به گزارش ایکنا؛ قرآن کریم قانون اساسی و دستورالعمل حیات مبتنی بر مصالح دنیوی و اخروی است. با وجود این بحث انتظار بشر از دین و نگاه حداکثری و حداقلی به محدوده کارکردهای دستورات قرآن کریم، محل اختلاف است؛ برخی معتقدند که با توجه به آیه شریفه «تبیانا لکل شی» این کتاب بسیاری از ساحتهای دنیوی زندگی انسان را شامل میشود و از این رو میتوان الگوهای کاربردی را از آن استخراج کرد. برخی نیز جهت نزول قرآن را فقط هدایت بشر و قرآن را در این باره جامع میدانند و برخی دیگر مدعاهای خارج از رسالت قرآن را معرفی میکنند. به منظور بررسی بیشتر این موضوع و تبیین کارکردهای قرآن در عصر ما، با محمد رشیدی، استاد دانشگاه کرمانشاه، به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ــ ورود قرآن به لایههای عملی زندگی است و قرآن نیز خودش را برای مردم به مثابه هدایت معرفی کرده است. اما چطور میتوان از قرآن به صورت عملیاتی در زندگی روزمره بهره جست؟
قرآن آمده که مردم را هدایت کند و جامعه را به زندگی درخشانی سوق دهد که نتیجهاش یک آخرت پربار باشد. قرآن ساده صحبت کرده و لذا میگوید که کتاب هدایت است و برای همه مردم نازل شده است. البته در جاهایی نیز مخاطب خاص دارد و وقتی مؤمنان به درجاتی از ایمان میرسند، مخاطب خاص قرآن محسوب میشوند. پس قرآن ساده صحبت کرده و ظرفیتها را نیز سنجیده است.
از طرفی نزول قرآن نیز تدریجی بوده و آنچه مفسران و علمای علوم قرآنی باور دارند این است که قطعاً نزول تدریجی بوده و قرآن هم بر همین موضوع دلالت دارد، جایی که میفرماید: «وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً». بنابراین قرآن به تدریج آمده و این مَکثی که وجود داشته و تانی که آیات در نزول داشتند، براساس ظرفیت جامعه مسلمین بوده و قرآن ظرفیتها را سنجیده است.
مثلاً تحریم شراب به صورت تدریجی بوده است و علامه طباطبایی هم میگویند که در چهار آیه این مسئله زمینهسازی شده که تدریجاً تحریم شده است، چون باید بسترهایی را فراهم کند یا آیاتالاحکامی که در قرآن وجود دارد، بیشتر مدنی هستند، یعنی پس از 13 سال بعد از نزول قرآن که ایمان مستقر شده، در مورد قوانین صحبت به میان آمده است. این ظرفیتسنجی قرآن مهم است و با توجه به این شاخصه قرآن، باید بدانیم که ما در ارتباط قرآن با مردم باید ظرفیتها را بسنجیم و طوری قرآن را به مردم معرفی کنیم که قرآن برای آنها شهد شیرینی باشد که به تدریج با آن ارتباط برقرار کنند.
ایکنا ــ قرآن با توجه به اسباب نزولی نازل شده است اما چطور توانسته مباحثی را که مربوط به شرایط عصر بوده مطر ح کند و همچنین توانسته از دایره عصر خود نیز خارج شود.
قرآن، یک تفسیر برای زمان خودش را دارد و با توجه به اتفاقاتی که افتاده برخی از آیات نازل شده است که سبب نزول هستند. همچنین قرآن مطالبی را طرح کرده است که یک لایه ظاهری این مطالب برای همان دوره خودش است. ولی اینقدر قرآن عمیق صحبت کرده که در همان لایه ساده، عمق و بطن وجود دارد و وجوهی وجود دارد که آن را به تفسیر عصری میکشاند.
مثلاً آیات انفاق برای زمان پیامبر(ص) بوده است ولی اینقدر این آیات پرمعنا هستند که امروز نیز برای ما کاربرد دارند و توجه به فقرا برای ما اثرگذار است. در برخی از آیات، تکریم یتیم و فقیر از رسیدگی مالی به آنها مهمتر جلوه داده شده و یکی از بحثهای جدی امروز، تکریم شخصیت افراد و توجه به نیاز عاطفی افراد است و اینها در لایههای عمیق دیده شده، در حالی که نحوه کلام قرآن نیز ساده است.
