اسلام ارزش انسان را به نیایش می‌داند / مقایسه نیایش در قرآن و انجیل
کد خبر: 3970287
تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۴

اسلام ارزش انسان را به نیایش می‌داند / مقایسه نیایش در قرآن و انجیل

عباس اشرفی با اشاره به معنای نیایش و دعا در انجیل و قرآن بیان کرد: در مسیحیت به دلیل خلط مفهوم بین عیسی و خدا، وقتی عیسی موضوع و محور نیایش می‌شود؛ یعنی خدا هم آنجا هست، اما در اسلام، تمام انسان یا به عبارتی ارزش انسان به نیایش اوست که فرمود اگر دعای شما نبود خدا به شما توجه نمی‌کرد و نیایش‌های دیگر در طول نیایش خدا شایسته شمرده شده‌اند.

به گزارش ایکنا، نشست «نیایش در انجیل با نگاهی تطبیقی به قرآن»، شب گذشته، 18 اردیبهشت‌ماه، به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی و با سخنرانی عباس اشرفی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

وقتی صحبت از نیایش می‌شود مراد اتصال و توجه به یک مطلق است. وقتی نیایش معنا پیدا می‌کند که یک طرف انسان و یک طرف دیگر کسی باشد که آن‌قدر بزرگ است که اتصال به او ما را به اندازه‌ای بزرگ می‌کند که خودمان راضی هستیم. نیایش فطری انسان است و این طور نیست که در یک دین خاص باشد. انسانی که بدون نیایش باشد، فطرت خود را محجوب کرده است و نمی‌تواند انسان باشد و نیایش نکند، مگر اینکه خودش بخواهد مسیر نیایش را ببندد. درست است که نیایش در الفاظ و رفتار و مناسک می‌آید و باید در دین‌های خاص به آن صحبت و قول و رفتار تمسک کنیم اما در نهایت، اتصال است که باید رخ دهد. بنابراین در بسیاری از ادیان از قیدهایی که اتصال را کم می‌کند و یا موجب کندی اتصال می‌شود، انسان را پرهیز می‌دهند.

علت جایگاه مهم نیایشگاه‌ها در الهیات اسلامی

همچنین در الهیات اسلامی نیایشگاه‌ها جایگاه رفیعی دارند و اگر نبودند امور ما به‌هم می‌ریخت. برخی اوقات وقتی می‌گوییم نیایش، هر نوع ارتباط با خدا را مدنظر داریم و برخی اوقات نیایش را در قالب عبادت‌های مرسوم می‌آوریم و وقتی از نیایشگاه سخن می‌گویم، مراد همین است؛ مثلاً در یهود ممکن است جایی که قربانی می‌کنند نیایشگاه باشد که هست. در زرتشت، به آذرکده نیایشگاه می‌گویند و در اسلام نیز مسجد نیایشگاه است. هرچند نوع عبادت‌ها که غایتی یکسان دارند، متفاوت باشد. بنابراین وقتی از نیایشگاه صحبت می‌کنیم مراد عبادات است.

معنای اخص نیایش دعا است و من نیز بیشتر آن را مورد توجه قرار می‌دهم. وقتی که صحبت از دعا می‌کنیم که نوعی خاص از نیایش است، باید بگوییم دعا به معنای درخواست است؛ یعنی یک بنده‌ای، از خداوندی که قادر مطلق است، برای رفع حاجت خود درخواستی دارد و این خواسته را به درگاهی می‌برد که مطلق است و هر چیزی که زیبایی و نیکی باشد در آنجا هست. بنابراین بهتر این است که ما خواسته خود را به این درگاه ببریم و از این‌رو است که در ادیان توحیدی بحث دعا جلوه بیشتری پیدا می‌کند؛ چون خدا به شدت زیباتر ترسیم شده است. هرکجا خدا زیباتر ترسیم شود آن دین توحیدی‌تر است و در این صورت می‌توانید زیباتر و صحیح‌تر به خواسته خود برسید. بنابراین نیایش، گفتن، خواستن و حرکت در راستای یک نیاز جهت استجابت است.

