کد خبر: 1316499
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۸
روایتی از شهید دیالمه؛

داروسازی که سخنرانی‌هایش ساختار سازمان منافقین را بر هم می‌ریخت

گروه جهاد و حماسه: سخنرانی‌هایش چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن، خیلی‌ها را ناراضی می‌کرد، به ویژه منافقین را؛ شهید دیالمه همیشه می‌گفت: «اول و آخر ندارد، کاری که حرام است از ابتدا باید جلویش را گرفت».


شهید عبدالحمید دیالمه، در 4 اردیبهشت 1333 در تهران در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. مرحوم حمید دیالمه پدر شهید، قبل از انقلاب با حضور در جلسات انجمن اسلامی پزشکان که شهید مطهری از گردانندگان آن بود، باعث شد فرزندش عبدالحمید (که وحید صدایش می‌کردند)، با مباحث سیاسی، مواضع و افراد فعال در عرصه‌های سیاسی و انقلابی آشنا شود. در آن جلسات از حضور سیاسیون و روحانیون مطرح آن زمان برای سخنرانی بهره گرفته می‌شد؛ افرادی همچون شهید بهشتی و بازرگان. پدر شهید در دوران بعد از انقلاب با تشکیل سازمان پزشکی امام خمینی(ره) علاوه بر تربیت نیروهای امدادگر در طول دفاع مقدس، تعدادی درمانگاه خیریه را مدیریت می‌کرد که این امر تا هنگام وفات ایشان ادامه داشت.



تحصیلات



عبدالحمید پس از طی دوره دبستان، وارد دوره متوسطه در دبیرستان هدف شد و پس از اخذ دیپلم طبیعی، شروع به تحصیل علوم حوزوی نمود. سیره و حدیث را نزد اساتید حوزه علمیه قم و علوم مختلف منطق، فلسفه و عرفان را نزد استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری آموخت. سال 1352 به دانشگاه فردوسی مشهد وارد شد و در آخر با اخذ مدرک دکترای داروسازی از این دانشگاه در تاریخ 14 اسفند 1358 فارغ‌التحصیل شد.



فعالیت‌های پیش از پیروزی انقلاب



شهید دیالمه همواره ارتباطی مستمر با علمای تهران داشت و با شرکت در جلسات شهید مطهری، شهید بهشتی و بازرگان از دوران جوانی مأنوس بود. وی از سال 1352 تا اواخر سال 1356 شروع به مبارزه مخفی با رژیم شاه کرد. در سال 1354 به همراه چند نفر از دوستان، برای بررسی اوضاع منطقه و ساخت مستندی پیرامون وضعیت فقر در نقاط محروم ایران، به استان سیستان و بلوچستان سفر کرد و از اوضاع کپرنشینان فیلمبرداری و با ایشان درباره وضع بد زندگی مصاحبه کرد، که در چابهار توسط ساواک دستگیر شد، ولی به علت موجود نبودن مدرک، پس از مدتی آزاد شد. در سال اول تحصیل‌، در خوابگاه دانشگاه مشهد اقدام به تأسیس کتابخانه اسلامی کرد و از این طریق افراد را شناسایی و جذب می‌کرد. علاوه بر آن؛ تشکیل گروه‌های چندین نفری و مدیریت آنها جهت نشر افکار ناب اسلامی شیعی، با آموزش‌های عقیدتی و سیاسی از دیگر فعالیت‌های فرهنگی وی به شمار می‌آیند.



شهید دیالمه رهبری و طراحی تظاهرات علیه شاه معدوم در اوج خفقان سال‌های 54 - 55 در شهر مشهد و اعلام مرجعیت و رهبریت امام خمینی(ره) و در مدیریت حرکت‌های دانشجویی انقلابی در مبارزه علیه رژیم، نقش پررنگی را ایفا کرد و به همین دلیل چندین بار توسط ساواک دستگیر شد.



فعالیت‌های پس از پیروزی انقلاب



شهید دیالمه در همان سال پیروزی انقلاب اسلامی به تشکیل «مجمع احیاء تفکرات شیعی» دست زد و همزمان عضو شورای هفت‌ نفره اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان خراسان بود. همچنین به همراه افرادی همچون شهید هاشمی‌نژاد، شهید کامیاب و آیت‌الله واعظ‌طبسی، شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی در خراسان را تشکیل دادند. از فعالیت‌های وی در اوایل انقلاب، شرکت در جلسات مناظره و گفت‌وگوی اعتقادی- سیاسی و جلسات آزاد پرسش و پاسخ با نمایندگان گروه‌های انحرافی در سطح شهر و جمع‌های دانشگاهی بود. چراکه وی از جمله افرادی بود که شدیداً با افکار گروه‌هایی چون مجاهدین خلق مخالفت می‌کرد.



