به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور در تشریح ویژگیهای مختلف خطبه نماز جمعه و امام جمعه با استناد به آیه 4 سوره فتح میفرمایند: «ادبیات خطبه باید گرم باشد، صمیمی باشد، اتحادآفرین باشد، امیدبخش باشد؛ ادبیات خطبه باید امیدبخش باشد. هر کلمهای که شما در خطبه ایراد میکنید میتواند مصداق این آیه شریفه باشد که «هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایماناً مَعَ ایمانِهِم»، میتواند هم مصداق اضطراب و دغدغه باشد؛ حالا دغدغه بد نیست، اما میتواند مصداق اضطراب و تلاطم روحی و بدبینی به وضع و بدبینی به آینده و مانند اینها باشد؛ هر دو جور میشود حرف زد. باید امیدآفرین باشد، بصیرتآفرین باشد. میتواند هم حاشیهساز باشد؛ یک چیزی ما بگوییم که مستمسکی بشود برای دشمن شما و معاند شما که آن را دست بگیرد و علیه شما حرف بزند.»
بر همین اساس در این نوشتار به بیان تفاسیر و نکات پیرامون این آیه و ارتباط میان آرامش قلبی و افزایش ایمان میپردازیم.
متن آیه: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»
ترجمه آیه: «اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست، و خدا همواره داناى سنجيدهكار است.»
از نگاه رهبر معظم انقلاب «معنویت و ایمان، طبق منطق قرآن تا حدود زیادى به آرامش احتیاج دارد؛ هُوَ الَّذى اَنزَلَ السَّکینَةَ فى قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهم. وقتى سکینه بود، وقتى آرامش بود، وقتى امنیت بود، نوبت میرسد به اینکه انسانها بر ایمان خود بیفزایند؛ با عمل صالح، با توجه، با ذکر.» (بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی، 16 تیر 1395)
در حقیقت ارتباط میان دو مقوله ایمان و آرامش، و تأثیر آرامش درونی و روحی انسانها بر افزایش ایمان و معنویت، نه فقط در عرصه فردی بلکه در عرصه اجتماعی نیز آثار گستردهای دارد و جامعه ایمن و آرام است که به درجات بالاتری از ایمان و معنویت دست پیدا میکند و به طور طبیعی در این جامعه است که میزان خشونت، فساد و انحراف کاهش یافته و زمینه رشد و پیشرفت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیز فراهم میشود.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه بیان میدارد «ظاهرا مراد از سكينت، آرامش و سكون نفس و ثبات و اطمينان آن به عقایدى است كه به آن ايمان آورده و لذا علت نزول سكينت را اين دانسته كه: تا ايمانى جديد به ايمان سابق خود بيفزايند. مراد از انزال سكينت در قلوب مؤمنين، ايجاد آن است بعد از آن كه فاقد آن بودند. پس معناى آيه اين است كه: خدا كسى است كه ثبات و اطمينان را كه لازمه مرتبهاى از مراتب روح است در قلب مؤمن جاى داد، تا ايمانى كه قبل از نزول سكينت داشت بيشتر و كاملتر شود.
مرحوم علامه طباطبایی در خصوص تعریف ایمان براساس این آیه نیز اینگونه طرح مطلب میکند که «ايـمان عبارت شد از علم به چيزى به التزام به مقتضاى آن، به طورى كه آثار آن عـلم در عمل هويدا شود و نيز از آنجايى كه علم و التزام هر دو از امورى است كه شدت و ضعف و زيادت و نقصان مىپذيرد، ايمان هم كه از آن دو تأليف شـده قابل زيادت و نقصان و شدت و ضعف است، پس اختلاف مراتب و تفاوت درجات آن از ضرورياتى است كه به هيچ وجه نبايد در آن ترديد كرد. اين آن حقيقتى است كه اكثر علما آن را پذيرفتهاند و حق هم همين است، دليل نقلى هم همان را مىگويد، مانند آيه مورد بحث كه مىفرمايد: (ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم) و آياتى ديگر و نيز احاديثى كه از ائمه اهلبيت (عليهم السلام) وارد شده و از مراتب ايمان خبر مىدهد.»