بنابراین، قرآن هم ساده است و هم عمیق. برای افرادی مانند عارفان و پژوهشگران، حرفهای جدی دارد و هیچوقت کهنه نمیشود. همچنین سبک خاصی در قرآن وجود دارد که قرآن، ریتم خاصی را پیش نگرفته است، بلکه دائماً دارد تغییر میدهد. مثلاً داستان ابراهیم(ع) را به داستان پیامبر(ص) متصل میکند و داستان موسی(ع) را میگوید و به شرایط عصر پیامبر(ص) میرسد و همه اینها باهم به قدری زیبا بازی میکنند و نظام قشنگی را ایجاد کردهاند که برای کسی که قرآن را میخواند احساس خستگی دست نمیدهد. ولو اینکه دهها بار قرآن را خوانده است اما سبک قرآن متوازن و ساده نیست و علیالدوام از شاخههایی به شاخههای دیگر میرود و در هر آیهاش یک پیامی میدهد که یک دریا معنی دارد.
ایکنا ــ پیامبر(ص) به عنوان اولین معبر دریافت وحی چطور به صورت عملیاتی تحولات را رقم زدند و چطور آیات قرآن را در عصر خود عملیاتی کردند؟
کار مهمی که پیامبر(ص) کردند این بود که مردم را به قرآن توجه دادند و اصلاً اولین حرف برای مسلمانان، یادگیری قرآن بود، آن هم یادگیری به معنای مفهومی و پذیرفتن پیامهای آن. در روایات داریم که در مورد یاد دادن قرآن به کودکان سفارشهایی شده است یک مقدار از مفهوم غافلیم. این در حالی است که پیامبر(ص) به دنبال مفهوم بود و همه این ظواهر زیبای قرآن، به معنا توجه میدهند و اولین کار پیامبر(ص) این بود که به مؤمنان امر کردند که قرآن را یاد بگیرید.
در روایت نیز داریم که یک عرب بادیهنشین خدمت پیامبر(ص) رسید و خواست اسلام بیاورد. سپس پیامبر(ص) فراگرفتن قرآن را برای او امر کردند. این شخص نزد یک قاری رفت و آیات سوره زلزال را فراگرفت. وقتی که آیات تمام شد از نزد قاری خارج شد. رسول خدا(ص) به این شخص گفت همه قرآن این نیست اما او در پاسخ گفت همان دو آیه پایانی سوره برای من کفایت میکند. سپس رسول خدا(ص) فرمودند این آدم، فقیه از نزد ما خارج شد و آگاه شد که چطور زندگی کند. پیامبر(ص) بسیار حساسیت ایجاد میکرد که مخاطبان پیامهای قرآن را دریافت کنند و گاهی یک پیام، آدم را متحول میکرد. این توجه دادن به پیامهای قرآن، باعث شده بود که مردم حس کنند که دوای دردها و شفای آنها با قرآن است، اما امروز جامعه مسلمانان با مفاهیم قرآن فاصله گرفته است و لذا اگر هم قرآن خوانده میشود، صرفاً به تلاوتش پرداخته میشود.
البته تلاوت هم خوب است، اما جنبه شوری است که به سمت شعور پیش میبرد. لذا باید به مفاهیم قرآن توجه کنیم. مفاهیمی که ساده است، اما یک دنیا معنا دارد. برای نمونه قرآن میفرماید: «مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ»، یعنی آنچه نزد شماست از بین میرود و آنچه نزد خدا است باقی میماند. اگر الگو در زندگی همه همین آیه باشد، چیزی جز خیرات از جامعه بیرون نمیآید و پیامبر(ص) به اینها توجه میداد و در عین حال، سعی داشت که قرآن را به عنوان یک دستورالعمل ساده برای مردم تعریف کند که به دور از اغلاق و تکلف باشد و هرچه پیچیدهگویی کنیم، مردم از قرآن فاصله میگیرند.
قرآن بسیار ساده است. از همین رو باید آن را ساده برای مردم بیان کرد و با مصادیقی از سنت پیامبر(ص) تلفیق کرد. در این صورت مطمئن باشید که مردم به قرآن علاقهمند میشوند.
ایکنا ــ امروزه در زندگی ما مصادیق متکثری به وجود آمده که شاید تعمیم آن به زمان پیامبر(ص) سخت باشد. حال چطور باید قرآن را فهمید؟ یک بحث، بحث جری و تطبیق است و یکی دیگر موضوعات جامعه. آیا باید به صورت مستقیم به سراغ مفاهیم برویم و آموزهها را تبیین کنیم یا از طریق آموزهها وارد جری و تطبیق شویم؟
از هر دو سمت قابلیت دارد. گاهی مسئلهای در ذهن شما شکل میگیرد که آن مسئله شما را به داخل قرآن میبرد که شما حرکت کنید و ببینید کجای قرآن میتوانید پاسخی برای مسئله بیابید. یک راهش نیز این است که با عمیق شدن و تدبر در قرآن، به معانی دست یابید که به بسیاری از مسائل پنهان ذهن شما پاسخ دهد، اینها ممکن است اما به شرط تدبر در قرآن و دقت در معانی و مفاهیم قرآن.