همچنین از منتقدان نظرات، تفکر و خط مشی سیاسی و مذهبی بنی‌صدر نیز بود. این مسئله به صورتی بود که مد‌ت‌ها پیش از مطرح شدن بنی‌صدر به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، انحراف بنی‌صدر از خط امام(ره) برای شهید دیالمه محرز شده بود و این در حالی بود که بسیاری از بزرگان کشور و انقلاب در رده‌های مختلف از بنی‌صدر حمایت می‌کردند.



شهید عبدالحمید در دوره اول انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزد شد و مورد حمایت علمای برجسته مشهد واقع شد و  به عنوان نماینده مردم مشهد انتخاب شد. پس از آن به عنوان کسوت ریاست کمسیون شوراها در مجلس شورای اسلامی ایفای مسئولیت کرد. بالاخره در تاریخ 7 تیرماه 60 در حادثه خونین بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.



محضر بزرگان



پدر شهید می‌گفت: «قبل از انقلاب، یک انجمن اسلامی پزشکان داشتیم که در این انجمن که مخفیانه بود، هر پانزده روز، در منزل یکی از دوستان، همه جمع می‌شدیم. حضرت آیت‌الله مطهری تشریف می‌آوردند. گرداننده ایشان بودند. مسائل مذهبی مطرح می‌شد و ضمناً اطلاعاتی از اوضاع و احوال که داشتند، برای ما، جریان‌ها را بیان می‌کردند. من در این جلسات انجمن اسلامی محرمانه‌، فرزندم را با خودم می‌بردم که خیلی برای او جالب بود. مخصوصاً حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و حضرت آیت‌الله مطهری خیلی به ایشان علاقه پیدا کرده بودند و در جلسات غیر از این جلسه هم ایشان می‌رفت».



زود می‌گرفت!



کتاب را کامل نمی‌خواند و تورق می‌کرد، ده دقیقه یک ربع تیترهایش را نگاه می‌کرد و می‌گذاشت کنار، اما از کسی که ده مرتبه آن را خوانده بود بهتر می‌فهمید و اشکالاتش را می‌گفت.



جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی او هم عالی بود. مثلاً از اولین کسانی بود که درباره بنی‌صدر موضع گرفت. یا همراه شهید موسوی قوچانی جزء اولین کسانی بود که نسبت به مجاهدین خلق موضع گرفت. گفته‌اند یکی از بزرگان انقلاب، در مورد بنی‌صدر به وحیدآقا گفت: «مطلب به این داغی که شما می‌گویید نیست». خودم شاهد بودم که همین آقا یک سال و نیم بعد از دست بنی‌صدر اشک می‌ریخت. یا از اولین کسانی بود که در زمانی که سروش عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، با او مخالفت می‌کرد.



سخنرانی‌هایش در دانشکده داروسازی و بیشتر توی دانشکده ادبیات بود. درگیری هم زیاد می‌شد، طرفداران سازمان مجاهدین، طرفداران میثمی و گروه فرقان جسله سخنرانی‌ها را برهم می‌زدند که اینها بعد از انقلاب هم ادامه داشت. همچنین ایشان اولین کسی بود که خانم‌ها و آقایان را در جلسات مشهد جدا می‌نشاند و حتی مورد نکوهش بعضی از علما هم که سیاسی بودند، قرار می‌گرفت که حالا اول کار است و هنوز زود است. اما می‌گفت اول و آخر ندارد، کاری که حرام است از ابتدا باید جلویش را گرفت.



البته بودند کسانی که بی‌حجاب بودند و راحت سؤالاتشان را مطرح می‌کردند و او هم جواب می‌داد. آخر جلسات هم معمولاً به کتک‌کاری ختم می‌شد. البته نمی‌گذاشتیم به او برسند و فراریش می‌دادیم. با آن اندام لاغرش اهل این حرف‌ها نبود.



حتی در یکی از جلسات سخنرانی، نامه‌ای به ایشان دادند که بمب گذاشته‌اند و تا 10 دقیقه دیگر منفجر می‌شود، دیالمه گفت: «ما هستیم و آماده‌ایم، هر کس می‌خواهد برود بیرون». تعداد خیلی کمی رفتند و بمبی هم در کار نبود.

captcha