به گزارش ایکنا، صد و چهارمین شماره از فصلنامه «قبسات» به صاحبامتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «بررسی تطبیقیِ کاربست «منابع معرفتی غیرهمگانی» نزد صدرالمتألهین و علامه طباطبایی»، «مقایسه مبادی رویکرد اثباتگرایی و رویکرد اندیشه اسلامی و تأثیر آن در تولید علوم انسانی»، «هویتمندی و جهتداری فلسفه دین و معیارها و شاخصهای اسلامیبودن آن»، «نقد و بررسی دیدگاه آنتونی فلو در باب جاودانگی نفس با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی»، ««توحید اجتماعی»، ماهیت، تعریف و نسبت آن با «توحید اعتقادی»»، «خداباوری کلاسیک تعدیلیافته سویینبرن»، «ماهیتشناسی صراط سلوک در آموزههای وحیانی»، «بررسی رویکردهای استعاری در معناداری گزارههای دینی».
در چکیده مقاله «بررسی تطبیقیِ کاربست «منابع معرفتی غیرهمگانی» نزد صدرالمتألهین و علامه طباطبایی» میخوانیم: «چگونگی و روش بهکارگیری منابع معرفتی به تناسب علوم مختلف، نقش مهمی در اعتبار و گستر آن دانش دارد. صدرالمتألهین و علامه طباطبایی علیرغم استفاده از مقدمات بدیهی و روش برهانی برای اثبات گزارههای فلسفی، از دیگر منابع معرفتی نیز بهره میبرند؛ اما در نحوه استفاده از این منابع یکسان نیستند. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی در صدد مقایسه روش بهکارگیری «منابع معرفتی غیر همگانی» نزد ملاصدرا و علامه طباطبایی است و به این پرسش پاسخ میدهد که دو فیلسوف در نحوه بهکارگیری منابع مذکور چه اشتراکات و افتراقاتی با یکدیگر دارند؟ رهیافت حاصل از پژوهش نشان میدهد دو اندیشمند در بهرهگیری از منابع معرفتی غیر همگانی جهت مسئلهسازی، روشنسازی مسئله و کشف حد وسط برهان، با یکدیگر اشتراک دارند؛ اما از این منابع در جایگاه مقدمات برهان و تأیید استدلال به نحو یکسان استفاده نمیکنند. ملاصدرا در هر دو مقام، از منابع و ابزارهای وحیانی و شهودی بهره میبرد؛ اما علامه طباطبایی نهتنها در مقدمات بلکه جهت تأیید براهین فلسفی نیز از این منابع استفاده نمیکند. به این وسیله علاوه بر پرهیز از تفسیر به رأیِ وحی، نظامی ریاضیوار با قابلیت دستیابی به یقین منطقی ارائه میدهد.»
در طلیعه مقاله «مقایسه مبادی رویکرد اثباتگرایی و رویکرد اندیشه اسلامی و تأثیر آن در تولید علوم انسانی» آمده است: «امروزه نظامهای علمی در دانشگاههای مختلف دنیا عمدتاً بر پایه مکاتب مادی استوار است. در بین این پارادایمها، اثباتگرایی (Positivism) در دو قرن اخیر عملاً جایگاه تأثیرگذارتری داشته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه مبادی هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی پارادایم اثباتگرایی و مکتب علمی اسلامی و تأثیرات این مبادی بر فرایند تولید علم است. چالش اصلی این است که آیا علوم انسانی جاری، نیازمند برخی اصلاحات یا، فراتر، نیازمند تحولی بنیادین متناسب با مبادی فلسفی آن میباشد. روش پژوهش حاضر به لحاظ جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای و به لحاظ داوری، عقلی و فلسفی است. نتایج نشان داد در مجموع مبادی فلسفی اثباتگرایی، تفاوتهای جدی با مبادی مکتب علمی اسلامی دارد. نتیجه تفاوت در مبادی و نگاه اندیشه اسلامی به پدیدهها، دستیابی به یک دستگاهواره علمی با اهداف و غایات مختلف است؛ لذا به نظر میرسد روش تهذیب و تکمیل علوم کارساز نبوده، علوم انسانی نیازمند تحول بنیادین -مانند تأسیس مکتب علمی اسلامی- میباشد.»
در طلیعه مقاله «هویتمندی و جهتداری فلسفه دین و معیارها و شاخصهای اسلامیبودن آن» آمده است: «یکی از مسائل مهم در حوزه علمشناسی، جهتداری و هویتمندی علوم است. مراد از جهتداری علم، داشتن اوصافی نظیر دینی، اسلامی، یهودی، مسیحی، سکولار و الحادی است. این مسئله درباره تمامی علوم از فلسفه مطلق به مثابه انتزاعیترین آن تا فلسفههای مضاف، علوم انضمامی و کاربردی صادق است. فلسفه دین به عنوان یکی از فلسفههای مضاف نیز از این قاعده مستثنا نبوده و میتواند جهتدار و هویتمند باشد. عوامل مختلفی به مثابه شاخص در هویتبخشی و جهتداری فلسفه دین نقش دارند. برخی از عوامل از سنخ نظری و معرفتیاند و برخی نیز از سنخ غیر معرفتی. عوامل معرفتی عبارتاند از: نگرشها، جهانبینیها، فلسفه، پارادایمها و مبادی و مبانی، موضوع، مسائل، منابع، روش و غایت. عوامل غیر معرفتی اموری نظیر انگیزهها، نیازها، گرایشها، بستر و فضای فرهنگی و اقتضائات اجتماعی را شامل میشود. مقاله حاضر میکوشد با روش فلسفی و عقلی، ضمن طرح جهتداری فلسفه دین، معیارها، عوامل و شاخصهای جهتداری آن را نشان دهد. از نتایج و یافتههای این مقاله، امکان و ضرورت فلسفه دین اسلامی به رغم وجود برخی ویژگیها، نظیر داشتن دغدغه و سؤال جهانی و مشترک، عدم تفاوت ملحد و متدین در تفکر فلسفی دربارۀ دین و عدم دغدغه در دفاع از عقاید دینی میباشد.»
انتهای پیام