چرا دروس معارفی دانشگاه‌ها نیاز به تغییر و تحول دارند
کد خبر: 4031681
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۷
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) پاسخ داد:

چرا دروس معارفی دانشگاه‌ها نیاز به تغییر و تحول دارند

عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) درباره دلایل لزوم تغییر در دروس معارفی دانشگاه‌ها اظهار کرد: از یک سو، عدم علاقه بسیاری از دانشجویان به این دروس و همچنین میزان اثرگذاری کم معرفتی، عاطفی و گرایشی این دروس در دانشجویان و از طرفی، عدم نیازسنجی و یکسان انگاشته شدن دانشجویان باعث شده تا دروس نیاز به تغییر داشته باشند.

رضا اکبریبه گزارش خبرنگار ایکنا، رضا اکبری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، 6 بهمن‌ماه در دهمین پیش‌نشست کنفرانس بین‌المللی الهیات عملی با موضوع «بازتعریف آموزش‌های الهیاتی در دروس دانشگاهی» به سخنرانی پرداخت. متن سخنان وی را در ادامه می‌خوانید:

مسئله آموزش‌های الهیاتی در دروس دانشگاهی، غالباً با گروه‌های معارف در دانشگاه‌ها پیوند می‌خورد و گروه‌های معارف هم داستان خاص خود را دارند. در آئین‌نامه اولیه، دروسی تحت عنوان معارف یک و دو، تاریخ اسلامی، اخلاق اسلامی، انقلاب اسلامی تدریس می‌شد و در طول زمان تغییراتی در آن اتفاق افتاد که آخرین تعریف در تیرماه امسال بود که در آنجا تلاش شد بسته‌های درسی برای دانشجویان تعریف شود و دانشجو بتواند به اختیار خود و برنامه‌ریزی دانشگاه، درس‌هایی را انتخاب کند که شامل بسته اخلاق، قرآن و نهج‌البلاغه، عقاید، تاریخ و تمدن و انقلاب اسلامی می‌شد.

گستردگی منابع دروس معارف اسلامی

وقتی به منابع نگاه می‌کنیم، شاهد گستردگی و تنوع در این دروس هستیم. حتی فلسفه دینِ چارلز تالیافرو و آثار شهید مطهری نیز معرفی شده است. برای بنده که یکی از کتاب‌های معارفی را نوشته‌ام و مدت‌هاست در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و هدفم تنوع بخشی به منابع بود، دیدن این منابع بسیار جذاب بود. در مقطعی گروه‌های معارف به این نتیجه رسیدند که باید تفاوت‌های دانشجویان و اساتید را در نظر بگیرند لذا معرفی یک یا دو منبع شاید کافی نباشد. در آخرین اتفاق، تغییرات ساختاری نیز صورت گرفته و کمیسیون‌هایی همانند محتوای معارف اسلامی، کمیسیون تخصصی استادان گروه معارف اسلامی و شورای معارف اسلامی معرفی شده‌ و در آنها افراد مختلفی حضور دارند تا تغییرات معنادارتری را در دروس معارف دانشگاه‌ها ایجاد کنند.

با اینکه این کارها خوب است اما باز هم لازم است قدم‌هایی رو به جلو برداریم اما سؤالی که پیش می‌آید، این است که اساساً چرا باید این حرکت را انجام دهیم و تغییراتی در دروس معارفی دانشگاه‌ها ایجاد کنیم؟ به نظر می‌رسید بهترین دلیل برای این نیاز، وضعیت موجود دروس معارف در دانشگاه‌ها است. وقتی دروس معارف را بررسی کنیم، یکی از مسائل، عدم علاقه بسیاری از دانشجویان به این دروس و همچنین میزان اثرگذاری کم معرفتی، عاطفی و گرایشی این دروس در دانشجویان است. از طرفی غالبا در ارائه این امور، نیازسنجی دانشجویی صورت نگرفته و دانشجویان، یکسان انگاشته شده و تفاوت خانم‌ها و آقایان در نظر گرفته نشده و بسیاری از موارد دانشجویان گمان می‌کنند کتاب‌های دینی دبیرستان را می‌خوانند.

تضاد اساتید گروه معارف با سایر گروه‌ها

از سوی دیگر در گروه‌های معارفی انگار یک دوگانگی نسبت به اساتید گروه‌های دیگر وجود دارد و انگار اینها متولیان دین و دیگران متولیان سکولاریسم هستند لذا این تمایزگذاری حتی باعث نگاه منفی ولو ناخودآگاه در فضای دانشگاهی شده است. به تبع این موضوع، اتفاقاتی رقم خورده و اساتید گروه معارف، چندان دیگران را به جمع خود نمی‌پذیرند و برعکس. و وقتی به سمت انزوای فردی حرکت کنیم به صورت طبیعی برای اینکه بتوانیم برای خودمان هویت‌بخشی کنیم، ممکن است کارهایی انجام دهیم که لزوماً مناسب نباشد. در این شرایط افراد در موضعی قرار می‌گیرند که برای حفظ جایگاه خودشان گاهی به سمت کارهای غیر اخلاقی در فضای علمی می‌‌روند.

