رقابتهای انتخاباتی در آمريكا در حالی برگزار شد كه آمريكای امروز ديگر آن آمريكای سابق نيست. مناظره بايدن دموكرات و ترامپ جمهوریخواه، نشان داد چالشهای اين كشور با آن همه ادعاهای جهانیسازی بسیار وخیمتر و شدیدتر از آن چیزی است که تصور میشد. اکنون با بیخانمانها و گرسنگان درگیر است و برای آنها ارتش و گارد ملی گسیل میکند.
سالها قبل كمتر كسی میتوانست چنين وضعيتی را برای آمريكا در نظر بگيرد. دولتی که بيش از نيم قرن طلايهدار پيشرفتهای علمی و فناورانه جهان بود و استيلاگرانه بر اقتصاد همه کشورها چنگ میزد. این تصور خیالی به این دلیل بر اذهان مستولی شده كه(رسانههای شركتی جريان اصلی) در جهان یکی از ارکان قدرت امریکا محسوب شده و چهرهای را از این کشور معرفی میکردند که بسیار متفاوت از حقیقت بوده است.
تلویزیونهای غربی چه با رویکرد سرگرمی برای عامه مردم و چه با محوریت خبری تحلیلی برای تأثیرگذاری بر نخبگان تلاش دارند تا چهرهای آرمانی و بسیار منحصر به فرد از قدرتی خیالی و اسطوره مانند از آمریکا را به تصویر کشند. حال آنکه این قدرت فریفتن دیگر پاسخگوی مردمی نیست که درگیر مشکلات اقتصادی و تبعیضهای نژادی هستند.
مردم ایالات متحده که زیر تبلیغات وسیع قرار داشتند، سرانجام از خواب شیرینی که رسانههای امريكايی برای آنها تدارک دیده بودند برخاستهاند و در جستجوی حقیقت آنچه برسرشان آمده به دنبال رسانههایی غیر از شبکههای معمول بر آمدهاند. آن افسانه(سرزمين فرصتها و خوشبختی بیكران) اكنون با تظاهرات گسترده و اعتراضهای معيشتی و نژادی به كابوسی برای ساكنان ينگه دنيا تبديل شده است.
ديگر قهرمانپردازیهای غرب نمیتواند پاسخگوی نياز بيكاران، تحقير شدهها و معترضان به بیعدالتی در ایالات متحده باشد كه آمريكای كاپيتاليستی را نمیخواهند.
تقارن تظاهراتها و بحران اعتراض به بیعدالتی با مناظرههای انتخاباتی آمریکا نشان داد، تماشای رسانههای امریکایی جز اتلاف وقت نیست و برای یافتن حقیقت باید به دنبال شبکههای خبری دیگری رفت.
تلاش برای تغییر شرایط نیازمند داشتن تصور درست از وضعیت موجود است و آنهم محتاج رسانههایی که این آگاهی را ایجاد کنند.
بخش خوب ماجرا این است که پرس تی وی به عنوان رسانهای آزادانديش، نقش جايگزينی برای تلويزيونهای مطرح غربی را به خود اختصاص داده است و مخاطب غربی میتواند با قرار گرفتن در برابر آن به حقايقی دست يابد كه وضعيت كاملی از ايالات متحده امروز را برای تحليل به دست آورد.
برنامههای «شکاف اقتصادی» و «ما مردم» به نکاتی میپردازند که تلویزیونهای شرکتی جریان اصلی یا همان رسانههای وابسته به نظام کاپیتالیستی امریکا سعی در مخفی کردن آن موارد دارند.
اهمیت آگاهی دادن به مردم آمریکا در خصوص کلاهی که دو حزب آمریکا بر سر مردم آن کشور میگذارند، شاید در کوتاه مدت نتواند در سیاستهای خارجی امریکا تغییر راهبردی ایجاد کند، اما قطع به یقین به مقابله با سیاستهای تبلیغاتی نظام امریکا میپردازد.
این درست است که نظام سیاسی حاکم بر آمریکا یک دیکتاتوری تقسیم شده میان دو حزب کاملاً مشابه است، اما بیشک برای بقا به پروپاگاندا نیاز دارد و به همین منظور هم، رسانههای جریان اصلی شکل گرفتهاند. در نتیجه خنثیسازی تبلیغات آن رسانه حرکتی نوین در نبرد نرم برای مقابله با اقدامات نظام آمریکا خواهد بود.
در حال حاضر شبکه پرس تی وی این فرصت را دارد که با بیان حقایق و استفاده از روشهای نوین ارتباطی مخاطبان بیشتری را جذب کند و از فرصت بیاعتمادی فزاینده به تلویزیونها و خبرگزاریهای امریکایی و انگلیسی نهایت حسن استفاده را ببرد. قطعاً مشکلاتی که مردم آمریکا را به خیابانها آورده تا حدی که پرچم ایالات متحده را در شهرهای همان کشور و توسط خود آمریکاییان به آتش بکشند، بیش از حد تصور شدید و فراگیر بوده است.
وقتی مشکلی تا این حد شدید در کشوری وجود داشته باشد از طرف ديگر دولت مستقر هم رهیافتی برای حل سریع آن نداشته باشد، به این معنی است که مردم نیازمند رسانهای جدید هستند تا به جزئیات بیشتری از آنچه در برابر زندگیشان قرار گرفته، آگاهی یابند و دقیقاً اکنون زمانی است که پرستیوی باید بر شمار مخاطبان فعالش بیفزاید. هر چند اين مهم نيازمند حمايت است.
باید توجه داشت که نظرات دو حزب آمریکایی در خصوص مداخله در امور کشورهای غرب آسیا و نیز خصومت با ایران هیچ تفاوتی با يكديگر ندارد، اما آنچه متفاوت به نظر میرسد اينكه بسیاری از مردم میان دو حزب اصلی آمریکا تفاوت را متصور میشوند به نحوه رسانهای کردن مواضع آن دو حزب مربوط است.
دقیقاً این مزیتی است که نظام سیاسی آمریکا از آن بهرهبرداری میکند؛ حال پرستیوی با معرفی کارنامه و عملکرد یکسان هر دو حزب در زمانی که کاخ سفید را در اختیار داشتهاند، میتواند این تاکتیک رسانههای ایالات متحده را به هم بزند. به بیان دیگر فعالیت شبکههای برون مرزی ایران به ویژه پرستیوی این واقعیت را برملا میسازد که میان دو حزب اصلی امریکایی در سیاست خارجی هرگز تفاوتی وجود نداشته و ندارد و تنها تبلیغات رسانههای وابسته به هر حزب است که این تفاوت خیالی را در اذهان مردم داخل و خارج آمریکا متبادر میسازد.
در برايند چنين فعاليتی است كه تبليغات رسانههای غربی خنثی خواهد شد، اگر بر فعالیت رسانههای آلترناتیو افزوده شود. البته رسیدن به این خواسته در صورتی است که دولت توجه خاصی به حمایت از پرستیوی به عنوان بخش مهمی از دیپلماسی عمومی ایران داشته باشد و فعالیت این شبکههای برون مرزی را به ویژه در بخش تأمین مالی مستقل از صداوسیمای داخلی بداند، میتواند به نتایج خوبی در بلند مدت امیدوار بود.
محمدپارسا نجفی
انتهای پیام