رهبر معظم انقلاب در فروردینماه سال جاری، یعنی 11 ماه مانده به برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، پرونده این موضوع را گشود و ضمن تبیین اهمیت انتخابات پیش رو، مشارکت، امنیت، رقابت و سلامت را چهار راهبرد آن اعلام کرد. ایشان در دیدار مردم خوزستان و کرمان نیز از ملت ایران درخواست کرد تا خود را برای برگزاری انتخابات به بهترین شکل یعنی همراه با چهار ویژگی «مشارکت قوی و پرشور، رقابت واقعی جناحها و دیدگاههای مختلف، سلامت حقیقی و امنیت کامل» آماده کنند و به تبیین این ویژگیها و راهبردها پرداخت. مسئولان و دستاندرکاران برگزاری انتخابات نیز در صحبتهای خود همواره بر اجرای کامل این راهبردها تأکید کردند و آن را بهمثابه چراغ راهی خواندند که مسیر برگزاری انتخابات را روشن کرده است. بر این اساس و در آستانه انتخابات 11 اسفند، خبرگزاری ایکنا در اصفهان میزگردی با حضور حجتالاسلام مجتبی سپاهی، عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی و ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان برگزار کرد تا به واکاوی راهبردهای چهارگانه مقام معظم رهبری در انتخابات و چگونگی تحقق آنها با بهرهگیری از آرای صاحبنظران بپردازد.
آنچه در این میزگرد میخوانید:
ایکنا ـ چگونه میتوان تعریفی جامع و مانع از چهار مفهوم مشارکت، امنیت، رقابت و سلامت با محوریت انتخابات عرضه کرد؟
سپاهی: انتخابات پیش رو را باید از نظر مسائل ملی و داخلی و در قلمرو بالاتر یعنی نظام بینالمللی که در آن قرار داریم، بررسی کنیم. ایجاد فرصتی برای مردم ایران که بتوانند حق خود را بهطور مستقیم اعمال کنند، نعمت بسیار بزرگی است، البته رسیدن به این هدف، وسایل، شرایط و مقدماتی نیاز دارد. از دیدگاه آسیبشناسانه، انتقاداتی به بعضی از مراحل برگزاری انتخابات با مشارکت حداکثری وجود دارد که باید در زمان مناسب به آنها بپردازیم.
چیزی که امروزه با آن مواجه هستیم و دغدغه دلسوزان ایران و سپس نظام جمهوری اسلامی را به خود معطوف کرده، همگرایی هویتبخش انتخابات برای ملت ایران است. شاید در هیچ صحنهای به اندازه انتخابات، همگرایی، کنش، واکنش و تعامل دوطرفه بین مردمی که میخواهند اراده خود را اعمال کنند و کسانی که قصد خدمت به آنها را در نظام دارند، وجود نداشته باشد؛ بنابراین انتخابات یکی از نقاط وحدتبخش ملی است.
مردم ایران با وجود همه عقیدههای متفاوتی که با یکدیگر دارند، میتوانند در یک نقطه برای رسیدن به هدفی بلند، طی گفتمانی صحیح، منطقی و اخلاقی به یکدیگر متصل شوند. کسی که به نمایندگی از مردم شهر بزرگی مثل اصفهان یا تهران به مجلس راه مییابد، اگر بتواند آرای اکثریت مردم را به خود جلب کند، این اتفاق به معنای به حقیقت پیوستن نقطه کانونی وحدتبخش مردم است؛ بنابراین از نظر ملی انتخابات رسیدن به همگرایی هویتبخش محسوب میشود. درواقع میتوان گفت انتخابات تابلویی برای بازتاب هویت سیاسی و اجتماعی ماست.
از نظر بینالمللی هم انتخابات نشاندهنده ملتی پویا و زنده است. در نظام بینالملل نیز با وجود همه دشمنیهایی که بعضی از کشورها نسبت به ما دارند، انتخابات به این معناست که ملتی مثل ایران کاملاً زنده، آگاه، زمانشناس و آماده برای کنش در نظام بینالملل است. ملتی که در مسائل حزبی با خود درگیر شود، محسنات و ظرفیتهای فراوان خود را طی اختلافات داخلی فراموش کند و دچار واگرایی شود، بازتاب آن در نظام بینالملل اختلافات خانوادگی نیست، بلکه به معنای حرکت آن ملت به سوی اضمحلال سیاسی یا افسردگی ملی است؛ بنابراین در نظام بینالملل چنین بازتابهایی باعث برنامهریزیهای متفاوت کشورهای دیگر میشود. در نتیجه انتخابات را میتوان از این دو منظر مورد توجه قرار داد.