در ادامه ایشان در تفسیر عبارت بعدی این آیه اظهار میدارد که «(و لله جنود السموات و الارض)؛ كلمه (جند) به معناى جمع انبوهى از مردم است كه غرضی واحد، آنان را دور هـم جمع كرده باشد و به همين جهت به لشكرى كه مىخواهند يک مأموريت انجام دهند (جند) گفته مىشود و سياق آيه شهادت مىدهد كه مراد از جنود آسمانها و زمين، اسبابى است كه در عالم دست در كارند، چه آنهايى كه به چشم ديده مىشوند و چه آنهايى كه ديده نمىشوند. پس اين اسباب واسطههايى هستند بين خداى تعالى و خلق او و آنچه را كه او اراده كند اطاعت مىكنند و مخالفت نمىورزند.
آوردن جمله مورد بحث بعد از جمله (هو الذى انزل السكينه...) براى اين است که دلالت كند بر اينكه همه اسباب و عللى كه در عالم هستى است از آن خدا است، پس او مىتواند هر چه را بخواهد به هر چه كه خواست برساند و چيزى نيست كه بتواند بر اراده او غالب شود، براى اينكه مىبينيم زياد شدن ايمان مؤمنين را به انزال سكينت در دلهاى آنان مستند مىكند.
(و كان اللّه عليما حكيما)؛ يعنى خدا جانبى منيع دارد، به طورى كه هيچ چيزى بر او غالب نمىشود و در عملش متقن و حكيم است و هيچ عملى جز به مقتضاى حكمتش نمیکند و اين جمله بيانى است تعليلى براى جمله (و لله جنود السموات و الارض) همچنان كه بيان تعليلى براى جمله (هو الذى انزل السكينه...) نيز هست. پس گويا فرموده: سكينت را براى زياد شدن ايمان مؤمنين نازل كـرد و مىتواند نازل كند، چون تمامى اسباب آسمانها و زمين در اختيار او است، چون او عزيز و حكيم على الاطلاق است.»
آیتالله مکارم شیرازی پیرامون این آیه در تفسیر نمونه آورده است که «خداوند در این آیه از موهبت عظيمى كه بر همه مؤمنان مرحمت فرموده بحث مىكند و مىفرمايد: او كسى است كه سكينه و آرامش را بر دلهای مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايد. چرا سكينه و آرامش بر دل آنها فرود نيايد در حالى كه لشكريان آسمانها و زمين از آن خدا است و خداوند دانا و حكيم است.
سكينه در اصل از ماده سكون به معنى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هرگونه شک و ترديد و وحشت را از انسان زائل مىكند و او را در طوفان حوادث ثابتقدم مىدارد. اين آرامش ممكن است جنبه عقيدتى داشته باشـد و تزلزل اعتقاد را برطرف سازد يا جنبه عملى، به گونهاى كه ثبات قدم و مقاومت و شكيبایى به انسان بخشد و البته براساس تعبيرات خود آيه در اينجا بيشتر ناظر به معنى اول است. همچنین در بعضى از روايات سكينه به ايمان تفسير شده و در بعضى ديگر به نسيم بهشتى كه در شكل انسانى ظاهر مىشود و به مؤمنان آرامش مىبخشد. اينها نيز تأييدى است بر آنچه گفته شده چرا كه سكينه زائيده ايمان است.
از طرفی ايمان چه به معنى علم و آگاهى و معرفت باشد، چه به معنى روح تسليم و پذيرش در برابر حق، داراى درجات و سلسلهمراتبى است، چرا كه علم، درجات دارد و پذيرش و تسليم نيز داراى مراتب مختلفى است و حتى عشق و شور و محبت توأم با ايمان نيز متفاوت است. آيه مورد بحث كه مىگويد: (ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم) نيز تأكيدى بر اين حقيقت اسـت و به همين دلیل يک فرد مؤمن هرگز نبايد در يک مرحله از ايمان متوقف گردد و باید دائما بـه سوى درجات بالاتر از طريق خودسازى و علم و عمل گام بردارد.
