به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه علمی تحقیقات علوم قرآن و حدیث، مقالاتی با عناوین «نقد و بررسی دلالت آیه 59 سوره نساء بر عصمت «اولیالامر» با تاکید بر منابع شیعه»، «فهم مسأله محور قرآن مبتنی بر رویکرد سازهگرایی واقعگرایانه»، «گونهشناسی انتقادی رویکردهای مبنایی به اسباب نزول»، «بررسی طرحوارهای استعارههای تقوا در خطبههای نهجالبلاغه بر مبنای مدل ایوانز و گرین»، «بررسی قواعد مشترک تفسیر قرآن به قرآن و نظریه میدان معنایی (بر اساس روش علامه طباطبائی(ره) و ایزوتسو)»، «بررسی و تحلیل واژه گزینی در آیه مشابه 12نمل، 32قصص و 22طه» و «بررسی اختلال شخصیت «نمایشی» در آموزههای اسلامی و تطبیق آن با یافتههای روانشناسی» منتشر شده است.
نقد و بررسی دلالت آیه 59 سوره نساء بر عصمت «اولیالامر» با تاکید بر منابع شیعه
در چکیده مقاله «نقد و بررسی دلالت آیه 59 سوره نساء بر عصمت «اولیالامر» با تاکید بر منابع شیعه» میخوانیم در تفسیر آیه 59 سوره نساء و در تبیین مفهوم و نیز مصادیق اولی الامر نهتنها میان مفسران شیعه و مفسران اهل سنت اختلافنظر بوده است بلکه گستره این اختلافنظر را میتوان در میان مفسران هر یک از دو مذهب نیز جستجو کرد. در نگاه مشهور شیعه، اولی الامر به معصومین (ع) تفسیر گردیده است؛ اما تبیینی نو از اولی الامر در میان برخی مفسران شیعه شکل گرفت که از اولی الامر تفسیری عامتر از معصوم ارایه میدهد و ولی فقیه را بعنوان یکی از مصادیق آن تعیین میکند. پژوهش حاضر در صدد است تا با استناد به منابع شیعه به تحلیل و نقد دیدگاه مشهور بپردازد و روشن سازد که اگرچه امامان معصوم(ع) کامل ترین مصداق اولی الامرند اما از سیاق آیه، خصوصیت عصمت برای اولی الامر فهمیده نمیشود و استدلال دیدگاه مشهور شیعه به آیه جهت متعین کردن مصداق اولی الامر در امامان معصوم(ع)، با اشکالات جدی مواجه است.
فهم مسأله محور قرآن مبتنی بر رویکرد سازهگرایی واقعگرایانه
نویسنده مقاله «فهم مسأله محور قرآن مبتنی بر رویکرد سازهگرایی واقعگرایانه» در طلیعه نوشتار خود آورده است مراجعه به قرآن از نظرگاه مسائل و پیشفهمهای خواننده در مقابل تأکید بر درک دلالت اصلی متن، یک دوقطبی تقلیلگرایانه را در مقوله فهم قرآن رقم زده است که طرفداران هر دو قطب را از بهرهمندی از ظرفیتهای قطب دیگر باز داشته است. در پژوهش حاضر با هدف برونرفت از دوقطبی مذکور، نظریه سازهگرایی واقعگرایانه مورد استفاده قرار میگیرد. سازهگرایی واقعگرایانه رویکردی در معرفتشناسی است که شکلگیری معرفت را مبتنی بر دو پایه نظرگاه فاعل شناسا و واقعیتهای عینی ساماندهی میکند. استفاده از این نظریه در فهم قرآن، از یک سو امکان ساخت سازههای شناختی از قرآن را متناسب با مسائل و نظرگاه خواننده فراهم میکند و از دیگر سو بدون گرایش به نسبیگرایی، برداشتهای مسألهمحور را در محدوده دلالت متن ساماندهی میکند. بررسی دو آیه دارای ظرفیتهای دلالی مختلف در این مقاله مبتنی بر رویآورد سازهگرایی واقعگرایانه، نشان میدهد که در فرایند فهم مسألهمحور قرآن، بین دو مؤلفه"مسائل و نظرگاههای خواننده" و "گستردگی ابعاد متن" همبستگی تام وجود دارد؛ به گونهای که هر چه مسائل و نظرگاههای خواننده متنوعتر باشد، امکان راهیابی به ابعاد بیشتری از متن مهیا میشود و هر چه ابعاد دلالی فرازهایی از قرآن گستردهتر باشد، امکان به کارگیری مسائل و نظرگاههای بیشتری در فهم آن فراز وجود دارد.