تأکید مکرر مقام معظم رهبری بر مشارکت حداکثری ملت در انتخابات بهدلیل توجه ایشان به اختلافات درونی کشور است، به عملکرد نادرست بعضی از نهادهای نظام هم توجه دارند و بیدقتی یا عملکرد نادرست بخشی از آنها اصلاً مورد پذیرش ایشان نیست و در این حرکت کلان متوجه ظلمی هم هستیم که به برخی از افراد میشود. با توجه به همه این کاستیها، باید برنامهریزی و نگرش کشورهایی را که خیرخواه ما نیستند هم مورد نظر قرار داد. ملتی که بتواند زنده، پویا و نقشآفرین باشد، بسیار ارزشمند است.
با داشتن نگاه منصفانه، به آسانی میتوان دریافت که ملت ایران با همه مشکلاتی که بعد از انقلاب دچار آن شده است، در نظام بینالملل نقشآفرینی دارد؛ شاید در مقاطعی خیزشهای جدی داشتیم، ولی در اصل ملت ایران در نظام بینالملل سبکی از واکنشگری را در منطقه و دنیا به خود اختصاص داد. دنیای امروز میداند گفتمانی که انقلاب اسلامی ایجاد کرده است، در قلمرو ملتها، بهویژه ملتهایی که زیر سلطه مستعمران جهانی هستند، نفوذ دارد.
احیای چنین روحیهای مستلزم این است که ملت میان اختلافات درونی و رهاورد بینالمللی تفکیک قائل شود. ما امروز نباید رهاورد بینالمللی خود را به راحتی از دست بدهیم. نظام جمهوری اسلامی هم باید توجه داشته باشد که ملت ایران در طول این مسیر دچار خستگی و ناامیدی نشود، چنانکه مقام معظم رهبری بارها با ادبیات متفاوت و در ملاقاتهای اخیر خود این نکته را گوشزد کرده است.
تلاش ایشان این است که این حجاب ذهنی باعث دور ماندن مردم از حقیقت اصلی و انجام اقدامات نادرستی نشود که پشیمانی از آنها بیفایده است. شاید ما جزو توابین قرار بگیریم و در این راه جان خود را هم از دست بدهیم، ولی در هر حال توابین هستیم و از صحنه کربلا عبور کردهایم. آسیبشناسی فرایند انتخابات در کشور ما بسیار گسترده و فرصتها بسیار کم است، در حالی که میتوان زمان بیشتری برای انتخابات صرف کرد. ما یک هفته را برای تبلیغ علنی به کاندیداها اختصاص دادهایم که کار چندانی نمیتوان در این مدت انجام داد.
فیاض: در ابتدای بحث میتوان سؤال کرد که «چه کسانی عهدهدار هر کدام از این چهار مؤلفه هستند؟» شکی نیست که در مجموع ملت ایران این حماسه را رقم میزند، ولی به نظر میرسد که بیشترین مخاطبان مؤلفه رقابت، نامزدهای انتخابات باشند که تبلیغات انتخاباتی را مدیریت میکنند و در این بخش باید بیشترین توجه را به عملکرد این گروه معطوف کرد. عهدهداران مؤلفه سلامت، گروههای مجری و برگزارکننده انتخابات یعنی اعضای و وزارت کشور هستند که از ابتدا تا انتهای فرایند برگزاری انتخابات را به عهده دارند.
در خصوص امنیت، قوای انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی مخاطب قرار دارند، ولی در نگاهی جامع، مخاطب این محور همه افراد یعنی ملت، دولت، نامزدها و بهویژه قوای انتظامی و امنیتی هستند. مخاطب محور چهارم یا مشارکت، مردم ایران هستند که پای صندوقهای رأی حاضر میشوند و در فضایی آرام رأی خود را به صندوقها میاندازند.
در هر کدام از این محورها سؤالی مطرح میشود، بهطوری که میتوان پرسید رقابت میان چه چیزهایی برقرار خواهد شد؟ چه چیزی باید سلامت باشد؟ ما در قبال چه چیزی باید ایمن شویم؟ و مشارکت برای چه چیزهایی باید انجام شود؟ اگر بخواهیم با نگاه فرهیختگی به سؤالات پاسخ دهیم، میتوان گفت رقابت میان ایدههایی که نمایندگان مطرح میکنند، برقرار میشود، ولی رقابت میان افراد در حقیقت اصالت ندارد و به معنای رقابت لیستی است؛ یعنی باید فهرستی از افراد را با فهرست دیگری مقایسه کنیم که عاقلانه به نظر نمیرسد.
شاید شخصی را در فهرست حداقلها قرار دهیم، ولی به ایدهها و الگوهایی که عرضه میکند، ایمان داشته باشیم؛ بنابراین از نظر عقلی و وجدانی باید به او فرصت درستی بدهیم و لذا رقابت بین ایدهها و برنامهها و نه بین افراد و وعدهها برقرار است. اگر براساس وعدهها به افراد اعتبار بدهیم، ضرر بسیاری متحمل میشویم، ولی اگر برنامهها را مورد نظر قرار دهیم، شاخصهایی وجود دارد که با سنجش آنها میتوانیم به نتایج منطقی برسیم.