قرآن خیلی ساده است اما در عین حال، تفسیر و تاویل و متشابه دارد و نیز به علوم مختلفی برای تفسیرش نیاز است اما مگر همه مردم زمان نزول مفسر بودند؟ آنها که اعراب جاهلی بودند، اما پیامبر(ص) آمده و به صورت روان قرآن را تفسیر کرده است و سعی کرده که قرآن را در زندگی مردم پیاده کند. یعنی سبک زندگی قرآنی را تبیین کرده است.
نیازمند این هستیم که پاسخ بسیاری از مسائل خود را در قرآن بیابیم و مسائل زیادی ذهن ما را درگیر کرده که در مورد چگونه زیستن است. عدهای میگویند که اسلام در مورد این مسائل پاسخی نداده است، در حالی که گاهی از یک آیه، چند پیام برای سبک زندگی استفاده میشود که حقیقی و واقعی است، نه اینکه بر اساس برداشتهای ذهنی ما باشد.
هر دو روش میسر است و هر کدام شکل بگیرد، اثر دارد. اما به نظر بنده، اول باید خودمان را با قرآن مرتبط کنیم و از قرآن سوال کنیم که قرآن به ما پاسخ میدهد، تا اینکه به دنبال این باشیم که شاهد مثالی بیاوریم که این پاسخ سؤال است. باید عمیقتر نگاه کرد و همه قرآن را باید باهم دید که مجموعاً اگر سراغ تک آیه برویم و بخواهیم یک پیوست قرآنی بیاوریم، ممکن است از جهات دیگر غافل شویم، لذا باید در همه قرآن تدبر و غور کرد و این است که نباید از همه وجوه غافل شویم.
ایکنا ــ یکی از نیازها برای تدبر، انس با قرآن است و جوانی که به خدمت قرآن میرسد، در او احساس نیاز به وجود میآید. انقلاب ما نیز قرآنی بود و نظامسازی بر مبنای قرآنی بود اما چرا وضعیت ما اینطور است؟ آیا تجسم قرآن در پیامبر(ص) باعث جذب بیشتر شد یا دلیل دیگری دارد؟ چرا امروز سوق دادن جوانان به سمت قرآن سخت شده است؟
دو مطلب وجود دارد، یکی اینکه باید ببینیم که در جهت تبلیغ قرآن و معرفی و عرضه آن به جوانان، چقدر کار کردهایم. فکر میکنم که زیاد کار کردهایم و دارالقرآنهای ما زیاد هستند، اما باید توجه کنیم که به نسبت جمعیت خیلی کم هستند.
دیگر اینکه ما با چه کیفیتی کار کردهایم؟ یعنی قرآن را چطور معرفی کردهایم؟ برخی از جلسات قرآنی ما باعث دفع جوانان شده تا جذب آنان. برخی از مسابقات قرآنی، باعث دفع افراد شده تا جذب آنها. یعنی طوری داوری کردیم و روش مسابقات قرآن را شکل دادهایم که موجب شد جوانان زده شوند و حس کنند زحمتشان نادیده گرفته شده است و با ظاهر قرآن نیز انسشان را به هم زدیم.
یعنی در انس با قرآن، به لحاظ کمی و کیفی مشکل داریم. به لحاظ کمی که خیلی کم است و به لحاظ کیفی نیز، نهادهای متولی به صورت دقیق کار نکردهاند. در آموزش و پرورش چطور قرآن را بردهایم؟ برخی از دانش آموزان میترسیدند که اگر نتوانیم آیات را درست بخوانیم، نمره ما کم میشود و ... . بنابراین ما نیامدهایم با بچهها از دوست شدن با قرآن صحبت کنیم و قرآن را به عنوان واحد درسی ایجاد کردهایم.
روش انس را باید از پیامبر(ص) یاد گرفت. کفاری که به هیچ چیز پایبند نبودند و مذمومترین صفات تاریخ در آنها جمع بود، با قرآن نرم شدند و به وسیله انس با قرآن و ساده کردن قرآن و تشویق قرآن آموزان این کار صورت گرفت، همچنان که به ظرفیتها نیز توجه شد.
مثلاً دوستی میگفت، یک شب به جلسه قرآنی رفتم و صرفاً دوست داشتم که قرآن را گوش کنم. اما اصرار کردند که تلاوت کنم. از طرفی وقتی تلاوت کردم اینقدر از من ایراد گرفتند که دیگر به سمت قرآن نرفتم. بنابراین لازم است که ما ظرفیتسازی کنیم که به صورت تدریجی مردم با قرآن انس بگیرند.
