کد خبر: 1358048
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۷

آیات الهی؛ پشتوانه حجیت یافته‌های عقلی

گروه اندیشه: اندیشمندان مسلمان در ارتباط با آن‌چه تعارض علم و دین گفته‌ می‌شود، راه‌حل‌هایی دارند که نه جدایی علم و دین را می‌پذیرد و نه سرسپردگی دین در برابر علم را، بلکه آیات الهی را متضمن حجیت یافته‌های عقلانی معرفی می‌کند.


بحث از تعارض بین علم و دین در اروپا واقع شد و سپس از قرن 19 میلادی به جهان اسلام راه پیدا کرد. دلیلی که علم و دین در اروپا تعارض پیدا کرد، این بود که یافته‌های علوم تجربی جدید با آن ‌چیزی که در کتاب‌های مقدس یا همان انجیل و تورات بود، تقابل داشت. در اروپا، کلیسا، به واسطه این تعارض و تقابل علم و معارف مسیحی وارد شده در انجیل، دادگاه‌های انگیزاسیون یا همان تفتیش عقاید برگزار می‌شد، اما در اسلام به این نحو نبوده و نیست. قرآن، یکسره مسلمانان و حتی در بعد وسیع‌تر انسان‌ها را به علم آموزی تشویق و ترغیب کرده‌ است چنان که در قرآن می‌خوانیم: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ، آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند»(زمر/9).



با تمام این احوال، این شبهه مطرح شده که قرآن نیز با علوم در تعارض است و به نحو اطلاق چنین گفته شده که دین و علم با هم در تقابلی پایان‌ناپذیرند و هیچ توافقی بین قطعیات علوم با مظاهر دینی وجود ندارد. باید توجه داشت که همانطور که تعارض بین عقل و دین محال است، تعارض بین علم و دین نیز محال می‌شود. در صورتی که تعارض بدوی یعنی همان تعارض ظاهری و ابتدایی بین علوم و قرآن پیدا شود، این امر به دو دلیل رخ داده است؛ یکی این‌که در مقدمات دلیل علمی خطا شده و دوم این‌که در آن آیه از قرآن ظاهر مراد نیست و باید به باطل آن رسید.



به هر حال، غربیان در رویارویی با مشکل تعارض علم و دین، راه‌حل‌هایی را اتخاذ کرده‌اند و مسلمین نیز در این باره به راه حل دیگری رسیده‌اند که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد.



راه حل غربیان در تعارض علم و دین



یکی از راه حل‌های غربیان، تفکیک این دو مقوله از یکدیگر بود. به این طریق که افرادی دین را مربوط به حوزه اخلاقی افراد دانستند و گفتند که عرصه علم، دنیا است و دین نیز مربوط به امور اخروی است. پس دین باید به حوزه اخلاقیات ارتباط داشته باشد و تدبیر زندگی دنیایی خارج از قواعد و اصول کاری آن است.



راه حل دیگر این بود که در عرصه اجتماعی، انسانی را تصور کردند که درونیات وی ارتباطی با مظاهر خارجی ندارد. به این ترتیب که گفتند دین امری درونی است و علم متعلق به خارج از انسان است و با واقعیت‌های این جهانی کار  دارد. در واقع انسان را موجودی دانستند که احوالات درونی او به خود وی مربوط است و زندگی اجتماعی وی وابسته به واقعیت‌های جهان طبیعی است.



سومین راه حل این ادعا بود که آن چیزی که در علم می‌توان به آن دست یافت، حاصل گزاره‌هایی است که می‌شود آن را تجربه کرد و قابل لمس است. به تعبیر دیگر حجیت یک مسئله در عینی بودن و قابل لمس و تجربه کردن است. آن چیزی درست است که می‌شود آن را تجربه کرد ولیکن چیزی که دین مطرح می‌کند، غیر قابل تجربه است و در نتیجه بی‌معناست.



راه حل مسلمانان در برابر غربیان



دانشمندان مسلمان در مورد مسائل مطرح شده، راه حل‌هایی را ارائه دادند که یکی از آن‌ها راه حل صبر و سکوت بود. این افراد به ظاهر قرآن تکیه داشتند و حاضر به رها کردن ظاهر نبوده و می‌گفتند که اگر نظریه‌ای مطرح شود، ما با تمسک به ظاهر تا اثبات خلاف مسئله مطرح شده، صبر خواهیم کرد.



به عنوان مثال، قرآن تعداد آسمان‌ها را هفت می‌داند، ولی علوم جدید یک آسمان را با هزاران کهکشان ثابت می‌کند. این عده در پاسخ می‌گویند که در این نتیجه خطا راه دارد. به عنوان مثال، آیت‌الله لطف‌الله صافی‌گلپایگانی در کتاب «به سوی آفریدگار» آورده است: «در نظریه‌هایی که این طور نیست و مبتنی بر نظر عقلی و ریاضی هم نمی‌باشد و مبنایش حدس و شواهد غیر قطعی است، باید منتظر آینده بود و از ظاهر قرآن دست برنداشت، بسا که چند قرن دیگر، همان ظاهر اثبات شود؛ چنانچه که در مورد تسخیر ماه، حقیقت قرآن اثبات شده و بعدها ثابت تر خواهد شد».



البته این راه حل ممکن است که در مورد علوم اثبات نشده کارایی داشته باشد و در مورد علوم قطعی اثبات شده کارایی لازم را ندارد. باید دانسته شود که  برخی از نظریات علمی هستند که ثابت نشده‌اند. در ارتباط با این نظریه‌ها نمی‌توانیم ظاهر قرآن را رها کنیم. چرا که قرآن بر ما حجت است و متصل به منبع فیض الهی است. به عنوان مثال، در بحث آسمان‌ها، اگر نظریه یک آسمان با وجود هزاران کهکشان اثبات نشده، ما نمی‌توانیم از ظاهر قرآن که می‌گوید هفت آسمان وجود دارد، دست برداریم.



بنا بر این مطلب، راه حل دیگری اتخاذ شد و آن این بود که اگر مطلبی در قرآن بود و علوم جدید قطعی با آن وفاق نداشت را می‌توان در ظاهر آیات صرف کرد و آن را تأویل و تفسیر نمود. در این باره آیت‌الله سبحانی در کتاب «داروینیسم یا تکامل انواع» چنین نظری را بیان می‌کند. پس اگر قانونی در علم پیدا شد و در تعارض با ظاهر آیه بود، با توجه به این که مطالب قطعی علمی به منزله قرینه عقلی برای تفسیر قرآن می‌شود و در قرآن چیزی مخالف عقل وجود ندارد، می‌توانیم در ظواهر آیات تصرف کرد و آن را بر خلاف ظاهرش حمل نماییم تا موافق آن مطلب قطعی علمی درآید.



آیت‌الله مشکینی در کتاب خود با عنوان «تکامل در قرآن»، راه حل اخذ واقعیت از ظواهر قرآن را ارائه می‌دهد. این راه حل ناظر به این مطلب است که ظواهر قرآن اگر نص و قطعی بود که حکم قطعی است و اگر هم ظاهر بود، باز هم حکم واقعی را می‌رساند و در مسائل علمی باید ظاهر آیات را بگیریم و از آن‌ها در مسائل علمی به عنوان دلیل استفاده کنیم.

captcha