گفتیم که در بحث سلامت، دولت و مجریان برگزاری انتخابات مؤثرترین نهاد هستند، بنابراین بیشترین وقت منتقدان سیاسی و اجتماعی در این بخش صرف شده است، کمااینکه در انتخابات قبلی همیشه بحث درست بودن مسیر تأیید صلاحیتها مطرح میشد. در این فضا نغمههای تقلب در انتخابات، ناسالم بودن آن و کمیته صیانت از آرا را مطرح میکردند؛ از نظر خودشان کار جالبی بود، ولی شکی در این نیست که روند تأیید یا احراز صلاحیتها و بازشماری آرا باید از سلامت برخوردار باشد.
چگونگی اطمینانبخشی این مسئله برای مردم، به متولیان این بخش بازمیگردد که نباید خود را متکلم وحده در نظر بگیرند؛ چه شورای نگهبان و چه وزارت کشور باید در هر مرحله از انتخابات، عملکرد خود را گزارش دهند و افکار عمومی را آگاه کنند. یکی از انتقاداتی که در دورههای پیشین انتخابات به شورای نگهبان وارد میشد، گزارش مختصری بود که سخنگوی دولت بیان میکرد، ولی امروزه این مسئله پررنگتر شده است، بهطوری که مرحله به مرحله طی شدن مسیر انتخابات را به مردم گزارش میدهند. گفتوگوی این نهادها و مجاری برگزاری انتخابات به سلامت آن کمک بسیاری میکند، بهطوری که حداقل اقناع بیشتری برای مردم ایجاد میشود.
در دورههای قبلی محوری به نام امنیت انتخابات اهمیت زیادی نداشت، بهطوری که فکر میکردیم محورهای رقابت، سلامت و مشارکت بیشتر مورد تأکید قرار میگیرد، ولی طی یک سال اخیر اتفاقاتی در کشور رخ داد که به ما ضربه وارد کرد و آخرین آنها، حمله به شرکتکنندگان مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی بود. احتمال اینکه نیروهایی قصد ایجاد تنش در روند برگزاری انتخابات را داشته باشند، وجود دارد که مسئولان رسیدگی به آن از نظر فیزیکی، قوای انتظامی هستند.
بخش دیگر این محور، امنیت روانی جامعه است که به عهده قوای انتظامی نیست، متولیان این بخش بیشتر نامزدهای انتخاباتی هستند که با گفتار و کردار خود میتوانند جهتدهیهایی داشته باشند؛ همچنین باید به خطیبان و مبلغان کاندیداها اشاره کرد که رهبر معظم انقلاب فرمود این گروه فقط باید محسنات کاندیدای خود را بیان کنند و کاری به نامزدهای دیگر نداشته باشند. در چنین فضایی امنیت انتخابات برقرار خواهد شد.
درباره مشارکت نیز میتوان گفت که انتخابات برای ما بیشتر از هر چیزی نوعی هویتیابی مجدد ملت ایران در صحنه جهانی است. شکی در این نیست که ما مشکلات داخلی فراوانی داریم، ولی از رهگذر مسائل داخلی کشور، برگزاری انتخابات منسجم، اقتدار و شکوه ملی نیز برقرار میشود. مسئله دیگر پیشرفت کشور است، بهطوری که هدف اصلی سازوارهای که نظام جمهوری اسلامی نام دارد، پیشرفت مردم و کشور در عرصههای ملی، اقتصادی، علمی و... محسوب میشود. اگر انتخابات ناکارآمد باشد، در مسیر رسیدن به این اهداف سکته خفیف یا مکثی ایجاد میشود.
نکته دیگر، وحدت ملی است که با مشارکت شکل میگیرد. ما در سال 57 انتخابی با نام انقلاب اسلامی داشتیم که یکی از بینظیرترین وحدتهای طول تاریخ بشریت با اراده مردم شکل گرفت؛ این اراده حالت اسطورهای دارد، ولی ما آن را در صحنه انقلاب 57 به عینه دیدیم. هر انتخاباتی که در این کشور برگزار میشود، بهانهای برای جلوهگری دوباره اراده ملی در سال 57 است.
ایکنا ـ با توجه به اینکه رقابت باید بین ایدهها و برنامهها و نه بین افراد و وعدهها برقرار باشد، یکی از مسائلی که در خصوص رقابت مطرح است، به حضور نمایندگانی از همه طیفهای اجتماعی برمیگردد، بهگونهای که اگر همه سلایق سیاسی در انتخابات نماینده داشته باشند، رقابت بین ایدهها و الگوها بیشتر ایجاد میشود.
فیاض: کسانی که وارد این صحنه میشوند، معیارهای اولیه را دارند. گاهی اوقات ما رقابت را براساس مباحث صوری شکل میدهیم، برای مثال فردی ایدههایی درباره زنان یا جوانان مطرح میکند که برخی فکر میکنند اگر این مباحث را یک زن مطرح کند، بهتر است، در حالی که لزوماً اینگونه نیست. اگر یک زن بتواند این ایدهها را مطرح کند که بهتر است، ولی اگر مردی هم بتواند بهطور مسلط این مباحث را مطرح کند، ایرادی ندارد.