اصیل‌ترین نوع نیایش چیست؟

نکته دیگر اینکه، من خواسته‌ای دارم که ممکن است تاجرانه، بردگانه یا آزادانه باشد، اما نیایش اصیل، نیایشی است که آزادانه باشد و مراد نیایشی است که از سر بزرگواری خداوند، بزرگ انگاشته می‌شود؛ یعنی نیازهای ما یک وسیله‌ای برای این است که با خداوند انس ایجاد شود. ما خیلی اوقات دوست داریم با کسی که او را دوست داریم بیشتر سخن بگوییم و غایت نیز همین سخن گفتن است تا ارتباط حفظ شود. البته در اَشکال دیگر نیایش نیز اِشکالی وجود ندارد اما نیایش مطلوب نیست. برای همین است که برخی می‌گویند در عبادت‌گاه نروید و رابطه را حبیب و محبوب کنید و رابطه را به سمتی ببرید که خواندن غایت است و دلیلش شایسته بودن خداوند است. برخی از بزرگان ادیان می‌گویند نیایش را به این معنا استفاده کنید و باید همین اتفاق بیفتد.

خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ». در این آیه به اسلام، یهودیان، صابئین، مسیحیان و مجوس و همچنین مشرکین اشاره کرده است که چهار دسته از ادیان الهی هستند. در ادامه می‌گوید خدا بین آنها قضاوت می‌کند و این یعنی فقط نباید به مشرکین ملحق شد، هرچند مشرکین نیز آموزه‌های الهی را نیز گرفته‌اند اما در مجموع، آن آموزه‌ها هادی نیست اما در گروه‌های قبلی، سیستم، سستم هدایت و ریشه الهی بودنش ثابت است. در مورد مجوس همین آیه را داریم، اما در مورد مسیحیت و یهودیت، آیات زیادی داریم و الهی بودنشان ثابت می‌شود. پس الهی‌بودن این چهار دین ثابت است. اگر از منظر الهیات خودشان وارد شویم نیز در الهی‌بودن آنها شکی وارد نمی‌شود و الهی‌دانان آنها نیز قائل به موحد بودنشان هستند. وقتی صحبت از مسیحیت می‌کنم با این نگاه وارد می‌شوم.

در الهیات مسیحی دو منبع شناخت داریم که یکی از آنها عبارت از عهد جدید و دیگری سنت کلیسایی است؛ یعنی آنچه جمع کلیسا و یا آباء کلیسا است. بحث بنده عهد جدید است. در بحث عهد جدید تاکید من بر اناجیل اربعه است. در بحث اسلام نیز فقط یک منبع که قرآن باشد را انتخاب کرده‌ایم.

نیایش در انجیل یعنی عیسی مسیح

در الهیات مسیحی همه اناجیل یکی است و خود انجیل به معنای بشارت است و وقتی می‌گوییم انجیل متی؛ یعنی بشارت روایت زندگی عیسی مسیح به حکایت متی. وقتی می‌گوییم لوقا؛ یعنی بشارت روایت زندگی عیسی به روایت لوقا که شاگرد یکی از حواریون بوده است. برای همین است که در الهیات مسیحی، انجیل نوشته عیسی و یا وحی بر او نیست؛ چون عیسی نوشته‌ای در الهیات مسیحی نداشت و خودش گفتار و کلام و ... بود. اگر بخواهیم در الهیات اسلامی شبیه‌سازی کنیم باید بگوییم مانند سنن‌النبی می‌شود. مثلاً علامه طباطبایی سیره می‌نویسند و می‌گویند پیامبر(ص) چه سیره‌ای داشت. همچنین اگر عیسی مسیح را برداریم، دیگر مسیحیت معنا پیدا نمی‌کند و نیایش در انجیل؛ یعنی عیسی مسیح، چون این دین وابسته به عیسی است. پس نیایش نیز عیسی‌محور است. یعنی تمام نیایش‌ها مرتبط با عیسی است و آنجا که به خدای پدر می‌رسد گفته‌های عیسی است. پس رفتار و گفتار و یا آموزش نیایشی عیسی است و خارج از عیسی چیزی نداریم و نیایش و دعای مسیحی به طرز عجیبی با عیسی مسیح عجین است.