نکته دیگر اینکه، کسانی که در جامعه ما متولیان امر هستند و مسئولان قرآنی محسوب میشوند، باید بر اعمال و رفتار خود مواظبت کنند چون یک عمل اشتباه ممکن است که خیلی از قرآنیها را از قرآن دور کند، چه اینکه مردم به اعمال نگاه میکنند. همچنان که گفتند با عملتان مردم را به سمت خدا سوق بدهید.
من فکر میکنم یکی از جاهایی که ضربه خوردیم و جمهوری اسلامی ناکارآمد معرفی شد، به واسطه برخی از مدیران ناکارآمد بود. در حالی که جمهوری اسلامی صد درصد کارآمد بوده و خواهد بو اما یک جاهایی مردم احساس بیاعتمادی کردند و آن هم جاهایی بود که مدیرانی را تربیت کردیم که اصلاً ارتباطی با قرآن نداشتند و به الگوی مدیریت قرآن توجه نداشتند و انس با قرآن در اینها نبود. باید مدیرانی تربیت کنیم که قرآندان باشند
فکر میکنم یکی از جاهایی که ضربه خوردیم و جمهوری اسلامی ناکارآمد معرفی شد، به واسطه برخی از مدیران ناکارآمد بود. در حالی که جمهوری اسلامی صددرصد کارآمد بوده و خواهد بو اما یک جاهایی مردم احساس بیاعتمادی کردند و آن هم جاهایی بود که مدیرانی را تربیت کردیم که اصلاً ارتباطی با قرآن نداشتند و به الگوی مدیریت قرآن توجه نداشتند و انس با قرآن در اینها نبود. باید مدیرانی تربیت کنیم که قرآندان باشند.
اینکه فرمودند امورات جامعه را به قرآندانان بدهید همین است. کسی که با قرآن مانوس بوده و ظرفیتها را سنجیده و مهربانی قرآن و پیامبر(ص) را فهمیده است و از طرفی نیز رویه جهادی پیامبر(ص) را که قرآن معرفی کرده دارد باید در مدیریت از او استفاده شود. اما کسی که با قرآن بیگانه است و نمیداند مبانی خدمتگزاری در قرآن چیست، دچار التقاط میشود و سبکی را میگیرد که جامعه اسلامی ضرر میکند و ممکن است که مردم از دین نیز فاصله بگیرند.
ایکنا ــ قرآن ظرفیتهای متعددی دارد و در ساحتهای سیاسی، هنر و ... ظرفیتهای خود را نشان داده است اما چرا با وجود دانشگاهها و تربیت دانشجویان متعدد، این ظرفیت جامعه شکوفا نشده است؟
به این دلیل که به صورت بخشی و جزئی نگاه کردهایم و گفتهایم که دانشجوی علوم قرآن کار خودش را بکند و دانشجوی اقتصاد نیز کار خودش را انجام دهد و اینجا نتوانستیم فضای بین رشتهای و ارتباط عمیقی بین قرآن و حدیث در حوزه و دانشگاه با علوم انسانی ایجاد کنیم. رهبری نیز اشاره کردند که علوم انسانی ما باید اسلامی بشود و این در حالی است که قرآن، قواعد را گفته است و برای نمونه، کلیت اقتصاد سالم در جامعه را تبیین میکند. در سیاست و مدیریت نیز چنین است، اما اینها باید بیاید و با توجه به علوم روز و عقل بشر و شرایطی که در فرهنگ ما است تلفیق شود که علوم انسانی تبدیل به اسلامی شوند و الآن نیستند.
لذا خروجیهای اینها نیز مطلوب و اسلامی نیست، چون دانشجوی قرآن و حدیث، کار خود را میکند و ارتباطی با دیگر حوزههای علوم انسانی ندارد. شهید مفتح برای وحدت حوزه و دانشگاه زحمت زیادی کشید، اما امروزه این مسئله تبدیل به یک امر ظاهری شده و در کار علمی مشارکتهایی بین حوزه و دانشگاه نمیبینیم.
متأسفانه مطالباتی که رهبری دارند محقق نشده است. خروجی این علومی که در دانشگاهها و حوزه است، در جامعه تبدیل به مکانیسمهایی میشود که موجب برخورداری مردم میشود. ما امروزه بانک داریم اما مراجع میگویند که این بانکداری اشکال دارد و قرآنی نیست. اینها جاهایی است که باید کار کنیم و این قواعد را تبدیل به قوانین اسلامی کنیم که جای کار دارد و باید اندیمشندان و حاکمیت و قوای سهگانه وارد کار شوند. مقدمهاش نیز وحدت حوزه و دانشگاه است.
گفتوگو از محمد پارساییان
انتهای پیام