کد خبر: 1314594
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۸

داستان، کاربردی‌ترین شیوه آموزش تفکر به کودکان

گروه ادب: در اهمیت دانستن شیوه تفکر برای کودکان هرچه قلم‌فرسایی شود، باز هم کم است، اما در ادامه و در مسیر یافتن روش‌هایی برای انجام این مهم، این داستان است که با ویژگی‌هایی قابل شمارش در صدر این لیست قرار می‌گیرد.


توجه به آموزش تفکر از دوران کودکی موضوعی است که از مدت‌ها قبل مورد توجه دلسوزان و متفکران بزرگ بوده است. اما آنچه در این مسیر باید مورد توجه صاحبان فکر و اندیشه باشد آن است که براساس مدارک علمی، ثابت شده تعلل و غفلت از این موضوع باعث ورود خسارات جبران‌ناپذیر به منابع مالی، سرمایه‌ای و از همه مهمتر نیروی انسانی که اصلی‌ترین سرمایه هر جامعه‌ای است می‌شود.



مقام معظم رهبری(مد ظله‌ العالی) در سخنانی به اهمیت این موضوع اشاره کردند و فرمودند که «امروز در کشورهاى پیشرفته‌ مادى دنیا، یکى از کارهاى اساسى و یک رشته مهم، تدریس فلسفه براى کودکان است. خیلی‌ها در جامعه‌ ما اصلاً تصور نمی‌کنند که براى کودک هم فلسفه لازم است.



برخى تصور می‌کنند فلسفه به معناى یک چیزِ قلمبه سلمبه‌اى است که یک عده‌اى در سنین بالا به آن توجه می‌کنند؛ این نیست. فلسفه شکل دادن فکر است، یاد دادنِ فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همین فلسفه‌ کودکان حائز اهمیت است، اما عمده شیوه است؛ یعنى کودک از اول کودکى عادت کند به فکر کردن، عادت کند به خردورزى؛ این خیلى مهم است.»



در این یادداشت تلاش شده تا از داستان به عنوان یکی از بهترین روش‌‌‌های آموزش درست اندیشیدن به کودکان دفاع شود، در حالی که روش‌های دیگر از جمله فیلم و بازی‌های فکری نیز در جای خود قابل بررسی و کنکاش هستند، اما داستان مفهومی کاملاً انتزاعی دارد و از آنجا که اسیر رنگ و گرافیک نشده، تمام توجه و جدال خود را در ذهن کودک که هدف اصلی ما است، مبذول می‌کند.



تفکر یا اندیشیدن به هر گونه فعالیتی در انسان اطلاق می‌شود که به پدیده زبان مربوط است. بسیاری از فیلسوفان قدیم و جدید حتی تفکر را مساوی با زبان می‌دانند. بنابراین تفکر به معنای مفهوم‌سازی‌، بیان و حل مسئله‌، هر گونه خلاقیت ذهنی و آفرینندگی کلامی و غیرکلامی است.



مهمترین ویژگی انسان‌ها بهره گرفتن از نیروی اندیشه است و این امر دلیل اصلی تمایز آنها از دیگر جانوران به شمار می‌رود. با توجه به ضعف توانایی‌های فیزیکی و جسمی انسان در مقایسه با دیگر حیوانات‌، تمامی موفقیت‌های او در عرصه حیات خاکی به قوه تفکر او بر می‌گردد. پس هر کس از این قوه بیشتر بهره‌مند باشد، قوی‌تر است‌.



با توجه به اهمیت تفکر‌، بدیهی است که آموزش این مهارت به کودکان چقدر مهم است. انسان‌ها از دوران کودکی اندیشیدن را از خانواده و جامعه فرا می‌گیرند، ولی اگر بتوان به طریقی این آموزش‌ها را تقویت کرد‌، نتیجه بهتری در فردای کودکان دارد.



