به گزارش ایکنا؛ یکی از آیات قرآن که به سرنوشت حضرت مسیح(ع) اشاره میکند آیه 157 سوره نساء «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا؛ و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعاً در مورد آن دچار شك شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مىكنند و يقيناً او را نكشتند» است.
حجتالاسلام والمسلمین سیدابوالفتح دعوتی، قرآنپژوه، با اشاره به این آیه تلاش میکند تا با استناد به شواهد تاریخی در اناجیل نظریه قرآن درباره سرنوشت مسیح را ثابت کند؛ متن گفتوگوی ایکنا با وی را در ادامه میخوانید؛
یکی از مباحثی که از لحاظ قرآنی بسیار اهمیت دارد و مسئله مهمی است، این است که خداوند، در سرگذشت حضرت عیسی(ع) تذکر میدهد و میفرماید که «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ؛ آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد»یعنی برخلاف اینکه عدهای از کتابهای اناجیل، تذکر میدهند که حضرت عیسی(ع) را دستگیر کردند و به صلیب آویختند، اما قرآن کریم تذکر میدهد که ایشان دستگیر نشد، به دار آویخته نشد و او را به قتل هم نرساندند، ولیکن برای آنها امرشان مشتبه شد. مسئله این است که وقتی یک شخص، مانند حضرت عیسی(ع) را دستگیر میکنند که بسیار انسان مشهور و معروفی بوده است، چطور میشود ایشان را در یک شهری مثل اورشلیم بگیرند و چنین اشتباهی رخ دهد.
ایشان شاگردانی داشته است، همچنانکه دشمنانی هم داشته است. مردم اعم از هوادار و غیرهوادار، دولت روم و حکام روم در آنجا حضور داشتند و به قول خودشان، چطور میشود در چنین جمعیتی، چنین اشتباهی رخ بدهد که شخص دیگری را دستگیر کنند و به جای حضرت مسیح(ع) به صلیب بکشند، اما کسی هم متوجه نشود که مسئله بسیار مهمی است.
نکتهای که وجود دارد اینکه، برای روشن شدن این مسئله نمیتوان برای مسیحیان از قرآن سندی را ارائه کرد، چراکه آنان قبول نمیکنند، اما آنچه که مورد قبول آنها است، اناجیل است. وقتی که در اناجیل بررسیهایی را انجام میدادم، دیدم که گویا چنین اشتباهی هم رخ داده است و حتی در مسافرتهای مختلفی که با مسیحیان و کشیشان آنها همسفر بودهام، چنین اشتباهی را به آنان تذکر دادهام.
در این زمینه کتابی با عنوان «عیسی(ع) مصلوب نشد» تالیف کردم که چندین بار به فارسی ترجمه شده است که کشیشهای بسیاری نیز این کتاب را مطالعه کردند و در این زمینه با بنده بحثهایی داشتند که نشان میداد نظر بنده در این زمینه را پذیرفته بودند. البته در این زمینه که چطور چنین اشتباهی رخ داده است نکاتی وجود دارد که آنها را تبیین میکنم.
نکته اول اینکه، حضرت عیسی(ع) مطابق نوشتههایی که در خود اناجیل موجود است، چون دولت و امپراطوری روم و عدهای با ایشان مخالف بودند، اصولا در دهکدههای کوچک حرکت میکردند و اقامت چندانی هم نداشتند. چراکه ماموران دولت و عدهای از جاسوسان در تلاش بودند که ایشان را دستگیر کنند، چراکه شایعه شده بود که ایشان میخواهد پادشاه فلسطین شود و ایشان ضد امپراطور و ضددولت است. بنابراین سبک زندگی حضرت مسیح(ع) به اینصورت بود که دائما در حال تبلیغ و سفر کردن بود. همچنین در شهرهای کوچک نیز رفتوآمد چندانی نداشت، به ویژه اینکه به اروشلیم نیز بسیار اندک رفتوآمد میکرد.