نظامهایی در انتخابات سراسر جهان وجود دارد که سندیکالیستی نامیده میشود، به معنای اینکه انتخابات را صنفی برگزار میکنند؛ برای مثال از کارگران یا کشاورزان باید یک نماینده حضور داشته باشد. این سبک انتخابات از جنبههایی مثبت است، ولی از جنبههای دیگر راه را برای کسانی که ایدههای خوبی دارند و میتوانند موضوعی را پرورش دهند، اما در آن صنف حضور ندارند، مسدود میکند.
ایکنا ـ اگر بخواهیم فرایند برگزاری انتخابات را با محوریت راهبردهای مدنظر مقام معظم رهبری آسیبشناسی کنیم، به نظر شما زمینه تحقق این راهبردها در شرایط کنونی چقدر فراهم است؟ ما تا چه میزان زمینه مشارکت مردم را فراهم کردهایم تا برای حضور در انتخابات تمایل داشته باشند؟
سپاهی: اصل اول برای همه مردم و مسئولان این است که مشارکت حداکثری وجود داشته باشد، منتها برای رسیدن به آن به عوامل و مسائل بنیادین نیاز داریم که تحقق آنها باعث به ثمر رسیدن میوه مشارکت حداکثری خواهد شد. در این دوره برای مشارکت حداکثری بسیار دیر اقدام کردیم، در حالی که باید زودتر وارد عمل میشدیم، زیرا یکی از عوامل لازم برای داشتن مشارکت حداکثری، زمینهسازی روانی است. ما باید مردم را به نقطهای برسانیم که اکثریت آنها از نظر روانی قانع شده باشند که این انتخابات و مجریان آن دو عنصر مهم را دارا هستند که یکی شفافیت است. این حس باید در مردم، نخبگان، دانشگاهیان، احزاب گوناگون و... ایجاد شود که این انتخابات همه زمینهها را برای تحقق مشارکت حداکثری فراهم کرده است.
قانون مجلس برای ثبتنام دومرحلهای از همان ابتدا مورد اعتراض بسیاری قرار گرفت، تضمینها برای اینکه احزاب با همه نگاهها در انتخابات شرکت کنند، به زمینهسازی نیاز دارد. با همه دفاعی که باید از شورای نگهبان داشته باشیم، ولی باید منصف باشیم؛ در مقام مرجعی که نامزدها را احراز صلاحیت میکند، نمیتواند جامعه را اقناع کند که احراز صلاحیتها بر مدار خاصی انجام میشود، زیرا کار شفافی انجام نمیدهد و نقض این مسئله درباره افراد وجود دارد.
در بعضی از حوزههای انتخابی این دوره، افرادی را که رد صلاحیت شدند و آنهایی که تأیید شدند، اگر بخواهیم از نظر منطقی و درست بسنجیم، مانند این است که جابجا شده باشند؛ کسی که نباید رد صلاحیت شود، رد شده و کسی که باید رد صلاحیت شود، تأیید شده است. این کار میتواند عوامل زیادی از جمله کثرت ثبتنامکنندگان یا کمبود نیرو در شورای نگهبان داشته باشد، همه اینها را باید بررسی کرد، ولی در کل وقتی در شهرستانی طیفی رد صلاحیت شده باشند، باعث قانع نشدن جامعه میشود.
در دوره کنونی نیز برخی افراد رد صلاحیت شدند که موجب اقناع نشدن جامعه شد. درست بودن آن را زیر سؤال نمیبرم، ولی فرایند اقناع به درستی انجام نمیشود. برای اقناع جامعه، شفافیت باید به حدی باشد که مردم عادی کوچه و بازار کاملاً احساس اعتماد داشته باشند، حتی اگر شما را قبول هم نداشته باشند، به درستی کار شما اعتماد داشته باشند.
نکته مهم این است که اقناع صورت نگیرد و برای ایجاد آن زمان هم نداشته باشیم و بخواهیم برای مشارکت حداکثری تلاش کنیم. نکته قابل توجه دیگر این است که بخواهیم به مردم بگوییم انتخاب کنند؛ انتخاب ناشی از فرایند آگاهی و رضایت درونی است؛ شاید من برای انتخاب خود مرجعی داشته و فردی را بهدلیل ویژگیهای شخصیتیاش قبول داشته باشم و نظر او را بپرسم، ولی در نهایت کسی که در حال انتخاب کردن است، خودم هستم. برای داشتن مشارکت حداکثری باید زمینه رسیدن به انتخاب را برای مردم فراهم کنیم تا انگیزهای درونی برای کنشگری در انتخابات داشته باشند.