چون بحث ما الهیات عملی است و دانشجویان همانند فرزندان ما هستند بنابراین ما نیاز به بازتعریف دروس معارفی در دانشگاه‌ها داریم. در مقام بازتعریف می‌توانیم چند کار انجام دهیم که البته می‌‌توان آنها را گسترش داد. بنده به پنج مورد اشاره می‌کنم تا به سمت بهینه شدن دروس معارفی حرکت کنیم. یک مسئله تنوع بخشیدن به دروس معارفی با محوریت مباحث علم و دین در فضای دانشگاهی است. امروزه می‌دانیم مسئله رابطه علم و دین در هر حوزه دیگری جایگاه خود را پیدا کرده و می‌توانیم از روان‌شناسی و دین، تعلیم و تربیت و دین، فیزیک و دین و بسیاری از مفاهیم دیگر سخن بگوییم و به نظر می‌رسد معرفی چنین دروسی، علاوه بر اینکه علایق دانشجویان را به دنبال دارد، منجر به ارتباط برقرار کردن اساتید دروس معارف و متخصصان سایر رشته‌ها می‌شود لذا بین آنها گفت‌وگو شکل می‌گیرد و هرکدام به توانایی دیگری پی می‌برند.

تغییراتی که باید در دروس معارفی ایجاد شود

نکته دوم در راستای تنوع بخشی به دروس معارفی، عناوینی است که بسیار عملیاتی و ناظر به نیازهای اجتماعی است. با جست وجوهایی که بنده داشتم به این نتیجه رسیدم که در برخی کشورها، دروسی تحت عنوان مشاوره الهیاتی یا تربیت الهیاتی داریم لذا وقتی درسی قابلیت برنامه‌ریزی دارد، چرا آن را جزو درس‌های خودمان در نظر نگیریم؟ ممکن است افرادی باشند که تمایل داشته باشند چنین دروسی را بخوانند. دسته دیگری از دروسی که می‌تواند به دروس معارف اضافه شود، دروس سمیناری است. 

همچنین دروس کارگاهی مبتنی بر بیان تجربیات شخصی، الگوی دیگری است که می‌تواند به دروس معارفی اضافه شود. در این کارگاه‌ها افراد تجربیاتی را بیان می‌کنند و حالات وجودی خاصی پیدا می‌کنند و انگار اتفاقات وجودی خاصی را حس کرده‌اند بنابراین می‌توانیم به صورت کارگاهی، دروسی برای بیان این تجربیات در نظر بگیریم. درس دیگر، معرفی منظومه فکری اندیشمندان مختلف است و مثلاً می‌توانیم دوره‌هایی همانند تدریس اندیشه شهید مطهری، شهید صدر، آیت‌الله جوادی آملی و امثالهم را در نظر بگیریم. این هم می‌تواند به شناخت علایق و نیازسنجی دانشجویان کمک کند و اثرگذاری اساتید معارفی بر دانشجویان هم بیشتر خواهد شد. 

رابطه اعتباریات و الهیات عملی

همچنین محسن جوادی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، در این نشست با موضوع «الهیات عملی بر بنیاد نظریه اعتباریات» به سخنرانی پرداخت؛ وی در این نشست گفت: مسئله‌ای که لازم است به آن بپردازم این است که آیا بر مبنای نظریه اعتباریات علامه طباطبایی می‌‌توانیم الهیات عملی داشته باشیم؟ آیا چنین الهیاتی در مفهوم کانتی آن قابل تأسیس است؟ 

وی ادامه داد: الهیات عملی همان آموزه‌های وحیانی هستند که در حوزه عمل، مربوط به زندگی ما و مخصوصاً با هدف تامین حیات طیبه هستند. همچنین الهیات عملی به معنای توضیح و تقریر و نظم دادن به این است که مثلا در قبال مسائل فلسفی باید چه شیوه‌ای در پیش بگیریم. از سوی دیگر الهیات عملی مجموعه‌ای از کنش‌ها را نیز شامل می‌شود تا آموزه‌های وحیانی را در زندگی پیاده کنیم.

وی گفت: از سوی دیگر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی را داریم که اختلافات زیادی در مورد آن وجود دارد اما خوانش بنده این است آن چیزی‌هایی که به آن اصول اخلاقی و عملی می‌‌گوییم، برساختی هستند یعنی خودمان آنها را می‌‌سازیم و اعتباری هستند. در نظریه اعتباریات گفته می‌شود این اصول را من می‌سازم اما الهیات عملی می‌گوید این اصول را از دین بگیرید. در اینجا یک شکاف وجود دارد چراکه یک طرف می‌‌گوید من اصول عملی را می‌سازم اما از سوی دیگر الهیات عملی می‌گوید باید آن را از دین و وحی بگیرد. علامه طباطبایی می‌‌گوید نیازهای احساسی من این احکام را می‌سازند. 

جوادی تصریح کرد: اگر فرض را بر این بگیریم که من احکام عملی را می‌‌سازم، چنین اقدامی از لحاظ وجودی، منجر به عدالت نمی‌شود چراکه از نظر وجودی، حقیقت ظلم و عدالت یکی است. یکی از راهکارها برای اینکه بگوییم خودمان احکام عملی را می‌‌سازیم اما به الهیات عملی هم پایبند هستیم، این است که آموزه‌های احکام شرعی را قراردادی ندانیم بلکه آنها را امر واقع بدانیم. آنچه مد نظر علامه طباطبایی است، این است که شما خودتان را به صورت تدریجی دچار تحول کنید. معنای تربیت دینی و رسیدن به الهیات عینی و عملی این است که به صورت اندک اندک معرفت‌هایی را درک کنیم که قبلا درک نکرده‌ایم. 

انتهای پیام
captcha