امروزه تقریباً تمام ابعاد زندگی انسانها تحت تأثیر شدید رسانهها قرار دارد، بنابراین تربیت که از اصول اساسی و ضروری برای تعالی و پیشرفت همهجانبه جوامع است، باید در رابطه با رسانهها نیز به ویژه از سوی والدین مورد توجه قرار گیرد.
ایکنا بنابر رسالت آموزشی خود نسبت به ارائه بستههای آموزشی برای خانوادهها در رابطه با موضوع «قلدری مجازی» اقدام کرده است تا والدین را با یکی دیگر از جنبههای تربیت رسانهای آشنا کند. در این درس گفتارها سیدسعید حسینی، کارشناس سواد رسانهای به بیان نکاتی مهم در موضوع قلدری مجازی میپردازد.
سیدسعید حسینی در قسمت دهم از این مجموعه به موضوع «نحوه رفتار با قربانیان سایبری» پرداخته است که مشروح آن را در ادامه مشاهده میکنید و میخوانید.
در ادامه صحبتهایمان در رابطه با قلدری سایبری به این موضوع مهم رسیدیم که چرا فرزندان ما وقتی قربانی یک اتفاق میشوند، این موضوع را با والدین خود در میان نمیگذارند؟ من این موضوع را در کلاسهای مختلف و در جلسات متعددی که با نوجوانان داشتم مطرح کردم. چرا این موضوع را به پدر و مادرتان، مربی و یا مشاور مدرسه نمیگویید؟ این مسئله خیلی مهمی است.
جوابشان را به شما میگویم. بچهها میگویند من این موضوع را به پدر و مادرم نمیگویم، چون مرا مورد شماتت قرار میدهند. چون به من توهین و مرا تنبیه میکنند. میگویند؛ دیدی به تو گفتیم. دیدی تقصیر خودت بود. دیدی گفتیم این کار را نکن. دیدی به تو گفتیم نتیجهاش این میشود. دیدی گفتیم اینقدر از اینترنت استفاده نکن.
یک نوجوان در جلسهای که کنار مادرش نشسته بود، به من میگفت: میدانید آقای حسینی، مادرم با من چه کار میکند؟ اینترنت را از من میگیرد، دیگر به من گوشی نمیدهد، مدام به من یادآوری میکند که چه اتفاقی افتاده است و خیلی از محدودیتهای دیگر. پس چرا باید به آنها بگویم؟!
این خطرناک است. یعنی نوجوان ما به یک قلدر و به یک آدم غریبه سوءاستفادهگر بیشتر از پدر و مادر خود اعتماد میکند. میخواهد خودش مشکل را در مواجهه با یک آدمی که اتفاقاً حرفهای است و میداند چه کار میکند و هدفش چیست، حل کند.
چطور میتوانیم این مشکل را حل کنیم. چطور میتوانیم کاری کنیم که بیشترین قربانیان سایبربولینگ بیایند و این موضوع را با بزرگترهایشان در میان بگذارند. من به بچهها راهکارهای مختلفی میدهم.
میگویم شاید به پدر و مادرت نمیتوانی بگویی؛ شاید آنها موضوع را متوجه نمیشوند؛ حق داری، ولی یک بزرگتر مورد اعتماد پیدا کن. کسی که مورد اعتماد است و با این فضا آشناست و پدر و مادرت هم به او اعتماد دارند. سعی کن با او ارتباط برقرار کنی. سعی کن به او بگویی. سعی کن از او کمک بگیری. یا مشاور مدرسه یا معلم. قطعاً آن بزرگتر باید مورد اعتماد باشد، نه هر کسی و نه هر بزرگتری، اما مطمئن باش خودت به تنهایی نمیتوانی این کار را انجام بدهی. خودت به تنهایی نمیتوانی از پس این موضوع بر بیایی. این موضوع را با بچهها در میان بگذارید. قطعاً در میان گذاشتن با یک کودک و یا نوجوان متفاوت است. کودک را میتوان به صورت مستقیم آموزش داد. راحتتر میشود درباره موضوعی مثل یک داستان صحبت کرد. نوجوان این طور نیست. نوجوان نباید مخاطب اصلی ما باشد.
به نظر من از این راهکارها استفاده کنید. فکر کنید اکنون سر میز نهار نشستهاید و پدر و مادر میخواهند درباره این موضوع صحبت کنند. خانم(مادر خانواده) میدانی امروز چه چیزی شنیدم؟ چی شنیدی؟ چنین اتفاقی برای فرزند دوستم رخ داده بود و او شش ماه این موضوع را مخفی کرده و به بزرگترش نگفته بود. بعد پدرش از او پرسید. چرا نیامدی به من بگویی و ....
نوجوان فقط میشنود و لازم نیست مخاطب اصلی شما باشد. به در بگوییم که دیوار بشنود. این خود یک آموزش است. سعی کنید از این روشها، مثالها و راهکارها استفاده کنید تا ارتباطتان با فرزندتان بهتر شود. البته نکته اصلی مواجهه ما با اشتباهات بچههایمان است.
وقتی فرزند شما اشتباه میکند چه مواجههای با او دارید؟ چه کار میکنید؟ وقتی پایش به لیوان آب میخورد به او چه میگویید؟ چه کسی را مقصر میدانید؟ وقتی پای خودتان به لیوان آب میخورد همانطور رفتار میکنید؟ اشتباه کوچکی است و مثال کوچکی از نوع مواجهه ما با فرزندمان در مشکلات بزرگتر است.
اگر فرزندتان به شما بگوید که من این اشتباه را کردم و تصویری را اشتباهی برای کسی ارسال کردم و یا با یک نفر از جنس مخالف چت کردم. چه برخوردی میکنید؟ چه چیزی را تأیید میکنید؟ چطور تأیید یا رد میکنید؟ این موضوعی است که باید یاد بگیریم تا بتوانیم اعتماد فرزندمان را در موقعیتهای خیلی مهم و لازم حفظ کنیم.
انتهای پیام