کنش انتخاب به خود شخص مربوط میشود و این حق هر فرد است. زمانی یک شخص میتواند از حق خود در انتخابات دفاع کند که هیچ احساس ابهامی در خصوص کاندیداهای مورد نظر نداشته باشد؛ به عبارتی این مسئله باید از شفافیت کاملی برای او برخوردار باشد، در این صورت، هر فرد هم مشارکت میکند، هم انتخاب درستی خواهد داشت و هم از آن لذت خواهد برد؛ نه اینکه پیش خود بگوید کسانی بهعنوان کاندیدا به من معرفی شدند که شاید با وجود صالح بودنشان، بهدلیل اقناع نشدن، آنها را قبول نداشته باشم. حال مجبورم از بین کسانی که هیچ علاقهای به آنان ندارم، انتخابی داشته باشم؛ بنابراین در چنین شرایطی شاید انتخاب که عملی ناشی از آزادی و اختیار درونی است، با وجود اصرار و توصیه بسیار زیاد دیگران، محقق نشود.
بخشی از مردم ما به هر حال در انتخابات شرکت میکنند، ولی مقصود مقام معظم رهبری از مشارکت حداکثری، مشارکت کسانی بود که قصد شرکت در انتخابات را ندارند. این بخش از مردم همان کسانی هستند که به مسائلی از جمله شفافیت حساساند، بنابراین زیرساخت مشارکت شفافیت است که در اجرای قوانین انتخابات و احراز صلاحیتها برای اقناعسازی جامعه باید از طرف وزارت کشور و شورای نگهبان جریان داشته باشد. با تحقق شفافیت، انتخابی ناشی از آگاهی و آزادی درونی برقرار خواهد شد. این کنش ناشی از رضایت است؛ کسی که از اجرای این فرایند راضی باشد، در نهایت به مشارکت تمایل خواهد یافت، زیرا هرکس دوست دارد در سرنوشت اجتماعی خود دخالت داشته باشد. سرنوشت اجتماعی هر فرد مشروط به فراهم بودن زمینههایی است که درباره آنها توضیح دادیم.
درواقع اگر بتوانیم جامعه را به این نقطه برسانیم، اصلاً نیازی به تبلیغ نداریم. شفافسازی که درباره آن صحبت شد، نه فقط در انتخابات بلکه در همه جریانهای اجتماعی باید برقرار شود؛ برای مثال مردم ما انتظار دارند که مسئولان درباره آسیبپذیری اقتصاد کشور توضیح دهند. مردم ارتباط عاطفی عمیقی با حاکمان و دولتمردان کشور داشتند که از سلوک امام خمینی(ره) و شهدا نشئت میگرفت، ولی به مرور زمان این ارتباط کاهش یافت. امروز هم مردم ما آمادگی برقراری آن ارتباط عاطفی را دارند.
بخشی از مردم نظام جمهوری اسلامی را دوست دارند، ولی مثل کودکی هستند که از پدر خود شکست عاطفی خورده است و پدرش باید توجه بیشتری به او داشته باشد، درد او را حس کند و از او فاصله نگیرد. نماینده مجلسی در استان اصفهان به خود اجازه حضور در بین مردمی را که برای زایندهرود اجتماع کرده بودند، نداد و با آنها صحبت نکرد. آنان مردم شرق اصفهان بودند که برای انقلاب هزینه کرده بودند، این مردم ضد انقلاب یا ضد حکومت و... نبودند، بلکه کسانی بودند که دلشان برای رزق و روزیشان سوخته بود.
نماینده مجلسی که در بین مردم حضور نیافت، نمیتواند نماینده آنها باشد و نمیتواند اعتماد مردمی را که در سختیها کنار آنان نبود و حتی سخنان آنان را نشنید، به خود جلب کند. غیر از نماینده مجلس، حتی آن شخص روحانی یا استاد دانشگاه دارای اعتبار اجتماعی باید در بین این مردم حاضر میشد. ما در بزنگاهها کاری انجام نمیدهیم و آن وقت در فرایند انتخابات که از اساسیترین جریانهای یک نظام است، دچار انفعال میشویم. اگر این نکاتی که بیان شد، در جامعه تحقق یابد، مشارکت اجتماعی در انتخابات بیشتر از چیزی که انتظار آن را داریم، خواهد بود.
فیاض: مشارکت مردم تابعی از تلقی ما از سلامت انتخابات است. طبق گفته آقای سپاهی، اگر من نوعی از سلامت عملکرد مسئولان و مجریان انتخابات اقناع شوم، بهطور ناخودآگاه مشارکت خواهم داشت. ابتدا باید بدانیم که سلامت انتخابات تحت تأثیر چه عواملی است. غالباً بر محور رد صلاحیتها تمرکز میشود که فقط بخشی از این جریان است. عامل دوم به عملکرد خود نامزدهای انتخاباتی برمیگردد که بر سلامت و مشارکت مردم اثرگذار است. نامزدی که عملکرد خوبی نداشته، ولی همچنان با ادعای زیادی در جریان انتخابات حضور دارد، مسلماً دلزدگی به رأیدهندگان تزریق میکند.