همچنین در خصوص دو عبارت (و لله جنود السموات و الارض) و (و كان الله عليما حكيما) باید گفت اولى به انسان مىگويد اگر با خدا باشى تمام قواى زمين و آسمان با تو است و دومى به او مىگويد: خداوند هم نيازها و مشكلات و گرفتاریهاى تو را مىداند و هم از تلاشها و كوششها و اطاعت و بندگى تو با خبر است. پس با ايمان به اين دو اصل چگونه ممكن است آرامش خاطر بر وجود انسان حاكم نشود؟.»
بر پایه این آیه میتوان گفت اگر ايمان هيچ ثمرى جز همين مسئله آرامش نداشت كافى بود كه انسان با تمام وجود از آن استقبال كند، تا چه رسد به ثمرات و بركات ديگر. بررسى حال مؤمنان و افراد بیايمان، روشنگر اين حقيقت است كه گروه دوم در يک حال اضطراب و نگرانى دائم به سر میبرند، در حالی كه گروه اول از اطمينان خاطر بىنظير بهرهمندند و در سايه آن هرگز از كسى جز خدا نمىترسند، ملامتها و سرزنش اين و آن در اراده آهنينشان اثر نمىگذارد، هرگز به خاطر آنچه از دسـت دادهاند غمگين نمىشوند و به آنچه دارند دلبستگى شديد ندارند و اين دو اصل سبب مىشود كه آرامش روحى آنها به خاطر گذشته و آينده متزلزل نشود و در نهایت هرگز در برابر حوادث سخت سست نمىشوند و اندوهى به خود راه نمىدهند و همواره خود را برتر از دشمن مىبينند.
رهبر معظم انقلاب نیز در سخنانی از این آیه یک درس و آموزه مهم را برای جامعه اسلامی بیان کرده و میفرمایند: «در یک چنین مواردی که این اضطرابهای گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصی، چه به لحاظ مسائل اجتماعی - برای مؤمنینِ به اسلام پیش میآید، اینجا باید منتظر سکینه الهی بود؛ آن وقت میفرماید: «هو الّذی انزل السّکینة فی قلوب المؤمنین»؛ خدا دلها را قرص کرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهای روحی برحذر و برکنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانی، به خاطر این آرامشی که خدا به آنها داد، آسوده شدند. آن وقت نتیجه این سکینه الهی و آرامش روحی این میشود که: «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم»؛ آن وقت بذر ایمان در دل آنها عمیقتر میروید، نور ایمان دل آنها را بیشتر روشن میکند؛ ایمان آنها عمیقتر میشود. این است که برای یک مجموعه مسلمان، مجموعه مؤمن مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند که خدا کمککار اوست، بداند که خدا پشت سر رهپویان راه حق است. وقتی دلها قرص شد، گامها هم محکم میشود؛ وقتی گامها استوار شد، راه بهآسانی طی میشود، به هدف نزدیک میشود.» (خطبههای نماز جمعه تهران، 29 خرداد 1398)
در پایان میتوان این نتایج را از مطالعه تفاسیر و مطالب مربوط به این آیه شریفه بیان کرد:
ـ آرامش روحى تنها در سايه الطاف الهى است و هيچ فرد يا چيز ديگرى نمىتواند به انسان آرامش دهد.
ـ دريافت الطاف الهى، لياقت مىخواهد.
ـ ظرف آرامش، دل مؤمن و وسيله آرامش ياد خداست.
ـ ايمان، درجاتى دارد و قابل كم يا زياد شدن است.
ـ يک مرحله از ايمان، مقدمه رسيدن به آرامش و مرحله ديگر ايمان، آرامش است؛ ابتدا، ايمانى لازم است تا خداوند آرامش را بر دل نازل كند و نتيجه آرامش، بالارفتن ظرفيّت و زياد شدن ايمان است.
ـ توجه به جنود الهى در زمين و آسمان، وسيله آرامش است. (تفسیر نور، حجتالاسلام و المسلمین محسن قرائتی)
انتهای پیام