گونه شناسی انتقادی رویکردهای مبنایی به اسباب نزول
در چکیده مقاله «گونه شناسی انتقادی رویکردهای مبنایی به اسباب نزول» میخوانیم نحوه استفاده قرآنپژوهان از اسباب نزول، تأثیر مهمی در فهم آیات قرآن دارد. با مراجعه به آثار تفسیری و علوم قرآنی، شاهد طیف وسیعی از انواع مواجهه با اسباب نزول هستیم که درک و تبیین آن، مستلزم توجه به مبانی نظری است. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی به دنبال گونهشناسی و نقد رویکردهای مبنایی به اسباب نزول است. رویکردهای مبنایی در مواجهه با روایات سبب نزول را میتوان بر اساس میزان گرایش نسبی آنها به متن قرآن یا بافت فرهنگی اجتماعی، به دو رویکرد قرآنمحور و ادبی ـ تاریخی تقسیم کرد. در این میان برخی از اندیشمندان با پایبندی به منقولات و نیز چارچوبهای سنتی شکلگرفته در حوزه اسباب نزول، با مبنای اهتمام به میراث گذشتگان، در عمل مدافع رویکرد سومی هستند که در این مقاله از آن با عنوان رویکرد سنتی یاد شده است. تکرار نظرات گذشتگان بدون کمترین ارزیابی نوآورانه و خطر اعتقاد به عدم جاودانگی قرآن، به ترتیب مهمترین نقدها به دو رویکرد سنتی و ادبی ـ تاریخی است. اما رویکرد قرآنمحور، نسبت به دو رویکرد پیشگفته، بیشترین گسست میان نظریه و عمل را در مواجهه با روایات سبب نزول در پی داشته است. به گونهای که طرفداران این رویکرد برای فهم برخی آیات، چارهای جز مراجعه و استناد به روایات سبب نزول نداشتهاند. از آسیبهای این گسست میان نظریه و عمل، عدم التزام عملی به بایستههای سندی و متنی نقل روایات سبب نزول بوده است.
بررسی طرحوارهای استعارههای تقوا در خطبههای نهجالبلاغه بر مبنای مدل ایوانز و گرین
در طلیعه نوشتار «بررسی طرحوارهای استعارههای تقوا در خطبههای نهجالبلاغه بر مبنای مدل ایوانز و گرین» آمده است معناشناسی شناختی یکی از نظریههای مطرح در شاخههای معناشناسی است. از جمله فرایندهای مفهومی که معناشناسان شناختی به آن پرداختهاند، طرحوارههای تصوری است. طرحوارهها سطح اولیۀ ساخت شناختی زیربنای استعارهاند که امکان ارتباط میان تجربیات فیزیکی ما را با حوزههای شناختی پیچیدهتری فراهم میکنند. ایوانز و گرین (از جملۀ زبانشناسان شناختی)، طرحوارههای تصوری را زیر مجموعهای از «تجسم و ساختار مفهومی» معرفی میکنند. در همۀ ادیان مفهوم «تقوا» یکی از مفاهیم انتزاعی است. درک «تقوا» از تجربۀ مستقیم ما خارج است. حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه، جهت معرفی تقوا و پیامدهای آن، از طرحوارههای تصوری استفاده کرده و با تنزّل معنویّات به قلمرو محسوسات، این مفهوم معنوی را در سطح فهم همگان به ویژه اعراب صدر اسلام قرار میدهد. غایت جستار حاضر بررسی بازنمودِ طرحوارههای تصوری «تقوا» در خطبههای نهج البلاغه بر مبنای مدل «طرحوارههای ایوانز و گرین» در چهارچوب معناشناسی شناختی با روش توصیفی–تحلیلی است. شواهد نشان میدهد، طرحوارههای نیرو، حرکتی، ظرفبودگی، اتّحاد، فضا، تعادل، همسانی و موجودیّت )شیء) در بافت متنی احادیث وجود دارد. طرحوارۀ قدرتی و سپس طرحوارۀ همسانی و موجودیّت بیشترین بسامد را داشتهاند که این میتواند توجیه شناختی داشته باشد. به نظر میرسد، طرحوارۀ قدرتی در این زمینه، طرحی از تجربه، فرهنگ و نظام زندگی مردم باشد و بتوان دو طرحوارۀ همسانی و موجودیّت را با تمایل ذهنی افراد به ایجاد همانندسازی میان آنچه پیرامون آنهاست، توجیه کرد. همچنین مفاهیم مختلفی در شکلگیری طرحوارههای تقوا نقش داشتهاند. از آن جمله عبارتند از: بدن، جانور، گیاه، خوراکی، اشیاء، مکان، عناصر طبیعی و عناصر چهارگانه.
بررسی و تحلیل واژه گزینی در آیه مشابه 12نمل، 32قصص و 22طه
نویسنده مقاله «بررسی و تحلیل واژه گزینی در آیه مشابه 12نمل، 32قصص و 22طه» در چکیده مقاله خود آورده است نظم و پیوستگی واژگان قرآن باهم و همسویی آنها با معنا از شگفتیهای زبانی قرآن به شمار میآید و نمود عینی آن در آیههای تکراری یا مشابهی است که در هر بار تکرار تغییری اندک در آنها رخ میدهد مقاله حاضرآیه﴿وَأَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ﴾(نمل:12) را که دو بار دیگر نیز با تغییراتی در آیه 32قصص و 22 طه تکرار میشود مورد بررسی قرار داده و به این سوال پاسخ میدهد که آیا قرآن داستان معجزه ید بیضا را عینا و بدون کم و کاست در سه آیه فوق تکرار کرده است و علت اختلاف واژگان در هر بار تکرار چیست؟ با بررسی دقیق سیاق هر سه آیه این نتیجه حاصل شد که داستان در هر سه بار عینا تکرار نمیشود، بلکه سه آیه در طول هم و هریک به ترتیب آغاز، فرایند و پایان معجزه را به اقتضای مناسبت داستان و سیاق آیات بیان میکنند.
انتهای پیام