نکته سوم، رسانهها بهمثابه اصلیترین واسطه میان مردم و حاکمیت هستند. رسانهها به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم میشوند. تکلیف رسانههای خارجی که مشخص است. با توجه به اینکه نقش رسانهها انکارناپذیر است و شاهد تأثیرگذاری شگرف آنها بهویژه در خصوص رسانههای مجازی هستیم که دسترسی به آنها بسیار آسان و سریع است و فرصت زیادی برای انتشار اخبار دروغ وجود دارد، در اینجا میتوان درباره چگونگی حفظ سلامت روان انتخابات برای مردم صحبت کرد.
شکی در این نیست که بخشی از مردم در اینباره به یاری نیاز دارند، کمااینکه نخبگان و متخصصان در چنین اموری باید در همه صحنههای اجتماعی احساس مسئولیت کنند، نحوه ارتباط با رسانهها را به مردم آموزش دهند و این بستر فرهنگی و اجتماعی را به وجود آورند. مقصود این است که همه این امور تأثیر ویژه خود را دارند و بحث فقط درباره رد صلاحیتها نیست. ضمن اینکه در بحث احراز و رد صلاحیتها نباید یکسویه به مسئله نگاه کرد. عدهای از رد شدن بعضی از گزینههای انتخابی خود ناراحت هستند، ولی به همین میزان عدهای از تأیید بعضی از گزینههایی که باید رد صلاحیت میشدند، ناراحتند که ما هیچوقت به این عده توجه نمیکنیم. بعضی از افرادی که همیشه پای کار انقلاب بودند، با مشاهده تأیید صلاحیت یک کاندیدا کنار رفتند. تأیید یا رد صلاحیت به بخشهایی از جامعه سیگنال ارسال میکند، بنابراین نباید فقط به رد صلاحیتها توجه کنیم.
عملکرد شورای نگهبان به این صورت است که فردی را رد صلاحیت میکند و دلیل را به خود آن شخص گزارش میدهد، این شخص میتواند دلایل رد صلاحیت شدن خود را در اختیار رسانهها قرار دهد، ولی این کار برای شورای نگهبان منع قانونی دارد. غالباً افراد دوست ندارند این دلایل را اعلام کنند، زیرا برایشان تبعاتی دارد و معمولاً خود را بیگناه میدانند.
مجاری قانونی برای رد صلاحیتها در مواردی خطا میکنند یا شاید جهتگیریهایی داشته باشند، ولی توجه داشته باشیم اتفاقاتی در زندگی یک شخص رخ میدهد که احتمالاً وزارت اطلاعات بیشتر از ما از آنها اطلاع دارد. باید قبول کنیم در مواقعی که قانون مجرا تعیین کرده است، ولی ما قانع نشدهایم، باز هم فرایند باید از مجرای قانونی طی شود. شاید بگوییم مجاری قانونی به حدی تنگ و سخت بوده که از حوصله من بیرون است، ولی ویژگی قانون همین است که باید با تأمل، تأنی، وقت صرف کردن و به دور از جنجال و هیاهو کاری انجام دهد. گاهی ما التهابهایی داریم و احساس میکنیم حقی در حال ضایع شدن است، بنابراین دوست داریم آن را زودتر از قانون حل کنیم؛ این کار در روحیه و عملکرد بسیاری از مسئولان ما هم وجود داشته که بسیار خطرناک است و کسی حق دخالت در آن را ندارد.
به نظر من در انتخابات پیش رو، کسانی که تأیید صلاحیت شدند، در مقایسه با دورههای پیشین بیشتر بودند؛ قبلاً 50 یا 60 درصد ثبتنامکنندگان تأیید صلاحیت میشدند، ولی براساس دادههای موجود 75 درصد ثبتنامکنندگان تأیید صلاحیت شدهاند که آمار نادری است. اگر حدود 13 هزار نفر تأیید صلاحیت شده باشند، برای هر کرسی مجلس نزدیک به 55 کاندیدا داریم؛ یعنی بهانه محدود بودن کاندیداها رد میشود. شاید برخی بگویند که همه این افراد در یک خط فکری قرار دارند، ولی به نظر میرسد باز هم تفاوتهایی با یکدیگر دارند که میتوان از میان آنان انتخاب کرد.
گاهی حوصله بررسی نداریم تا بتوانیم انتخابی آگاهانه و مطمئن داشته باشیم، دوست داریم چهرهای آشنا حضور داشته باشد تا به آسانی او را انتخاب کنیم. افرادی که تربیون در اختیار دارند، وظیفه دارند بدون جهتگیری این مطالب را برای مردم توضیح دهند. یکی از فلسفههای حضور ما در این نشست نیز انجام همین وظیفه است.