اما در قرآن ارزش انسان به نیایش است، اما طرف مقابلش خدا است. در مسیحیت به دلیل خلط مفهوم بین عیسی و خدا، وقتی عیسی موضوع و محور نیایش می‌شود؛ یعنی خدا هم آنجا هست اما در اسلام، تمام انسان یا به عبارتی ارزش انسان به نیایش او است که فرمود اگر دعای شما نبود خدا به شما توجه نمی‌کرد. اگر من می‌خواهم وجود خودم را اثبات کنم باید نیایش کنم و اصلاً من زمانی دیده می‌شود و ارزش پیدا می‌کنم که نیایش کنم. این نیایش مختص خدا است اما سلسله مراتبی می‌تواند به مراتب پایین پیدا کند و به اولیاء‌الله، پدر، مادر و همسر هم برسیم. اگر رابطه طولی باشد، ستایش معنا پیدا می‌کند و در «الحمدلله»، می‌گوییم مالکیت نیایش با خدا است و بقیه نیایش‌ها اگر در راستای نیایش خدا و طولی باشد معنا پیدا می‌کنند، اما اگر در عرض بیاید، شرک خواهد بود.

بنابراین اگر بخواهیم جایگاه نیایش را در عهد جدید مطرح کنیم می‌گوییم عهد جدید، نیایش عیسی مسیح، آموزش نیایش و ارزش نیایشگر است. اگر از من سوال کنند شما کتاب مقدس را چطور تقسیم‌بندی می‌کنید، دو نوع ارائه می‌کنم؛ یکی اینکه می‌گویم دو قسم است: خدا و اخلاق و و در یک تقسیم‌بندی هم می‌گویم خدا و نیایش خدا. خدا که می‌گویم مراد در الهیات مسیحی است و نیایش خدا نیز یعنی خدا و مسیح.

برای همین است که وقتی تمام ارزش شما از نظر قرآن ارزش باشد و یا در انجیل باید تمام وجود شما نیایش باشد، مکان، معنا ندارد. اگر مکان ترسیم می‌شود و می‌گویند به کلیسا و مسجد و ... بروید به خاطر فضاهایی است که شما را به آن نیایش تذکر می‌دهد که غایت وجود انسان نیایش است. در قرآن فرمود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»، بنابراین چه در کتاب مقدس و یا در قرآن، نیایش و تسبیح را مختص انسان نمی‌بینید، بلکه مختص ذی‌شعور است، چون عالم بر مبنای شعور است و همه عالم سجده می‌کند. اگر در انجیل، عیسی می‌گوید اگر مومن باشید، به کوه دستور دهید حرکت می‌کند و بر مبنای نیایش شما حرکت خواهد کرد، در روایات ما نیز این طور است و انسان مومن نیایشگر می‌تواند کوه را جابه‌جا کند.

اما دعا در اناجیل، دعا با تمام دل و پیوسته است و نباید آن را رها کرد. در زمانی که انسان دعا می‌کند، باید درون و بیرونش پاک باشد، بنابراین در دعا درست است که خلوت و جلوت مطرح نیست، اما تمام اینها گاهی خواسته می‌شود، چون آن تجربه بهتر حاصل می‌شود. بنابراین درست است که نیایش زمان و مکان ندارد اما برخی از زمان‌ها و مکان‌ها بهتر هستند. برخی از مکان‌های بهتر در مسیحیت، کلیسا و کوه و باغ است که در این مکان‌ها مظهر الهی بیشتر نمود دارد، برای همین است که دعا به شرایط من بستگی بیشتری دارد و قرآن می‌گوید خدا را به اسماء حسنی بخوانید هرچند اگر به هر زبانی بخوانیم درست است، اما بهتر است به اسمی که خودش گفته و با حالت خودش بخوانیم. بنابراین درست است که عیسی دعا می‌کرد و به شاگردانش نگفت کجا دعا کنید، اما خودش در معابد و کوه‌ها و باغ و کنار آب‌های روان دعا کرد و در اسلام نیز این را داریم.

انتهای پیام
captcha