. چنانچه چنین دیدگاهی در حوزه محیط زیست که قلمرو بسیار وسیعی را شامل میشود نیز هماکنون مطرح است.
اگر چنین اقدامی در گذشته صورت نگرفته و ابواب فقهی به پنجاه و دو کتاب فقهی منحصر شده به این دلیل است که چنین مباحثی در گذشته همانند امروز مطرح نبود و امروزه که توجه به انسان و حقوق بشر و محیط زیست و حفظ و حراست از آن در زمره اولویتهای نخست جامعۀ بشری در آمده، نباید ابواب فقهی را در تعداد مذکور منحصر کرد؛ چرا که عدد فعلیِ کتابهای فقهی همانند تعداد سورههای قرآن نیست که نتوان چیزی بر آن افزود یا چیزی از آن کم کرد.
پیشینیان بر اساس نیازهای خود به تدوین مباحث فقهی همت گماردند و موفق هم بودند. امروزه نیز باید با توجه به نیازهای دنیای مدرن، مباحثی را به آنچه گذشتگان به دست ما رساندهاند افزود تا پاسخگوی نیازهای امروز جامعه انسانی بر اساس مبانی قرآنی باشد.
ایکنا: آیا کرامت انسان امر ذاتی یا اکتسابی است؟
اگر تعبیر «کرّمنا» را در کنار تعابیر دیگری نظیر «خلقنا» و «أنشأنا» قرار دهیم که خداوند درباره انسان بیان فرموده، در آن صورت تردیدی نخواهیم داشت که کرامت آدمی یک امر ذاتی است که خداوند در وجود انسانها قرار داده و به همین علت مسجود فرشتگان قرار گرفته است.
وقتی امری ذاتی شد قطعاً از بین رفتنی نیست. اما میتواند به علل و عوامل مختلف مورد غفلت و فراموشی قرار بگیرد و در نتیجه آدمی از ارزش و جایگاه اولیه خود سقوط کند، امری که برای شیطان اتفاق افتاد. همانگونه که علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: ابلیس در برههای از حیات خویش، همانند فرشتگان، سالهای طولانی به عبادت خداوند مشغول بود و در زمرۀ مقربان درگاه الهی قرار داشت. ولی به دلیل نافرمانی خداوند مطرود شد. انسان هم با همۀ ارزش و جایگاهی که در نزد خداوند دارد با نافرمانی خداوند و ارتکاب معاصی و انجام گناهان از بارگاه الهی رانده میشود، مگر اینکه توبه کند و به کرامت ذاتی خود باز آید.
ایکنا: چه عوامل و زمینههایی میتواند کرامت انسان را عمق ببخشد؟
همۀ عوامل و زمینههایی که آدمی را بیشتر به قرب الهی نزدیک سازد، قطعاً بر کرامت و ارزش او خواهد افزود. مطمئناً عبادات در مفهوم عام و کلی خود، بهترین بستر در این زمینه است که ارزش انسان را تقویت خواهد کرد. در مقابل، هر عامل و زمینهای که آدمی را از قرب الهی دور سازد، باعث تضعیف ارزش و جایگاه وی خواهد شد.
ایکنا: وجه تشابه و تمایز دیدگاه اسلام و اسناد حقوق بشر درباره انسان و کرامت انسانی چیست؟
آنچه در غربِ سیاسی جریان دارد یک فرهنگ و یک تمدن است که همانند بسیاری از تمدنهای بشری نه کاملاً سفید است و نه صد در صد سیاه. بلکه چهرهای خاکستری دارد که در برخی وجوهش سیاهی است که باید از آن پرهیز کرد و در برخی وجوه دیگر، سفیدی است که میتوان از آنها بهره گرفت.
آنچه در این میان اهمیت دارد این است که دنیای اسلام به طور عموم، و ایران اسلامی به طور ویژه باید بداند که خود صاحب فرهنگ و تمدنی کهن است که نباید تحت هیچ شرایطی آن را فراموش کند یا دست کم بگیرد. در دنیای امروز که دنیای تعامل و تعاون است، «خودمطلق بینی» و طرد و رد کامل یک تمدن راه به جایی نخواهد برد.
بیتردید مواد سی گانه اعلامیه جهانی حقوق بشر یک تجربه موفق جامعه جهانی و یک دستاورد مثبت انسانی در زمینه حفظ حقوق بشر در عرصه بینالملل و جامعه جهانی است که میتواند انسانها را بدون در نظر گرفتن ملیت، مذهب، فرهنگ و رنگ و نژادشان حول یک محور گرد هم آوَرَد. چیزی که جای انکار ندارد این است که این اعلامیه، هرگز آن ظرافتها و دقت نظرهایی را که در قرآن در زمینۀ حفظ حقوق انسان آمده در بر ندارد؛ چرا که این اعلامیه به دست انسانها و با دانش محدود آنها به نگارش درآمده است.
در حالی که قرآن به وسیله آفریننده انسان و خالق زمین و آسمان عرضه شده است. ولی با این همه، نباید از حق گذشت که جنبههای مثبت این اعلامیه قابل انکار نیست. همانگونه که دنیای امروز دستاوردهای صنعتی، پزشکی و تکنولوژیکی بسیاری داشته که در عرصههای مختلف زندگی بشر تأثیرگذار بود و همه ملتها و جوامع از آنها بهرهمند شدهاند، در زمینۀ روابط بینالملل و حقوق انسان نیز پیشرفتهایی نموده که برای دولتها قابل استفاده است و نباید صرفاً بدین بهانه که از آن سوی مرزها آمده، مورد بی مهری یا طرد و انکار قرار گیرد.
امروزه دنیا به عرصه تبادل فرهنگها و تعامل دولتها تبدیل شده است و «خود مطلق بینی» سنخیتی با واقعیتهای موجود جامعه جهانی ندارد. ضمن اینکه واقعاً به نظر میرسد که میزان شباهت اعلامیه جهانی حقوق بشر با آموزههای قرآنی بیش از تفاوتهایش باشد. مطمئناً مهمترین وجه تفاوتش را میتوان در این نکته خلاصه نمود که هرچقدر هم که مهم باشد یک تجربه بشری است در حالی که آنچه در قرآن آمده از سوی خداوندِ دانای مطلق است.
به علاوه، باید حساب اعلامیه جهانی حقوق بشر را که پس از پایان جنگ جهانی دوم به وسیله دولتها تصویب شده، از برخی اسناد حقوق بشری که به وسیله سازمانها و نهادهای بینالمللی با انگیزههای مختلف مطرح میشود از هم جدا کرد. طبیعتاً بخشی از آنچه به اسناد حقوق بشری مربوط میشود، سوءاستفاده ابزاری از اعلامیه مذکور یا برخوردهای سیاسی است که هرگز نمیتواند مورد تأیید باشد.
انتهای پیام