ایکنا ـ نقش مشکلاتی را که عموم مردم در جامعه با آنها دست و پنجه نرم میکنند، از جمله مسائل اقتصادی در خصوص مشارکت در انتخابات چگونه ارزیابی میکنید؟
فیاض: یکی از مشکلات فرهنگی ما در انتخابات که باید آسیبشناسی شود، همین است که نماینده را به مجلس میفرستیم و دیگر پیگیر عملکرد او نیستیم. باید همیشه بین وعدههای نماینده قبل از انتخابات و عملکرد او بعد از انتخابات نسبتسنجی کنیم که وظیفه شهری و شهروندی ماست. این کار را باید به اطرافیان خود نیز آموزش دهیم. گاهی ما در اتاقی تاریک نماینده را انتخاب میکنیم. اگر عملکرد نمایندگان را بررسی کرده بودیم، شاید تاکنون بسیاری از مشکلات حل شده بود. برخی افراد سه یا چهار دوره در مجلس حضور دارند، اگر عملکرد آنان را بررسی کرده بودیم، شاید در همان دور دوم از این صحنه حذف میشدند.
ایکنا ـ اگر بخواهیم نقشه راهی برای دورههای بعدی انتخابات داشته باشیم تا به مشارکت حداکثری برسیم، چه نکاتی در این زمینه مدنظر قرار دارد؟
سپاهی: اساس کار برای داشتن مشارکت در اکنون و آینده این است که بهطور کلی باید نسبت به رضایت مردم حساس باشیم. شورای نگهبان بر چه مبنایی کسی را که چندین بار به مجلس رفته، عملکرد خاصی ندارد و مردم هم از او راضی نیستند، تأیید میکند؟ چرا ممیزی در نظر نمیگیرد؟ من چندین بار با شورای نگهبان تماس گرفتهام و پاسخ این است که کاری به عملکرد اعضای خانواده کاندیداهای مورد نظر ندارند و پرونده شخصی خود فرد را بررسی میکنند. زیاد بودن کاندیداهای این دوره از انتخابات بهگونهای است که برای مثال کسی که به تازگی مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرده و سابقه هیچ فعالیتی ندارد، تأیید صلاحیت میشود. آیا چنین شخصی واقعاً در تراز مجلس است؟ آیا از قانون اساسی کشور سر درمیآورد؟
کسی که به مجلس راه مییابد، باید ظرفیت وزیر شدن، مدیرکل شدن، توانایی بودن در نقش یک مرد سیاسی در تراز مجلس و قانوندانی را داشته باشد. اشخاصی که به آنها اشاره شد، نمیتوانند از آرای مردمی نتیجهای بگیرند، ولی میتوانند در آینده از تأیید صلاحیت شدن خود بهوسیله شورای نگهبان استفاده کنند. علاوه بر همه این موارد، حکمرانی جامعه ما درباره انتخابات باید توجه داشته باشد که چه کسی میتواند در مجلس در مقام شخصیتی قانونی و سیاسی، دلسوز نظام و مردم باشد. مردم نمیتوانند در این باره ممیزی داشته باشند، زیرا به چهرههای شناختهشده که حتی عملکرد خاصی هم ندارند، اعتماد میکنند.
یکی از فایدههای احزاب این است که کاندیدا از دل حزب به مجلس راه مییابد، سپس در آینده اگر عملکرد مطلوبی نداشته باشد، زیر سؤال میرود، حزب او را حذف و فرد دیگری را جایگزین میکند، ولی امروز شاهد چنین روندی در میان مردم نیستیم. هرکس در جامعه ما میتواند خود را به مردم عرضه کند. ما باید بتوانیم جامعه را اقناع کنیم. اگر یک نماینده برای مردم کار کند و از امکاناتی که در اختیار او قرار میگیرد نیز بهره ببرد، ایرادی ندارد؛ اما اگر به مجلس برود و از امکانات استفاده کند، ولی برای مردم تب هم نکند، آنها در دوره بعد چه نظری خواهند داشت؟ مردم نمیتوانند نمایندگان را ممیزی کنند، زیرا سازوکار آن را نمیدانند.
چرا مردم به چنین اشخاصی رأی میدهند؟ پاسخ این سؤال را با مثالی بیان میکنم. منطقهای هست که 60 هزار رأی و بالای 30 کاندیدا دارد. اگر کسی بتواند از میان این تعداد، 12 هزار رأی را به خود اختصاص دهد، میتواند وارد مجلس شود که کسب این تعداد رأی اصلاً کار دشواری نیست. از سوی دیگر، شاخص اصلی این است که نماینده حداقل آرای نیمی از جمعیت را به خود اختصاص داده باشد. چرا ما شاخص ورود نمایندگان به مجلس را تنزل دادهایم؟ امروز این شاخص از 50 درصد به 20 درصد تنزل یافته است.