بنابراین، ایشان در شهری به نام اورشلیم دستگیر شد که در آنجا ناشناخته بود. آنچه از اناجیل استفاده میشود اینکه، در آن شهر عیدی به نام عید فصل وجود داشت که عید «پسح» نام داشت. در این عید مردم برای زیارت به اورشلیم میرفتند که در امن و امان نیز بودند. شاگردان حضرت مسیح(ع) به ایشان پیشنهاد دادند که به اورشلیم مسافرتی داشته باشد که ایشان نیز پذیرفت و صحبتهای خوبی نیز در آنجا ارائه کرد. البته که علمای یهود نیز حضور داشتند و گاها بین حضرت مسیح(ع) با آنها تقابلهایی نیز به وجود میآمد و به همین دلیل، حکم دستگیری حضرت مسیح(ع) آمد و ایشان نیز به دلیل ترس، به همراه شاگردان از شهر خارج شدند و در نزدیکی کوه زیتون و در یک باغ مخفی شدند.
حاکمان نیز برای پیدا کردن حضرت مسیح(ع) جوایزی را در نظر گرفتند. در این زمان، یکی از شاگردان به نام یهودا اسخریوطی که نسبت به پیامبری حضرت مسیح(ع) تردیدهایی داشت، تصمیم گرفت که محل اختفا را اعلام کند و از این رهگذر به جوایزی که در نظر گرفته شده بود نیز دست پیدا کند. در ادامه برخی از علمای یهود نزد پیلاطس، یعنی حاکم اورشلیم رفتند و درخواست کردند که برای دستگیری مسیح(ع) لشکری را آماده کند.
حاکم نیز پذیرفت و این لشکر به همراه یهودا اسخریوطی به سمت باغی رفتند که حضرت مسیح(ع) در آنجا مخفی بود. حضرت در آن شب به شاگردان خود فرمودند که تا صبح بیدار باشید اما آنها حاضر نشدند و خواب را ترجیح دادند. حضرت نیز سه مرتبه آن باغ را ترک کرد و به نقطه دروتری برای مناجات رفت. در هر صورت وقتی برای سومین بار محل اختفا را ترک کرد، لشکریان حاکم به آنجا رسیدند.
در این زمان، دیگر شاگردان نیز همگی فرار کردند و تنها شخص حواری که در آنجا میماند تا حضرت را پیدا کند همین یهودا اسخریوطی است که لباسش نیز مانند لباس حواریون بوده است اما نکته قابل توجه این است که سربازان حاکم همین یهودا را به عنوان مسیح دستگیر میکنند. البته که اناجیل نقل میکنند که حضرت مسیح(ع) خودش را تسلیم کرد، حال آنکه اگر ایشان میخواست خودش را تسلیم کند دلیلی نداشت که به آن باغ پناه ببرد. یهودا نیز هرچقدر تلاش کرد که بگوید من مسیح(ع) نیستم فایدهای نداشت و او را به عنوان مسیح(ع) دستگیر کردند.
البته پیلاطس از علمای یهود میخواهد که یهودا را آزاد کنند اما در نهایت تصمیم این میشود که او را به عنوان مسیح(ع) محاکمه کنند. در هر صورت این شخص را به جای حضرت مسیح(ع) به صلیب کشیدند. البته که چند روز بعد برخی از شاگردان، حضرت مسیح(ع) را که از جایی عبور میکرد دیدند و در ابتدا نیز ترسیدند و تصور میکردند که شاید روح دیده باشند، چنانکه تصور میکردند حضرت به صلیب کشیده شده است اما در هر صورت مطمئن شدند که ایشان زنده است. در نتیجه، شخصی که اعدام شد، یهودا اسخریوطی بود.
البته این را نیز باید اشاره کرد که حاکمان یهودا را به اشتباه گرفته بودند و به صلیب کشدند و بعد از به صلیب کشیدن نیز دنبال یهودا بودند تا پاداش او را بدهند، چه اینکه گمان میکردند یهودا، حضرت مسیح(ع) را معرفی کرده است، حال آنکه کسی که به صلیب کشیده شده همان یهودا است که جزای خیانت خود را کشیده است.
همچنین چون در آن زمان شاگردان حضرت مسیح(ع) نوشتن بلد نبودند، شایعاتی در این زمینه مطرح شد که گفتند حضرت مسیح(ع) زنده شده است، در حالی که این زنده شدن و بیرون آمدن از قبر تحلیل عوام بود. در حقیقت برخی از نویسندگان که حضرت مسیح(ع) را ندیده بودند آمدند و این شایعات را وارد اناجیل کردند.
در حقیقت قرآن آمد و حقایق را برای ما روشن کرد و فرمود «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ؛ آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد». در ادامه آیه نیز میفرماید «وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شده اند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مىكنند و يقينا او را نكشتند».
انتهای پیام