آموزش تفکر به کودکان که فلسفه برای کودکان نیز نامیده می‌شود یکی از برنامه‌های آموزشی است که مورد توجه بسیاری از دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت کودک قرار گرفته است. در این برنامه آموزشی از داستان‌ها به منزله ابزار اصلی آموزش استفاده می‌شود، زیرا عقیده بر این است که داستان‌ها می‌توانند مهارت‌های شناختی و توانایی پرسشگری را در کودک بالا ببرند و درنتیجه او را در ارزیابی استدلال‌ها، درک روابط علت و معلولی، کشف و تحلیل مفاهیم و همچنین نتیجه‌گیری درست از رویدادها یاری کنند. به همین منظور متیو لیپمن که پایه‌گذار آموزش فلسفه برای کودکان است، داستان‌هایی را با هدف آموزش تفکر به کودکان نوشته است.



در این بیان تلاش شده با تأکید بر برنامه آموزش فلسفه به کودکان، نشان دهیم که استفاده از کتاب‌های ادبی کودکان در برنامه درسی یک ضرورت است و می‌تواند نقش بسزایی در پیشبرد تفکر کودکان داشته باشد. بنابراین باید به داستان‌های ادبی به منزله یک ابزار آموزشی نگاه کرد و داستان‌خوانی را جزء برنامه‌های اصلی کودکان در مدارس قرار داد تا کودکان بتوانند از طریق گفت‌و‌گو در مورد آنها، قدرت تفکر خود را بالا ببرند.



نکته دیگر که باید به آن توجه کرد این است که استفاده از داستان راه تعامل بزرگسالان با کودکان را هموار می‌کند و در عین افزایش قدرت تفکر، آنها را با رفتارها و مسائل اجتماعی آشنا می‌سازد.



ابزار اصلی آموزش تفکر در برنامه فلسفه برای کودکان داستان است، زیرا استفاده از داستان این فرصت را برای کودکان فراهم می‌کند که درباره ایده‌های مهم با یکدیگر بحث کنند. علاقه به داستان و داستان‌خوانی فطری است و ما، همان‌گونه که برای زندگی به هوا، آب، خواب و غذا نیاز داریم، به داستان‌ها نیز احتیاج داریم و سعی در اثبات ارزش داستان، سعی در ثابت کردن چیزی آشکار است که همه از آن آگاهی دارند.



داستان می‌تواند دنیایی خیالی را به منزله موضوع کاوش فکری خلق کند، زیرا داستان ساختاری هوشمندانه دارد که در عین اینکه ما را از بند مکان و زمان رها می‌کند، به بیان روال عادی وقایع می‌پردازد، وسیله‌ای برای درک جهان و خویشتن است و دغدغه‌های بشری را در خود جای می‌دهد. به عبارت دیگر، همان‌گونه که فیشر معتقد است لایه‌های متفاوت معنایی و مفهومی در داستان‌ها به خواننده کمک می‌کنند تا به بینشی ‌نو در مسائل مختلف زندگی دست یابد.



از کارکردهای داستان، پیدایش سؤالاتی در ذهن خواننده است. از کارکردهای داستان است که اعتقادات و باورها و درست‌ها و نادرست‌ها در روابط انسانی و اجتماعی را هدف قرار می‌دهد. نقش داستان خلق استعاره‌ای برای زندگی واقعی انسان‌ها است و همین موضوع موجب پیوند انسان با آن است. مشخصه مهم این استعاره تمرکز حول محور شخصیتی خاص است که هدف و انگیزه دارد و برای رسیدن به هدفش با موانعی روبروست و همین پی‌رنگ داستان را شکل می‌دهد. جریان مبارزات این شخصیت و حوادثی که برای او روی می‌دهد به خواننده هم مربوط می‌شود و خواننده را به تفکر وامی‌دارد.



آنچه در داستان ترسیم می‌شود کم و بیش شبیه آن چیزی است که هر انسانی می‌تواند در زندگی واقعی خود تجربه کند. اگر وقایع داستان خوب پی‌ریزی شده باشند، واکنش‌های عاطفی ما را تنظیم می‌کنند، همین معنای عاطفی، طرح داستان را شکل می‌دهد.



می‌توان گفت که زندگی بشر نیز نوعی داستان منسجم است که هر کس در آن نقشی دارد و به شکلی به اصالت وجود و حقیقت مرگ معنا می‌بخشد. این روایت از زندگی که قدرت تخیل انسان‌ها را تقویت می‌کند تا از تجربیات منعکس در آنها بیاموزند و آنها را در زندگی واقعی به کار گیرند.

captcha