باید قبول کنیم که بخشی از مردم ما که برای انقلاب فداکاری کردند، مثل پدر برای فرزند هستند؛ کاری به نتیجه ندارند و وظیفه خود میدانند که فرزندشان را حفظ کنند و مشارکت آنان به معنای درست بودن سازوکار ما نیست. حکمران باهوش در هر دوره باید ادبیات خاص خود را داشته باشد. ما در هر دوره شعاری مطرح میکنیم و جالب است که در هر دوره همان شعار شکست میخورد. در دوره ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، شعار «عدالت» و در دوره آقای خاتمی، شعار «سیاست» را مطرح کردیم و هر دو در همان دورهها نیز شکست خوردند، ولی ما هیچگاه آسیبشناسی نمیکنیم که چرا این اتفاق میافتد.
عدهای در جامعه ما فکر میکنند که فقط خودشان این انقلاب را دوست دارند و هرکس مخالفتی داشته باشد، باید جلوی او را بگیرند که اصلاً درست نیست. وقتی گفتمانی که ایجاد میکنیم، نتیجه نمیدهد، مشارکت در دوره بعدی کاهش مییابد؛ بنابراین شفافیت، اقناعسازی، هماهنگ عمل کردن حکمرانی انتخابات و ایجاد گفتمان و توفیق آن بسیار مهم است. اگر گفتمان عدالت موفق بود، گفتمان بعدی نیز موفق میشد و به این ترتیب پیش میرفت. علت توفیق نیافتن ما این است که مباحث را با مردم مطرح نمیکنیم.
بسیاری از افراد جامعه امروز فقط از سر تکلیف پای صندوقهای رأی حضور پیدا میکنند. چندین نفر از راهیافتگان به مجلس دوره قبل از همکاران ما در دانشگاه اصفهان بودند، ولی ما چند بار آنها را پای میزگرد کشاندیم و عملکردشان را بررسی کردیم یا از آنان مطالبه داشتیم؟ به نظر من، برخی از مسئولان و نمایندگان شهر ما اصلاً توجهی به مسائل روانی ندارند و همینها باعث میشود که امروز احساس کنیم مشارکت در خطر است.
امروز حرفهای زیادی در صداوسیما در حال مطرح شدن است. آیا این رسانه نباید شبکهای داشته باشد که در طول سال میزگرد برگزار کند و از طیفهای سیاسی مختلف مهمان داشته باشد، همه بیایند حرفهای خود را بزنند و مردم از میان آنان انتخاب کنند؟ وقتی صداوسیمای ما توان انجام این کار را دارد، ولی انجام نمیدهد، مردم روانه فضای مجازی میشوند. در آنجا نیز هویت افراد معلوم نیست و میتوان مردم را فریب داد. بعضاً به دنبال این هستیم که فقط از ما تعریف شود. افرادی که به انقلاب و مسئولان آن علاقهمند هستند، باید بتوانند حرف دلشان را بزنند و ما به سمتوسوی حل مشکلات آنها برویم. معتقدم هیچ راهی برای آینده نداریم، به جز اینکه فکر اساسی برای این مسائل داشته باشیم. مشارکت مردم و فراهم کردن زمینههای مشارکت آنان به عواملی که بیان شد، بستگی دارد.
فیاض: درباره شکست خوردن گفتمانها میتوان علت اصلی را این دانست که خود کاندیدا بعد از به قدرت رسیدن در راستای تحقق شعارش تلاش نمیکند. در خصوص رد صلاحیت نشدن برخی افراد که چهار یا پنج دوره به مجلس راه یافتهاند، من نیز با آقای سپاهی همنظر هستم و در سخنان قبلی در این باره توضیح دادم.
ما نباید از شورای نگهبان در مقام مرجع اصلی و قانونی تأیید صلاحیتها انتظار داشته باشیم که تا آخر مسیر را برای ما تعیین کند. منطق شورای نگهبان این است که عملکرد نامزدها را براساس قانون بررسی میکند، ولی تشخیص توانمندی آنها با مردم است. نکاتی که آقای سپاهی مطرح کرد، بهطور کلی درست است.
عملکرد نادرست امثال بنده که باید آگاهیبخشی باشد، صرفاً در همدلی کردن با مردم ناراضی و گلهمند خلاصه شده است. همدلی کردن ما درست است، ولی باید راه و نقشه هم به دیگران نشان دهیم. خطرناک بودن این کار زمانی بیشتر میشود که فرد گلهمند احساس کند هیچ راه حلی برای مشکلاتش وجود ندارد؛ بنابراین ما باید با دیگران وارد گفتوگو شویم که کمی دشوار است و برخی از همکاران این بخش دشوار را کنار میگذارند. مردم از فرهیختگان و نخبگان جامعه انتظار دارند که برای حل مشکلاتشان تمهیداتی بیندیشند. نکته آخر این است که انتخابات برای حاکمان، مردم، بیگانگان و دشمنان پیامی دارد که باید به آن توجه کنیم.
انتهای پیام